سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

دشت خـــزان دیـدن و بـلـبل شدن

 

 

 دشت خـــزان دیـدن و بـلـبل شدن

 وام گـذار لـــب تـــــو راســـتـــــی / گفتی و چون شعله به پا خاستی

 بـانـگ رسـای تـو ستــم سـوز شد/ کـشتــه مـظـلـوم تـو، پـیـروز شد

 خواست که غم دست تو بندد ولی/ غـم کــه بـُـود در بــر دُخـت علی؟

 قــامــت تــو قـامت غم را شکست/ دُخـت علــی را نتوان دست بست

 ای دل دریـــــا، دل دریــــای تـــــــو/ عـرش خـــدا مـــنــزل و مـأوای تو

 جـسم تــو از عـشق مـگر ساختند/ کـایــن هـمـه جـان در ره تـو باختند

 آنـچـه تــو کــردی بـه صــف کـربـــلا/ کـــرده‌ی مــخـلــوق بــود یــا خدا؟

 آن هـمـه غـم، آن هـمـه استـادگی/ آن هــمـــه سُـتـْــواری و آزادگــی

 آن همه خون دیدن و چون گُل شدن/ دشت خـــزان دیـدن و بـلـبل شدن

 علی موسوی گرمارودی

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

 


آینده سیاسی احمدی نژاد

   آینده سیاسی احمدی نژاد  

برای مرجع روی عنوان کلیک کنید


    صادق زیباکلام معتقد است عمر سیاسی محمود احمدی نژاد در نظام جمهوری اسلامی ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 به پایان می رسد.
او در تحلیل آینده سیاسی احمدی نژاد، احتمال شکل گیری ائتلاف احمدی نژاد و هاشمی را به شدت رد می کند و امکان تاسیس حزب از سوی احمدی نژاد و یا ریاست وی بر مجلس دهم را نیز منتفی می داند. در این گفتگو، آینده سیاسی احمدی نژاد از زوایای گوناگون بررسی شده است.
؟در سال 1390 حوادثی رخ داد که به خروج محمود احمدی نژاد از کانون قدرت نظام سیاسی ایران منجر شد. به نظر شما، این امر چه تاثیری در آینده سیاسی احمدی نژاد خواهد داشت؟
   حوادثی که در اردیبهشت ماه سال 90 رخ داد، یعنی عزل و نصب وزیر اطلاعات و قهر یازده روزه احمدی نژاد، هنوز برای من معماست. من نمی دانم احمدی نژاد با چه فکری به آن خانه نشینی یازده روزه رفت. او در آن یازده روز به نحو محسوسی جایگاهش را از دست داد و هیچ نفعی نصیبش نشد.
 اگر احمدی نژاد بی دردسر می پذیرفت که مصلحی وزیر اطلاعات بماند، او هم اکنون نیز قدرت زیادی داشت. ما نباید فراموش کنیم که احمدی نژاد تا پیش از آن ماجرا، قدرت بسیار زیادی داشت. آن قهر یازده روزه، نتایجی فاجعه بار برای احمدی نژاد داشت.
بنابراین جا دارد که این سوال را از احمدی نژاد بپرسیم که چرا آن کار را انجام دادی؟! شاید احمدی نژاد فکر می کرد که اگر قهر کند، خیلی ها به طرفداری او به خیابان ها می ریزند و همان حوادث پس از 22 خرداد 88 رخ می داد. شاید فکر می کرد اقشار و لایه های حزب اللهی و محروم جامعه از او حمایت می کنند.

 متن کامل

   تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی


سـربـــاز آخـــر

 

      سـربـــاز آخـــر

برای مرجع روی عنوان کلیک کنید


      حرف زدن با سرباز اخر،

 کسی که هم روحش تکه تکه شد

 هم جسمش

 این تابوت های آخر وقتی بر می گردند

 که نگاه ها تلخ ترشده و نفس ها حبس تر

 و برادر ها به هم بد گمان تر

 درست، تو این تلخ کامی ها

 شاهد برگشتن سرباز اخریم

 افسانه ای که تمام شدنی نیست ...

دیر آمدی ای جان عاشق / بی چتر و بارانی از این باد
ای تکه تکه روح معصوم / ای تار و پود رفته از یاد
دیرآمدی تا قد کشیدم / با خاطراتی از تو در سر
دیر آمدی از باد و باران / دیر آمدی! سرباز آخر
پنهان شدی در خاک شاید / خاک از تن تو جان بگیرد
تا شهر تنها باشد و ابر / دلشوره ی باران بگیرد
امروز دست آشنایی / بیرون کشید از عمق خاکت
کم کم به یاد خاک آمد / انگشتر و مهر و پلاکت
در شهر می پیچد دوباره / بوی گلاب و اشک و شیون
تا شیشه ی عطر تنت را / از خاک بیرون می کشم، من
این ریشه-های مانده در خاک / دلشوره ی توفان ندارند
پایان این افسانه ها کو / افسانه ها پایان ندارند

 عبدالجبار کاکایی

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


حذف تغذیه سالم، اولین قربانی اقتصاد بیمار ...

 

 

      حذف تغذیه سالم، اولین قربانی اقتصاد بیمار ...



برای مرجع روی عنوان کلیک کنید


 حذف تغذیه سالم اولین قربانی مشکلات اقتصادی/مسئولان فقط به فکر سیر کردن شکم مردم هستند.
سلامت نیوز: رییس انجمن علمی غذا و تغذیه حامی سلامت ایران با تاکید بر اثرات منفی افزایش قیمت و حذف و کاهش یارانه
http://www.childfund.org.nz/s/version/68/12/16/161268/images/dorcas-looking-at-me.jpgکالاهای اساسی سبد غذایی خانوار خاطرنشان کرد:« مسئولانی که در کلان برنامه ریزی های تامین غذا و سیاست گذارانی که در اندیشه حفظ سلامتی جسم و جان آحاد جامعه می باشند به غذا و تغذیه به عنوان تامین نیازهای روزمره و رفع گرسنگی ظاهری نگاه می کنند.»
دکتر ضیاءالدین مظهری در گفت و گو با خبرنگار سلامت نیوز در خصوص تاثیر هدفمندی یارانه ها بر تغذیه خانواده ها گفت:«قبل از هر موضوعی باید به این موضوع اشاره ای داشته باشیم که اولین قربانی کاهش توان اقتصادی خانواده ها به هر علتی افت کیفیت تغذیه و تنوع و تعادل مواد غذایی تک تک اعضای خانواده می باشد.

غذا خوردن فقط برای رفع گرسنگی ظاهری و لذت بردن از طعم و رنگ غذاها نیست و باید گفت غذاهای روزمره ای که افراد میل می نمایند بایستی تامین کننده بیش از 50 ریزمغذی مورد نیاز بدن فرد برای تامین انرژی و حفظ و سلامتی و قدرت بدنی و گسترش فکر و اندیشه فرد باشد ولی متاسفانه همه افراد و حتی مسئولانی که در کلان برنامه ریزی های تامین غذا و سیاست گذارانی که در اندیشه حفظ سلامتی جسم و جان آحاد جامعه می باشند به غذا و تغذیه به عنوان تامین نیازهای روزمره و رفع گرسنگی ظاهری نگاه می کنند غافل از اینکه عدم تعادل و تنوع و تناسب تغذیه حتی در قبال یکی از ریزمغذی های کلیدی می تواند به سوء تغذیه افراد جامعه منجر گردد. »

وی ادامه داد:« در حقیقت اندیشیدن به تامین یک تغذیه متعادل و متنوع در حکم سرمایه گذاری های بلندمدت برای پرورش نسل پویا، مبتکر، خلاق و مقاوم در برابر انواع عوامل بیماری زا اعم از عوامل میکروبی با فشارهای روحی تلقی می گردد.
طبیعتا نسلی که از جسم سالم برخوردار است علاوه بر اینکه در برابر عوامل بیماری زا مقاوم بار می آیند فکر و اندیشه آنها نیز گسترش پیدا کرده و توان لازم را برای یادگیری بهتر و بیشتر و ایجاد خلاقیت و کارآفرینی به دست می آورند.
در این راستا کشورهای زیادی توانسته اند با ایجاد تغذیه متناسب و متعادل و متنوع و بهبود روش زندگی، انسان های سالمی را پرورش دهند که حتی توانسته اند بدون دست یابی به سرمایه اولیه و منابع طبیعی گسترده، کشورشان را با ابداعات خود پیش ببرند.»

این عضو هیئت علمی دانشگاه خاطرنشان کرد:«متاسفانه در راستای هدفمندی یارانه ها، احتکار خانگی و تعمدی تولید و توزیع کنندگان مواد غذایی گسترش پیدا کرده که متاسفانه منجر به افزایش قیمت نیازمندی های اساسی خانواده ها گردیده و به طور تساعدی هر لحظه به قیمت آنها افزوده می گردد از این رو سبد نیاز خانواده ها هم از نظر تنوع و هم از نظر کیفیت مواد غذایی روز به روز کاهش پیدا کره و منجر به عدم تامین نیازهای افراد به تمامی 50 ریزمغذی مورد نیازشان گردیده است.
مسئله صرفه جویی در هزینه های خانواده حائز اهمیت است زمانی که خانواده ها دچار مشکلات اقتصادی می شوند بلافاصله تغذیه را قربانی می کنند غافل از اینکه تغذیه مناسب موتور سلامتی خانواده است صرفه جویی در این بخش عامل ایجاد بیماری ها و ناتوانایی های آموزشی در کودکان می شود.»

وی تاکید کرد:«از اینرو پیشنهاد می شود اولا هدفمند شدن یارانه ها به گونه ای اجرا شود که اثر سوئی در تامین نیازهای اصلی آحاد جامعه نداشته باشد چرا که تکیه به بعد صرفه جویی صوری خانواده ها یا دولتمردان از بعد فعلی نباید نگریسته شود چراکه نرسیدن مواد مغذی مورد نیاز به بدن تحت تاثیر هدفمند شدن یارانه ها و یا تخصیص ناچیز درآمد خانواده ها به تامین نیازهای روزمره بدن باعث خواهد شد علاوه براینکه سلامتی افراد اعم از بزرگ و کوچک شکننده و آسیب پذیر گردد بلکه توان یادگیری و امید به زندگی در درازمدت صدمات گسترده و لطمات جبران ناپذیری وارد خواهد کرد.»

رئیس انجمن علمی غذا و تغذیه حامی سلامت ایران هشدار داد:«تجربیات برخی از کشورها در اختصاص یارانه های نقدی برای گروه های آسیب پذیر نشان داده است که اکثریت قریب به اتفاق افرادی که از یارانه ها برخوردار شده بودند به جای مصرف این کمک های نقدی برای تامین و بهبود تغذیه روزمره اشان، صرف تامین یا پرداخت هزینه های ضروری دیگری گردیده در نتیجه نیازهای زیستی افراد مخصوصا در قبال ترکیبات کلیدی در بعد تامین پروتئین،انرژی و یا انواع ویتامین ها و مواد معدنی تاثیرگذار بر سیستم های مختلف بدن به قدر کافی تامین نگردیده است.
از این جهت توصیه می شود اقداماتی که در این راستا به عمل می آید با رایزنی متخصصان فن طوری به اجرا گذشته شود که بر توان یادگیری، امید به زندگی و توان سیستم دفاعی بدن تاثیر منفی نگذارد.»

وی در ادامه به خبرنگار سلامت نیوز گفت:« همواره تولید و توزیع کنندگان سودجویی ولو به تعداد انگشت شمار از بازار آشفته ای که ایجاد می گردد سوء استفاده نموده و با ایجاد احتکارهای مصنوعی به گسترش تورم دامن زده و هر روز بیشتر بر توان اقتصادی مردم تاثیر می گذارند و این موضوع به طور مداوم ولی به صورت خزنده ای باعث افت کیفیت غذا و تغذیه آحاد جامعه می شود بدین ترتیب نیازهای سلولی بدن به طور کامل و کافی تامین نگردیده و باعث می شود که در دو بعد آثار آن تجلی پیدا کند.
در مورد کودکان رشد و توانمندی جسمی آنها مختل گردیده و طبیعتا کودکانی که در حال رشد و نمو یعنی آموختن و کسب مهارت هستند قادر به استفاده از سرمایه های اختصاص داده شده به آموزش و پرورش نیستند و تحت تاثیر گرسنگی های پنهانی و سلولی ناشی از کمبود ریزمغذی ها نه تنها توان فعلی آنها را از بعد جسمی و ذهنی کاهش می دهد بلکه در بلند مدت می تواند تاثیرات منفی بر عملکرد ژنوم آنها داشته باشد و از این نسل رنجور، نسل رنجورتر از خودشان پدیدار خواهد گشت.»

دکتر مظهری یادآور شد:«بنابراین پیشنهاد می شود قبل از اجرای هر برنامه ای چه از طرف خانواده و چه از طرف دولتمردان به پیامدهای اجرای هر طرح تاثیرگذاری، اندیشیده و جایگزین های مناسب در قبال رخدادهای پیش بینی نشده را در نظر گیرند.

مخصوصا کشور عزیزمان در این برهه از زمان با تحریم های تحمیلی در وضعیت حساسی قرار دارد و اجرای چنین برنامه های سنگینی که لازمه اقتصاد نوینی است برنامه ریزی های دقیق تر و کارشناسی های عمیق تری را می طلبد و در راستای کمک به تامین نیازهای اساسی مردم از بعد اسیدهای آمینه ضروری،آهن، کلسیم، روی، منیزیم و 13 ویتامین محلول در آب و چربی که کمبودهای بلند مدت آنها بسیار زیانبار و بیماری زا است باید در اولویت قرار گرفته و از خروج ارز یا به هدر رفتن سرمایه گذاری ها در جهت واردات مواد غذایی تفننی و یا تولید آنها در در جه بعدی اهمیت قرار داده شوند چرا که اگر شکلات و چیپس و پفک و مواد غذایی وارداتی خوشمزه ولی فاقد مواد مغذی از زندگی مردم حذف گردد هیچ مشکلی برایشان پیش نمی آید اما کمبود هر یک از ریزمغذی ها می تواند در درازمدت هزینه های سنگینی در قبال بروز و گسترش بیماری های غیرواگیر مزمن بر بودجه خانواده و بودجه درمانی کشور وارد سازد.»
 دکتر ضیاِالدین مظهری
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


توبه؟! کدام توبه ...


 

 توبه؟! کدام توبه ...

برای مرجع روی عنوان کلیک کنید


   چهارشنبه شب هفته گذشته
رادیو گفتگو برنامه ای زنده در خصوص جامعه شناسی سیاسی انتخابات 12 اسفند و نتایج آن پخش کرد. شرکت کنندگان در آن برنامه جملگی "صاحب نظران" اصولگرا بودند و بالطبع تفسیر و تبیین آنان از نتایج انتخابات خیلی ساده این بود که
نگاه اصولگرایان از ابتدا درست بوده. اصولگرایان فهم شان ، درک شان و شناخت شان از مردم کاملا مبتنی بر واقع بینی و واقع گرایی بوده، در حالی که " دیگران " بر خطا بودند. "دیگران" از دید این "اندیشمندان دولتی " طیف گسترده ای را در بر می گرفت: اصلاح طلبان، روشنفکران،دگر اندیشان و ... همه آنانی که غیر اصولگرا می اندیشند. البته این نه نخستین باری بود که رادیو تلویزیون عده ای "خودی" را جمع می کرد تا هر چه می اندیشند در تعریف و تمجید از اصولگرایان در قدرت بگویند و نه آخرین برنامه ای خواهد بود که عده ای " صاحب نظر" در رسانه ای دولتی جمع می شوند و برای خودشان دسته گل می فرستند.  متاسفانه رسانه ملی که بودجه آنرا مردم تامین می کنند پر از برنامه هایی از قماش برنامه زنده رادیوی به اصطلاح "گفت و گو " است که در آنها بدون آنکه طرف مقابلی و اندیشه دیگری حضور داشته باشد، صاحب نظران حکومتی خود به تنهایی می برند و می دوزند و مخالفین خود را نشان می دهند که چقدر در باطل قرار دارند. در حالی که مدعی و مخالف حضور ندارد،آنان غیابا آن را محاکمه و محکوم می کنند و برای شنونده یا بیننده تردیدی باقی نمی گذارند که آنان چقدر درست می اندیشند، چقدر درست تر عمل می کنند، چقدر مردمی و با مردم هستند در حالی که مخالفین چقدر کچ فهم، کج اندیش و خطا کارند و مردم هم چقدر به آنان بی اعتماد. البته این سنت حمیده مدت هاست که در رسانه دولتی ما بدل به روال عادی شده. اصحاب قدرت در نهایت پایبندی به اصل چند صدایی، صداقت و بی طرفی رسانه ای، آزاد اندیشی ، تعهد به مردم برای انعکاس حقیقت،احترام به مخاطب و سایر اصولی از این دست که رسانه های غربی هیچکدام از آنها را رعایت نمی کنند اما صدا و سیمای جمهوری اسلامی عمیقا به آنها پایبند است و از این بابت در دنیا مدل و الگو قرار گرفته. در چارچوب این الگوی مردمی صاحب نظران حکومتی در رادیو و تلویزیون ظاهر می شوند و بدون آنکه صدای دیگری باشد، مخالفین و منتقدین را غیابا محکوم می کنند؛ هر چه دلشان می خواهد از جانب آنان می گویند و هر چه را که به عقلشان می رسد به آنان نسبت می دهند و دست آخر هم در حالی که مخاطب و طرف مقابلشان کت بسته و پابسته غایب است آنان پیروزی تفکر و اندیشه خلاق و پویای خود و همفکران اصولگرایشان را جشن گرفته و از مردم با وفا،شجاع و فهمیده ایران خداحافظی می کنند تا "شوی" بعدی.

برنامه زنده رادیو گفتگو هم پیرامون انتخابات در چهارشنبه شب 17 اسفند ماه یکی دیگر از همین برنامه ها بود. اما
شرکت کنندگان در آن واقعا دیگر توهین به شعور شنونده را به اوج رسانیدند. مطالبی در ستایش از خود و متقابلا خوار و خفیف دانستن اصلاح طلبان در جریان انتخابات 12 اسفند گفتند که فقط انسان در حیرت می ماند که آنان واقعا چه تصوری از میزان شعور مخاطبینشان داشتند. آنان در محکوم ساختن اصلاح طلبان از یکسو و تقدیر و تشکر از فهم و درایت جریان اصولگرایی ادله هایی آوردند که واقعا شگفت انگیز بود. اساس حرف شان این بودکه انتخابات بالاخص نتایج آن درستی فهم و درک اصولگرایان از مردم و رفتارهای سیاسی شان را به نمایش گذارد و از سویی دیگر بیانگر بی چون و چرای شکست فکری اصلاح طلبان و سایر مخالفین و منتقدین اصولگرایان بود. مشارکت بی نظیر مردم، رای بالایی که نامزدهای اصولگرا کسب کرده بودند، شکست اصلاح طلبان، تداوم ریزش جریان اصلاح طلب، بی اعتمادی و برگشت مردم از اصلاح طلبان و در مقابل پویایی، خلاقیت، جوان بودن، مبتکر بودن و... اصولگرایان در مقایسه با انجماد فکری و تصلب سیاسی و اجتماعی اصلاح طلبان و اصلاح طلبی ، روشنفکران و روشنفکری، دگر اندیشان و دگر اندیشی موضوعات آن برنامه بودند. اینها البته بخش هایی از حرف و حدیث ها و دسته گل هایی بود که اصولگرایان که در خزینه آواز سر داده بودند برای خود ارسال می کردند. اما آنچه حیرت انگیز بود آن بود که "اندیشمندان جوان اصولگرا" در حقیقت ضعف های جریان اصولگرایی را هم در عجله و شتابی که در ستایش از خود و متقابلا محکوم ساختن اصلاح طلبان داشتند، به عنوان نقاط مثبت و بالندگی جریان اصولگرایی(در برابر جریان منجمد و ایستای اصلاح طلبی) ذکر می کردند. البته انصاف می بایستی داشت و بایستی گفت که در آن برنامه تئوریسین های جوان اصولگرا یک مرحله از تئوری های همیشگی توطئه و فرضیه های دایی جان ناپلئون شان که اصلاح طلبان را وابسته به خارج تصور می کنند فاصله گرفته بودند و دست کم در آن برنامه به سراغ این ادبیات نرفتند. به زعم خودشان می خواستند اصلاح طلبان را با حرف های "علمی"،" جامعه شناسانه "و " سطح بالا" بکوبند. در عجله و شتابشان، نظریه پردازان اصولگرا دو دستگی اصولگرایان را دال بر تحرک فکری،بالندگی سیاسی و بلوغ اجتماعی آنان معرفی کردند. در آن عجله و شتاب فراموش کردند که شیوخ و بزرگان اصولگرا ماه ها سعی و تلاش می کردند که اصولگرایان به وحدت برسند و بایک لیست در انتخابات ظاهر شوند. معلوم نیست اگر به زعم اصولگرایانی که در آن برنامه شرکت داشتند ورود اصولگرایان حاکم در قالب دو لیست جداگانه حکایت از بالندگی فکری و تکامل سیاسی اصولگرایان حاکم دارد، پس چرا تا قبل از انتخابات همه تلاش و تقلای اصولگرایان آن بود که با یک لیست واحد در انتخابات شرکت کنند؟ چرا این تئوریسین های جوان، در آن برهه که هر روز صحبت از وحدت و تلاش در جهت انسجام و اتحاد اصولگرایان می رفت، به بزرگان اصولگرا متذکر نشدند که شکاف در جریان اصولگرایی نه تنها عیب نیست بلکه نشان از بالندگی فکری، بلوغ سیاسی و اجنماعی و شکوفایی تفکر اصولگرایی است و اصلا نه تنها عیب و قبحی بر آن وارد نیست بلکه حسن آن هم به شمار می رود؟ البته امروز اصولگرایان دو دستگی شان را حجتی بر تکامل فکری شان گرفته اند. اما جالب است که تا همین دیروز که اصولگرایان تلاش می کردند تا به وحدت و به یک لیست واحد برسند اما موفق نمی شدند، بسیار گفته می شد که آن ناکامی حکایت از قدرت طلبی و رقابت سیاسی شماری از اصولگرایان داشت.

به عبارت دیگر،
دلیل انشعاب و اختلاف اصولگرایان در انتخابات به واسطه "بلوغ و تکامل در اندیشه" نبود. بلکه به واسطه حرص بر سر قدرت بیشتر و رقابت سیاسی بود. یا به زبان خود اصولگرایان، "سهم خواهی" دلیل اصلی انشعاب و اختلاف در میان اصولگرایان بود و نه "تکامل فکری" و مابقی دسته گل هایی که نظریه پردازان دولتی بعد از انتخابات برای خودشان ارسال می کنند.

در اثبات این اندیشه که اصلاح طلبان "متحیر و دچار جمود فکری و ذهنی " هستند، اما بر عکس اصولگرایان "بالنده و رو به جلو می باشند"، شرکت کنندگان در به اصطلاح مناظره رادیو گفتگو اصرار داشتند تا نشان دهند که اصلاح طلبان برای رهبری جنبش خود مجبور هستند که روی به شخصیت های قدیمی بیاورند.

"جملگی رهبران آنان تعلق به نسل اول انقلاب دارند و نامزد ریاست جمهوری شان در انتخابات 88 تعلق به سه دهه پیش داشت." در حالی که به زعم آنان و برخلاف اصلاح طلبان ، "جوانگرایی و خلاقیت فکری" ویژگی بارزجریان اصولگرا حاکم شده. این نقطه نظر تئوری پردازان جوان اصولگرا نیز همچون توجیه کردن اختلاف میان اصولگرایان قبل از جریان انتخابات و تبدیل آن به حسن و نقطه قوت آنان است. صاحب نظران اصولگرا فراموش کرده بودند که خود اصولگرایان اوایل امسال شخصیتی برای هدایت اصولگرایان برگزیدند که به دلیل کهولت سن و فرتوت بودن به زحمت می توانست گام بر دارد. آیت الله مهدوی کنی که اصولگرایان بعد از قریب به سه دهه که مشارالیه به کل و به جز به دور از جریانات سیاسی بوده به سر وقت وی رفتند با بسیاری از مدعیات " بالندگی"،"نوزایی" ،"شکوفایی"، " جوانگرایی"، "خلاقیت" و " پویایی" که نظزیه پردازان جوان اصولگرا از آن دم می زنند در تضاد و تناقض آشکاری قرار می گیرد. بگذریم که نظریه پردازان جوان و ایدئولوژیک زده اصولگرا در برنامه زنده رادیو گفتگو در 17اسفند ماه از درک یک نکته بدیهی دیگر نیز غافل بودند. نوزایی و خلاقیت یک جریان فکری یا یک اندیشه سیاسی در پیر یا جوان بودن اعضا و رهبران آن نیست. بلکه در تفکر و جهان بینی آنان، در مستقل اندیشیدن شان، در پایبندی شان به حقوق مدنی شهروندان، در مقهور و اسیر نبودن در ایدئولوژی و بالاتر از همه در قدرت اندیشیدن و تحمل مخالف خلاصه می شود.

نلسون ماندلای 90 ساله به واسطه برخورداری از این ویژگی ها خیلی بیشتر از بالندگی و شکوفایی سیاسی برخوردار است تا خیلی از کنشگران و صاحب نظران سیاسی سی یا چهل سا له ایدئولوژیک زده اصولگرا که اسیر و مقهور قدرت اند. همه خیال بافی ها و یک تنه به قاضی رفتن های آن کارشناسان دولتی را می شد به هر حال "فهمید" اما آنچه که واقعا تلخ بود و در عین حال غایت فرو رفتن آن صاحب نظران را در قدرت نشان می داد، دیدگاهشان در مورد خاتمی و شرکت وی در انتخابات بود.
تعبیر آنان از رای دادن خاتمی این بود که " او به زانو در آمد و به اشتباه خود پی برد.اگر چه بسیار دیر هنگام، اما خاتمی سر انجام هوشیار شد و در دقیقه نود به مردم پیوست.شرکت خاتمی در انتخابات در حقیقت پس گرفتن حرف های قبلی اش و توبه کردن بود. اینکه مردم توبه او را بپذیرند یا نه البته بستگی به نظر مردم دارد. اما دست کم خاتمی بالاخره توبه کرد و به اشتباهاتش پی برد." در پاسخ این مدعیان جوان و سرمست از قدرت بایستی گفت که اگر این واقعا نظر حقیقی و قلبی آنان باشد و محض خوشایند اصحاب قدرت آن مطالب را نگفته باشند در آن صورت بایستی گفت که چه شرکت کنندگان در آن برنامه رادیویی پیرامون انتخابات وچه هر اصولگرای دیگری که رای خاتمی را حاکی از اقرار وی به اشتباهش، به اعترافش، به خطاکار بودنش در گذشته، به تسلیمش، به زانو زدنش، به توبه کردنش و تعابیری از این دست معنا کند ذره ای از معنای کار خاتمی را درک کرده نکرده است. ای کاش اصولگرایان جوان که اینچنین مقهور قدرت شده اند که شرکت خاتمی در انتخابات را تعبیر به "زانو زدن"،"اعتراف"و"توبه" وی می کنند،می توانستند ذره ای از واقعیت های آن حرکت را ببینند. منتها اشکال قدرت آنست که فقط اقتدار نمی آورد.در بسیاری از موارد به نحو حیرت انگیزی حجاب سنگینی هم بر روی بسیاری از واقعیت ها برای صاحبانش می کشد. دعا می کنم که اصولگرایان صاحب نظر جوان رادیو گفتگو آنقدر عمر با عزت بنمایند تا روزی چشمانشان بر روی این حقیقت باز شود که معنا و مفهوم کار خاتمی چه بود. و دریابند که آیا آن عمل را از روی عجز و ندامت انجام داد یا آنکه به واسطه آن بود که او در خشت خام افق هایی را می بیند که قدرتمندان جوان اصولگرا در آیینه هم از دیدن آن عاجزند.

نی نگویم، چونکه تو خامی هنوز / در بهاری وُ ندیدستی هنوز
سخت گیرد شاخه ها، مر خام را / زآنکه در خامی نشاید کاخ را

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


ترویج بدبینی وَ فاصله ...

  

 

 ترویج بدبینی وَ فاصله ...

برای مرجع روی عنوان کلیک کنید


      اگر هر کسی از هر فیلمی خوشش نیاید این حق را داشته باشد که تجمع راه بیندازد ، آیا مخالفان "قلاده های طلا" نیز این
http://www.thecinemasource.com/moviesdb/images/catch_a_fire_poster.jpgحق را دارند که مانع از اکرانش شوند؟پاسخ طبیعتاً منفی است. حال سوال این است که چرا چنین حقی برای گروه مقابل عملاً به رسمیت شناخته می شود؟ آیا اینها شهروند درجه یک هستند و آن دیگران درجه دو و بلکه سه و چهار؟! صحبت بر سر این فیلم و آن فیلم نیست بلکه سخن بر سر این آپارتایدی است که هر انسان منصفی را رنج می دهد و بر بدبینی ها در جامعه و انشقاق اجتماعی می افزاید.

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


تحقیری تلخ وَ تاریخی ...


 

 تحقیری تلخ وَ تاریخی ...

 

برای مرجع روی عنوان کلیک کنید


   واقعیت تلخی-ست که از زمان رضاشاه به این سو کمتر اتفاق افتاده بود، اینکه مجلس اینگونه تحقیر شود، عملی که احمدی نژاد مرتکب شد. به تمسخر گرفتن 290 نماینده و یکی از سه رکن کشور که نظام جمهوری اسلامی ایران بر روی آن بنا شده حاصل سوال از رئیس جمهور بود. پس از کش و قوس،بحث و رایزنی و چانه زنی های طولانی،سرانجام لحظه موعود فرارسید و آقای احمدی نژاد صبح روز چهارشنبه 24 اسفند در صحن علنی مجلس و در حالیکه میلیون ها نفر در ایران و خارج از کشور مشتاقانه منتظر بودند در برابر نمایندگان ایستادند تا به سوالات آنان پاسخ ها و مطالب رئیس جمهور در همه سایت ها،مطبوعات و خبرگزاری ها آمده است. آنچه که در یک کلام پیرامون پاسخ های احمدی نژاد می توان گفت این است که او نه سوالات را جدی گرفته بود، نه 290 نماینده و نه مجلس را. از یک بابت باید با وی همراهی کرد.
برخی از سوالات آنقدر سطحی بودند که به زحمت می شد آنها را جدی گرفت.
در شرایطی که کشور با معضلات بنیادی اقتصادی رو به روست، در شرایطی که جایگاه ایران در عرصه بین المللی از سال 84 به این سو تنزل داشته، در شرایطی که روابط ما با کلیه کشورهای همجوار و همسایگانمان تیره و تاراست، در شرایطی که تهدید حمله نظلامی مطرح است، در شرایطی که بیکاری بلای جان کشور شده، در شرایطی که بهترین فارغ التحصیل رشته های فنی و علمی کشور گروه گروه دارند مهاجرت می کنند، در شرایطی که ارزش پول ملی مان ظرف چند هفته بیش از30 درصد ارزش خود را از دست داده، در شرایطی که فساد از اقتصاد بالا می رود، در شرایطی که واحدهای صنعتی و تولیدی کشور یکی پس از دیگری در آستانه ورشکستگی قرار گرفته اند، در شرایطی که حجم چک های بی محل و برگشتی در بازار ظرف یکی دو سال گذشته چند برابر شده، در شرایطی که... آری در شرایطی که این همه موضوعات اساسی و بنیادی در کشور مطرح است، پرسیدن اینکه چرا ایشان چند سال پیش در برنامه تلویزیونی مساله حجاب را جدی نگرفته یا چرا در معرفی وزیر ورزش تعلل نموده و سرانجام نامه معرفی وزیر ورزش را با لحنی غیرمحترمانه به مجلس ارسال می کند و سوالاتی ازاین دست،باعث می شود تا کل موضوع پرسش ازرئیس جمهورجدی گرفته نشود. طرح چنین پرسش هایی و ندیدن موضوعات کلان کشور،هم ازیک سوباعث شد تا احمدی نژاد کل برنامه را به تحقیر و تمسخربکشاند، هم ازسویی دیگراین پرسش از نمایندگان مجلس مطرح می شود که آیا به راستی آنچه که شما پرسیدید، مهمترین،اساسی ترین و عاجزترین موضوعات کشورمان در شرایط کنونی است؟ آیا از آن سئوالاتی که شما موکلین ملت از رئیس جمهورپرسیدید،موضوعات مهمترواساسی تری در کشوروجود نداشت؟ بازنده سوال از رئیس جمهور در حقیقت ملت بود، چرا که نه سوالات جدی بودند و نه به طریق اولی پاسخ های رئیس جمهور. در عین حال حضور احمدی نژاد در مجلس مبیین یک نکته دیگری هم بود. نکته ای که میان سطور نوشته شده بود. این که احمدی نژاد نه سوالات را خیلی جدی گرفته بود،نه نمایندگان را اعم از مخالفین یا موافقینش را،و نه اساسا جایگاه مجلس را.  احمدی نژاد نشان داد که نه بیم و هراسی از مجلس دارد و نه به عبارتی عامیانه تر «تره ای برای آن خرد نمی کند». البته نگاه تحقیرآمیز رئیس قوه مجریه به قوه مقننه خیلی تاسف آور است. اما سوال اساسی آن است که چه کسی و کدام نهاد مسئول سقوط جایگاه خانه ملت است؟ آیا احمدی نژاد مقصر بود که خانه ملت را این چنین حقیر نمود؟ در پاسخ بایستی گفت که خیر،از ماست که بر ماست. واقعیت تلخ آن است که مسبب اصلی سقوط جایگاه امروزی مجلس، هیچ نهادی به جز خود مجلسی ها نیستند، مجلسی که مسائل و رویداد های بسی مهم در کشور اتفاق می افتاد و واکنشی نشان نمی دهد اگر آن رویداد ها در کشور دیگری اتفاق افتاده بود چه می کردند؟ مجلسی که به قول یکی از متولیانش برخی نمایندگان آن به کار چاق کن های دولت بدل شده اند،مجلسی که برخی از نمایندگان آن برای آنکه دور بعد رد صلاحیت نشوند یا به طرق دیگری شانس انتخاب شدن مجددشان را از دست ندهند،صدای شان در دفاع از حقوق ملت بر نمی آید،مجلسی که برخی از نمایندگانش به صف «وکیل الدوله» متصف شده اند... آری با یک چنین مجلسی خیلی نمی توان از احمدی نژاد انتظار داشت تا آن را جدی بگیرد. یقینا اگر دست کم شماری از مجلسیان قدری با اقتدارتر،مصمم تر،مسئولانه تر،استوارتر،مصدق وارتر و مدرس وارتر عمل کرده بودند،امروز احمدی نژاد مجلس را این چنین به تمسخر نمی گرفت.حکایت مجلس و احمدی نژاد حکایت همان عقابی است که چون نیک در تیری که بر بالش نشسته بود نظر کرد،باحسرت گفت که «از ماست که بر ماست»

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


ای کاش میشد که ...


برای مرجع روی عنوان کلیک کنید


 می‌شود بلبلان را در قفس نگه نداشت. می‌شود با پرستو مهربان بود. می‌شود صورت چمن را با زباله خراش نداد. می‌شود یکسره راست بود و راست گفت. می‌شود انگ ناروا نزد. می‌شود صاف و صادق بود. می‌شود به مکتب و مدرسه رفت و نخوانده ملا نشد. می‌شود با دگمه‌ای مدرک نگرفت. می‌شود دانشگاه را دکان مدرک فروشی نکرد. می‌شود همه چیز را به بازی نگرفت. می‌شود سیاسی نپرسید و سیاسی‌کارانه پاسخ نگفت. می‌شود دیگران را تحقیر نکرد. می‌شود کار کرد و وعده نداد. می‌شود وعده داد و عمل کرد. می‌شود آمار نادرست نداد. می‌شود در خیابان‌های پایتخت از برق تیغ راهزنان نهراسید. می‌شود احساس آرامش کرد. می‌شود هنر را حرمت گذاشت. می‌شود هر کس جایزه جهانی گرفت را عامل بیگانه نپنداشت. می‌شود شعاع دایره خودی‌ها را فراخ‌تر گرفت. می‌شود کودکان فقر زده معتاد را لابه‌لای ماشین‌های پشت چراغ قرمز ندید.

می‌شود پول بی‌زبان نفت را به باد هوا نداد. می‌شود اجناس زباله?مانند چینی را کشتی کشتی با نفتکش نفتکش عوض نکرد.

می‌شود آدم‌ها را به وجه اشتراکشان دید نه وجه افتراقشان. می‌شود آدم‌ها را دسته دسته و گروه گروه نکرد. می‌شود به افراد برچسب و افترا نبست. می‌شود سخن دیگران را شنید. می‌شود هر که با ما نبود را بر ما نپنداشت. می‌شود مسابقه شعار نداد. می‌شود رقابت تخریب نکرد. می‌شود سیاه‌نمایی نکرد. می‌شود همه چیز را هم به نادرست گل و بلبل نشان نداد. می‌شود حقیقت‌بین بود. می‌شود عوام را نفریفت. می‌شود در شعار از همه دنیا جلو نزد. می‌شود مرعوب دنیا نشد اما خود را هم بی‌نیاز مطلق از همه جهان ندانست. می‌شود به کسی دشنام نداد. می‌شود در خیابان با هم مهربان‌تر بود. می‌شود از هماغوشی چرخ و چاله، گل و لای بر روی عابران نینداخت. می‌شود خیابان‌ها را صاف کرد. می‌شود دل‌ها را صاف کرد. می‌شود شکیبایی و تحمل و احترام و اخلاق و ادب را، به جای سریال‌های مبتذل و لفاظی‌های بی‌معنا، از سیما نشان داد. می‌شود همه روستاها را آباد و آبادان و همه شهرها را خرم و خرمشهر کرد. می‌شود آبادان و خرمشهر را هم آبادان و خرمشهر کرد.

می‌شود سلامت جسم و روح و روان را قربانی رقابت ماشین و آهن و آز نکرد. می‌شود اعصاب از دست رفته و آرامش فراموش شده و بردباری مضمحل شده و قناعت و مناعت و رضایت را دوباره به نهاد مردمان بازگرداند. می‌شود با درخت دوباره جان گرفت و با نسیم دوباره تازه شد و با کبوتر دوباره پرواز و با قناری دوباره آواز کرد. می‌شود با بهار دوباره ترانه سرود.

 متن کامل

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


چه حسابی، چه کتابی! ...

 

  چه حسابی، چه کتابی! ...

 

برای مرجع روی عنوان کلیک کنید


    روزنامه شرق نوشت: شاید آن زمانی که محمود احمدی‌نژاد در جمع مجلسی‌ها از صفر بودن موجودی حساب ذخیره ارزی سخن گفت تا بتواند پاسخگوی چرایی عدم پرداخت بودجه به متروی تهران باشد،
فکرش را هم نمی‌کرد که همین پاسخ پرسش جدیدی را مطرح کرده و عملکرد وی و دولتش را درست در سال‌هایی که بهای نفت در بازارهای جهانی، جهشی چشمگیر نسبت به دولت‌های پیشین داشته است، زیر سوال ببرد.
 زمانی که علی مطهری از دلیل عدم پرداخت بودجه برای متروی تهران از احمدی‌نژاد سوال کرد، رییس دولت با لحنی خاص اعلام کرد: «موجودی حساب ذخیره ارزی صفر است، از کجا بیاورم به مترو تهران پول بدهم؟»
همین پاسخ کافی بود تا تنها برای یکی از پاسخ‌های رییس دولت به مجلسی‌ها، دو سوال جدی مطرح شود که قطعا پاسخی برای آن پیدا نخواهد شد، جز برداشت دولت از حساب ذخیره ارزی که قرار بود، پشتوانه‌ای باشد برای روزهای مبادا.
 اما اکنون سوال این است که موجودی حساب ذخیره ارزی کجاست؟ چرا موجودی حساب صفر شد؟ و چرا در سال‌هایی که قیمت هر بشکه نفت رکوردهای بی‌سابقه‌ای از خود به جا گذاشته بود، نتوانستیم از روزهای طلایی نفت استفاده کنیم؟ زیاد است سوال‌هایی از این دست درخصوص موجودی حساب ذخیره ارزی که محمود احمدی‌نژاد صراحتا آن را صفر اعلام کرده بود و اکنون این سوال‌ها جای تنها پرسشی را که در سال‌های اخیر مطرح بود گرفته‌اند.
از سال 87 که محمود احمدی‌نژاد موجودی حساب ذخیره ارزی را محرمانه اعلام کرده بود، رقم این موجودی پرسشی بی‌جواب شده بود که هر مرجعی براساس برآوردهای خود رقمی را برای آن اعلام می‌کرد، چرا که محمود احمدی‌نژاد در این خصوص گفته بود این حساب برای دو، سه سال کشور موجودی دارد و ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم برای حساب عددی بگوییم، زیرا محرمانه است. خبر محرمانه بودن موجودی حساب چندان دوامی نداشت چرا که شمس‌الدین حسینی وزیر اقتصاد حدود یک ماه پس از اظهارات احمدی‌نژاد درخصوص موجودی صندوق، رقم حساب ذخیره ارزی را 25میلیارد دلار دانست.
 رقمی که از سوی بانک مرکزی تایید نشد و این بانک در گزارشی آن هم یک ماه پس از اظهارات وزیر اقتصاد موجودی حساب را 23میلیارد و 175میلیون دلار اعلام کرد. در جریان انتخابات سال 88، موجودی حساب ذخیره روند دیگری به خود گرفت. خبرهایی از منفی بودن موجودی حساب ذخیره ارزی به میان آمد و در آن روزها به جای آنکه با اعلام رقمی واقعی از موجودی حساب به این خبرها پاسخ داده شود،
محمود احمدی‌نژاد با رد منفی بودن موجودی حساب در جمع خبرنگاران اعلام کرد آن چیزی که شما دیدید آن حساب تعهدی است. اگر حساب تعهدی حساب کنیم، باز هم بیشترین رقم موجودی در این دولت هست.
در حالی که بعضی‌ها با قبل حساب نقدی را مقایسه می‌کنند.
اگر حساب نقدی را مقایسه کنیم بیشترین رقم موجودی هفت، هشت، 10ساله، امروز الحمدالله در حساب موجود است و پشتیبان برنامه‌ریزی‌های کشور است.
 شاید همین تضمین ضمنی که محمود احمدی‌نژاد درخصوص موجودی حساب داد که پشتیبان برنامه‌ریزی‌های کشور باشد، عاملی شد تا طرح استفاده از تسهیلات حساب ذخیره ارزی برای حمل و نقل عمومی کشور در ماه‌های ابتدایی سال 88 مطرح شده و در مهرماه همان سال فوریت آن در صحن علنی تصویب و اواخر سال نیز به دولت ابلاغ شود. ابلاغیه‌ای که دو سال پس از آن، محور سوالی شد از محمود احمدی‌نژاد.

سوالی که پاسخ آن موجودی حساب ذخیره ارزی را صفر به نمایش گذاشت و نگرانی‌ها درخصوص موجودی حساب ذخیره ارزی را بار دیگر پررنگ کرد.
پاسخ محمود احمدی‌نژاد از سوی بسیاری نقض اظهارات گذشته وی معنی شد. پررنگ شدن این نگرانی‌ها در حالی بود که حساسیت‌ها درخصوص رقم این موجودی با طرح جدی منفی شدن موجودی حساب در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88، پس از انتخابات نیز ادامه‌دار شد، ماه‌ها می‌گذشت و اظهارنظرهای متفاوتی درخصوص موجودی حساب مطرح می‌شد تا اینکه در نیمه سال 89 جبار کوچکی زاده یکی از نمایندگان مجلس رقم حدودی موجودی حساب را کمتر از 10میلیارد دلار اعلام کرد.
این در شرایطی بود که برخی کارشناسان با اشاره به اینکه اگر مکانیزم قانونی برداشت از حساب ذخیره ارزی یعنی اجازه از مجلس برای برداشت از حساب رعایت می‌شد، حساب ذخیره ارزی حدود 100میلیارد دلار بود. رقمی که بهمن آرمان عضو سابق هیات امنای حساب ذخیره ارزی نیز آن را تایید می‌کند. ماجرا ادامه داشت تا پای صندوق توسعه ملی برای جمع‌آوری ذخایر ارزی کشور به میان آمد و قرار شد دست دولتی‌ها برای دسترسی به این صندوق کوتاه باشد و اجازه برداشت از این صندوق نیز به دولت داده نشود. حتی علی لاریجانی اعلام کرد که اجازه نخواهد داد صندوق توسعه ملی به سرنوشت حساب ذخیره ارزی دچار شود.
 در پی آن،
اواسط سال 90 قاسم حسینی عضو هیات عامل صندوق توسعه ملی با اشاره به اینکه «موجودی حساب ذخیره ارزی تا پایان سال 89 معادل 100میلیون دلار بوده است»، اظهار داشت: «بانک مرکزی باید آخرین موجودی را محاسبه و اعلام کرده و 50درصد آن را در اسفندماه سال‌جاری به حساب صندوق توسعه ملی واریز کند.» وی تصریح کرده بود: «بر اساس اساسنامه صندوق توسعه ملی، 50 درصد از منابع و موجودی حساب ذخیره ارزی باید به صندوق توسعه ملی واریز شود؛ ضمن اینکه اگر دولت یا مجلس در یک سال از 50درصد باقیمانده برداشتی نکند، آن 50درصد نیز به منابع حساب ذخیره ارزی در سال بعد اضافه می‌شود.»
عضو هیات عامل صندوق توسعه ملی در مورد علت وجود منابع مالی در حساب ذخیره ارزی بعد از تشکیل صندوق توسعه ملی یادآور شده بود: «مملکت را باید مدیریت اداره کرد؛ این در شرایطی است که بر اساس اساسنامه صندوق توسعه ملی، دولت و مجلس نمی‌توانند از منابع صندوق برداشتی داشته باشند، بنابراین کشور باید حداقل به اندازه اداره یک ماه کشور، ذخیره مالی داشته باشد تا بتواند پنج تا شش‌میلیارد دلار در شرایط اضطرار، کالا وارد کند.»
در این میان، هر چند که خبرها بر اساس اساسنامه صندوق توسعه ملی از عدم دسترسی دولت به این صندوق حکایت دارد اما با خبری که محمود احمدی‌نژاد از صفر شدن موجودی حساب داده است، در کنار گزارش مرکز پژوهش‌ها از لایحه بودجه 91 به نظر می‌رسد که دولتی‌ها اکنون قصد رسیدن به صندوق توسعه ملی را دارند. مرکز پژوهش‌های مجلس با انتشار گزارشی تاکید کرده است که دولت در لایحه بودجه سال 91 با نقض اساسنامه صندوق توسعه ملی، جواز برداشت از صندوق را صادر کرده و به عبارتی برای همه منابع حاصل از نفت در سال 1391 هزینه پیش‌بینی شده و حساب ذخیره ارزی به صورت عملی تعطیل شده است.

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی