سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

شوری که در جهان من افتاد ، این نبود ...

    نظر

 

شوری که در جهان من افتاد ، این نبود ...

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم

  شوری که در جهان من افتاد ، این نبود
نامی که بر زبان من افتاد ، این نبود

آن راز سر به مُهر که سی سال پیش ازین
چون آتشی به جان من افتاد ، این نبود

پیغمبری که با نفحات شبانی اش
یک شب از آسمان من افتاد ، این نبود

آن شعله های سر کش آتش که با وقار
در پای دودمان من افتاد ، این نبود

آن کشتی نجات که در باد هولناک
از موج بی امان من افتاد ، این نبود

دستی که از تلاطم دریا مرا گرفت
وقتی که بادبان من افتاد ، این نبود

قولی که بر زبان تو لغزید آن نشد
شعری که در دهان من افتاد، این نبود


 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی 
 


دلخسته خدا خدا خدا میکردم

    نظر

 

 

دلخسته خدا خدا خدا میکردم

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم


  دلخسته خدا خدا خدا میکردم

یکماه برای تو دعا میکردم

هر جمعه ی ماه رمضانی که گذشت

تا وقت اذان تو را صدا میکردم

سی روز به عشق دیدنت آقاجان

من روزه خود به اشک وا میکردم

در هر شب قدر وقت احیاء ارباب

با یاد شما یاد و صفا میکردم

ای کاش نماز عید فطر خود را

در پشت سر تو اقتدا میکردم

افسوس چنین نشد و من فهمیدم

یکماه برای خود دعا میکردم

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
 


زیاد روی من وُ توبه-ام حساب نکن ...

    نظر

 

  

 زیاد روی من وُ

 توبه-ام حساب نکن ... 


  بسم الله الرحمن الرحیم

 خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن
نده جواب مرا لااقل جواب مکن
تمام خواسته هایم برای نفسم بود
دعای من که دعا نیست مستجاب مکن
صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم
مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن
همینکه ترس برم داشته خودش کافیست
تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن
عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست
جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن
چقدر جار زدم من که "دوستم داری"
بیا مقابل مردم مرا خراب مکن
خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم
زیاد روی من و توبه ام حساب مکن
اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم
مرا به خاطر شاه نجف عذاب مکن
سوا نکن که همه با همیم جان حسین
همه غلام حسینیم انتخاب مکن


علی اکبر لطیفیان
تهیه وَ تدوین :
 عـبـــد عـا صـی 
 

 


سرباز آخر

    نظر
 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم


     دیر آمدی ای جان عاشق 
 بی چتر و بارانی از این باد 

 ای تکه تکه روح معصوم 
 ای تار و پود رفته از یاد 

 دیرآمدی تا قد کشیدم 
 با خاطراتی از تو در سر 
 دیر آمدی از باد و باران 
 دیر آمدی! سرباز آخر 

 پنهان شدی در خاک شاید 
 خاک از تن تو جان بگیرد 
 تا شهر تنها باشد و ابر 
 دلشوره ی باران بگیرد 

 امروز دست آشنایی 
 بیرون کشید از عمق خاکت 
 کم کم به یاد خاک آمد 
 انگشتر و مهر و پلاکت 

 در شهر می پیچد دوباره 
 بوی گلاب و اشک و شیون 
 تا شیشه ی عطر تنت را 
 از خاک بیرون می کشم، من 

 این ریشه های مانده در خاک 
 دلشوره ی توفان ندارند 

 پایان این افسانه ها کو 
 افسانه ها پایان ندارند

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی 
 


اینها خوارج ِ عصر حاضرند ...

    نظر

 

 

 
 

 

  اینها خوارج ِ عصر حاضرند ... 

!  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم

    دکتر غلامعلی رجایی : داعش ادامه کار جیش النصره والقاعده درسوریه است .گروهی با ماهیتی ضد شیعی که ابتدا در سوریه علیه حکومت مرکزی این کشور قیام مسلحانه نمود وبا آزادسازی بعضی از شهرها به پیشرویهای خودادامه داد که البته نتوانست به هدف اصلی خود - سرنگونی دولت بشاراسد – برسد .بنظر می رسد این گروه تروریستی که توسط عربستان سعودی وبعضی کشورهای منطقه نظیرقطرو..حمایت می شود درجهت بهم زدن موازنه قدرت های شیعی منطقه با هماهنگی غربیها ایجاد وتقویت وهدایت وحمایت شده و می شود.
2- آنها که با توان نظامی منطقه آشنا هستند می دانند اینگونه تحرکات نظامی تنها ازیک گروه تندروی ده، پانزده هزارنفری که ازکشورهای مختلف با فرهنگهای گوناگون گردهم جمع شده اند برنمی آید.
درخبرها آمده بود درسقوط پادگان موصل دو فروند هلی کوپترآپاچی که قدرت عملیات درشب دارند به دست تروریستهای داعش افتاده است. خبرها حاکی ازاین بود که داعش این هلی کوپترها را علیه ارتش عراق به پرواز درآورده است. خبرهای دیگرهم حاکی از این است که عزت الدوری معاون صدام وبالاترین مقام نظامی بازمانده از رژیم منفوربعث با ته مانده های نظامیان ضربه نخورده حزب بعث که از ارتش عراق تسویه شده اند فرماندهی این عملیاتها را که با هدف سرنگونی دولت شیعی عراق است برعهده دارد.بعضی گزارشها هم حاکی ازاین است که بعضی از افراد این گروه عکسهایی ازعزت ابراهیم معاون صدام را دست گرفته اند
به این ترتیب می توان گفت دم خروس بیرون افتاده است.از نظر بعضی که این گزارشها را می شنوند داعش همان ارتش حزب بعث عراق است البته این روایت کاملا برواقعیت منطبق نیست ولی بعث هم اهداف خود را دراین گروه جستجومی کند.
چند روز پیش سفیرسابق ایران درعراق- آقای کاظمی قمی- درمصاحبه ای با شبکه خبرسیما می گفت توسط این گروه ازبعضی ازنیروهایی که اسیراین گروه شده اند سوالات کاملا تخصصی درباره وضعیت نظامی وسیستم مخابراتی ارتش عراق شده است . خلاصه اینکه می توان چنین برداشت کرد که در سایه خیزش داعش، بعثی ها با استفاده از دو اشتباه مسلم دولت عراق دراالف:عدم تسویه کامل ارتش و پلیس عراق ازبعثی ها وب: عدم تسویه ارتشی های غیربعثی اهل سنت دوباره جان گرفته اند .
3- آنچه در این اقدامات این چند روزه بسیارمهم می نمایاند همکاری بعضی از فرماندهان ارتش بعث در استانهای اشغال شده توسط داعش با این گروه تروریستی است.بعضی از اهالی منطقه گفته اند وقتی از نزدیک شدن این گروه به حومه شهر به مقامات امنیتی گزارش داده اند جواب شنیده اند: خیالتان راحت باشد!
چگونه می شود ده هزار نفر راه بیفتند وبه سمت شهرهایی به قصد اشغال آنها حرکت کنند و ارتش عراق غافلگیر شود؟ آنگونه که نوری المالکی گفته بدون تردید دراین قضیه خیانتی صورت گرفته ولی سوال مهم این است چرا دولت نوری المالکی وسیستم امنیتی دولت وی تا این حد درشناخت عوامل خود ناتوان بوده است که استاندار وفرماندهان ارشد مناطق اشغالشده دل درگرو دیگران داشته واو بی خبربوده است؟
بی تردید خیانتی صورت گرفته است بعضی از اهالی شهرهای اشغال شده گفته اند از یک سو نیروهای داعش قبل از ورود به شهر تیرهوایی شلیک می کردند واز سوی دیگر نظامیان عراقی با تعویض لباسهای خود به لباس شخصی و.. پا به فرار می گذاشتند.دراین میان بعضی از نیروهای پلیس عراق با مردانگی جلوی آنها ایستادگی کرده وسرافرازانه با بدترین وضعی به شهادت رسیده وسر بریده شده اند.
4- عملکرد داعش پس از انجام هر عملیات و اقدام نظامی حاکی از آن است که درجهت اطلاع رسانی به افکار عمومی وجلب وجذب این آرا به خود بسیار حساب شده و با برنامه عمل می کند.
ایسنا به نقل از روزنامه دیلی میل نوشت:
" داعش تنها در سال 2013 گزارش داده حدود 10 هزار عملیات در عراق انجام داده، 10 هزار نفر را ترور کرده وچهار هزار بمب دست ساز کار گذاشته و صدها افراط گر زندانی را آزاد کرده است. این گروه مدعی شده صدها "ملحد و بی دین" را مسلمان کرده و در حال حاضر 15 هزار شبه نظامی زیرمجموعه آن هستند.گمان برده می شود داعش این گزارش ها را برای آن ارائه می کند تا ضمن بزرگ نمایی موجودیت خود نظر حامیان مالی احتمالی را به خود جلب کرده و تصویر یک گروه نظامی دارای سازماندهی خوب را که از راهبرد سیاسی واضحی برخوردار است، به نمایش بگذارد."
نکته مهم دراین گزارش لفظ ملحد وبی دین است که منظور اقلیتهای مسیحی آشوری و.. درعراق است.برخی گزارشها از استقبال مردم شهرهای سنی نشین از داعشیها درابتدای ورودشان به شهر های شمالی عراق خبر دارند.تصاویر محدودی هم که وجود دارد حداقل بی تفاوتی مردم را نسبت به آنها نشان می دهد.
4- این گروه درفضای مجاری بسیار فعال است ومعمولا پس از هر عملیات اقدامات خود را درمعرض دید عامه می گذارد .بی شک نشان دادن تصاویرسرهای بریده واعدا مهای دسته جمعی وزدن تیرخلاص به اسرای چشم ودست بسته صرفا به جهت ایجاد رعب درمیان نظامیان و مردمی است که بعدها مورد تهاجم داعش قرارمی گیرند.
5- بعضی گزارشها حاکی ازاین است که این گروه تندرو نام برخی ازگردانهای عملیاتی خود را بنام امیرالمومنین یزید- علیه اللعنه- گذاشته است.از این نامگذاری می توان فهمید این گروه درصدد دامن زدن به اختلاف شیعه وسنی است.چنین
بنظرمی رسد اگر این گروه نتواند دولت نوری المالکی را به سقوط بکشاند، لااقل درنظر دارد یک دولت مستقل سنی ما بین دولت خود مختار کردستان درشمال عراق ودولت کنونی شیعه دربغداد وجنوب تشکیل دهد.اگرچنین شود که محتمل است حتما برای شهرهای سنی نشین ایران درغرب کشور ما هم برنامه داردومناطق سنی نشین ایران را مورد حملات انتحاری ونظامی خود قرار خواهد داد.
این اگرچه برای کل منطقه وبویژه ایران شیعی یک تهدید جدی است ولی موجب می شود با میدان داری مراجع که نمونه اش را در فتوای جهاد مراجع نجف دیدیم برای همیشه نفس این مارهای زخمی گرفته شود ومنطقه از شر وجودی آنها پاک شود.
چند روز قبل هم یک مقام امنیتی از دستگیری چندنفر درایران دررابطه با گروه تروریستی داعش خبردادکه مشتی بود نمونه خروار. همین نمونه ای است که داعشیها اگرچه دربدنه مرکب ازنیروهای داوطلب جهادی هستند که درصدد احیای خلافت اسلامی هستند سیاستی ضد ایرانی دارند وجالب اینکه در انهدام ادوات زرهی نظام مدام تبلیغ می کنند که هدفشان نابودی ارتش صفوی است این یعنی ازنظرآنها ارتش عراق یعنی ارتش شیعه واز نظر آنها شیعه را هم که صفویان درتضاد وچالش باخلافت عثمانی تاسیس کرده اند!
از نظر این گروه تروریستی که با پوشش اهل سنت فعالیت می کند، شیعه که از زمان رسولخداهویت یافته است وبارها از زبان مبارک ایشان خطاب به جناب امیر آمده است: یا علی انت وشیعتک علی منابر من نور و ... انت وشسیعتک هم الفائزون و..منشا ایرانی دارد وتوسط پادشاهان صفوی در ضدیت با خلافت اهل سنت درست شده است !!
هیچ بعید نیست داعش درآینده ای نزدیک درایران هم عملیات نظامی خاصی داشته باشندکه امیدوارم باهوشیاری مثال زدنی دوستان امنیتی واطلاعاتی که با دقت تمام اوضاع را رصد می کننداین تحرکات درنطفه خفه شود.
کسی چه می داند
شاید همانگونه که بعضی اهل معنا گفته اند داعش همان سفیانی موجود در روایات معصومین است که درجهت سقوط دولتهایی که رنگ وبوی اهل بیت دارد و می دهد قیام کرده است. واقدام تروریستهای داعش ، یکی از مقدمات ظهور فرج وظهور مولای مان حضرت بقیه الله الاعظم است
.اگر چنین باشد می توان با امید به ظهو.ر دولت فرزند گرامی رسول رحمت ،همان باز مانده از نسل برترین نیکان وپاکان، که خون علی و فاطمه و رسول در رگهای او جاری است به آینده خوب بشریت از لوث وجود بدکارانی بنام دین وغیر دین سخن گفت.
داعش بدترین دشمن اسلام ومسلمانهاست . داعش در این مدت حتی یک سطربیاینه علیه اسراییل غاصب وقاتل صادر نکرده است و درعوض، دم از به شهادت رساندن آیت الله سیستانی وخرابی شهرهای مقدس نجف وکربلا وسامرا وکاظمین می زند
اقدامات وحشیانه داعش آبرویی برای اسلام باقی نگذاشته است . این گروه تروریستی با بهانه کردن دین وصدور احکام مرتجعانه وخنده آور بنام دین مانند ممنوعیت پوشیدن شلوار جین برای زنان ومردان! وممنوعیت نشستن خانمها بر روی صندلی! و ممنوعیت تماشای فوتبال! و به دارکشیدن کودکان چند ساله وبازی فوتبال با سرهای بریده اسرایی که گرفته است و..در صدد آن است کسانی راکه می خواهند به دین اسلام بگروند برای همیشه از این تصمیم خود منصرف نماید واین نمی تواند یک امرتصادفی باشد.
داعشیها خوارج عصر ماهستند وبرای نجات دین ومسلمین وبلکه غیر مسلمین از شر آنها باید هوشیاری وقاطعیت علوی داشت.

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
 


روشنفکری که نه روشنفکرنما بود وَ نه در بُــــرج ِ عـــاج نشست ..

    نظر


 روشنفکری که نه روشنفکرنما بود

 وَ نه در بُــــرج ِ عـــاج نشست ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا  عنوان اصلی ، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم

    عصرایران؛ محمدرضا شعبانعلی - از دکتر علی شریعتی، بسیار گفته‌اند و می‌گوییم. نام او جزو نام های بزرگ تاریخ معاصر ماست که تکرار و تکرر آن، هرگز در کلمات و پیامهای ما، رنگ نباخته است. چه زمانی که شب‌هنگام، با نوشته‌های کویری او گریسته‌ایم و چه زمانی که با پیامک‌های طنزی که به نام او، دست به دست گشته، خندیده‌ایم.شریعتی، روشنفکری که در برج عاج ننشست
در مورد شریعتی، بزرگان ما کم نگفته‌اند و کم ننوشته‌اند. آنچه اینجا می‌خوانید یک تحلیل علمی دقیق و حرفه‌ای نیست. بلکه حرف‌های شهروندی است که مثل صدها هزار ایرانی دیگر این آب و خاک، لحظات تنهایی و ناامیدی خود را در کویر او قدم زده و اسلامیات و اجتماعیات او، عینک متفاوتی را برای نگاه به دین و جامعه، هر چند برای مدتی کوتاه، به او هدیه کرده است.
باید بپذیریم که نقد‌هایی که امروز به شریعتی وجود دارد، به مراتب بیشتر از تحسین و احترامی است که نسبت به او ادا می‌شود. شریعتی، در غبارآلوده‌ترین مقطع تاریخ معاصر ما، ایستاد و حرف زد. نوشت و خواند. او به تعبیر خودش سه گونه حرف برای ما داشت. اجتماعیات که دغدغه‌اش بود. اسلامیات که تلاشی برای تبیین روزآمد باورهای جامعه‌اش بود و کویریات، که چاهی بود که در آن، اندوه و تنهایی‌اش را فریاد می‌کرد.
کمتر کسی را دیده‌ام که واژه‌ی روشنفکر را زیبنده‌ی او نداند. اما او فاقد یکی از «عادت‌های رایج روشنفکران» بود. بسیاری از روشنفکران جامعه‌ی ما، همیشه کوشیده‌اند پیشرو باشند. پیشرو نه به معنای «داشتن ذهن باز و اندیشه نو»، که این صفت، خود در واژه‌ی روشنفکر مستتر است و اگر به این معنا نگاه کنیم، صفت پیشرو، توضیحی واضح در وصف روشنفکری است. 
منظور من از «پیشرو» در اینجا این است که یک روشنفکر، خود جلوتر از کاروان یک ملت بایستد و به سرعت جلو رود و خود را راهبر چنین کاروانی بداند. پیشرو به معنای این که روشنفکر، از فاصله‌ی زیادی که با سطح فهم و دغدغه‌های مردم دارد، لذت ببرد و احساس غرور کند. زندگی خودش را بکند و حرف‌های خودش را بزند و دیگران را «موظف» بداند که «بیشتر بخوانند و بفهمند و بزرگتر شوند» تا «لایق درک اندیشه‌ها و دغدغه‌های او» شوند. درست مانند کاروانی که از یک مسیر کوهستانی صعب و دشوار، به سمت قله می‌رود و کوهنوردی که با غرور و تبختر، بدون لحظه‌ای نگاه به پشت خویش، شتابان گام به پیش می‌نهد و می گوید که وظیفه‌اش باز کردن راه است و پیمودن راه، وظیفه پیروان است. کوهنوردی که اوج لذت را زمانی تجربه می‌کند که از گروه خود، چنان فاصله گرفته باشد که نقطه‌ای محو در دوردست افق به نظر بیاید.
تاریخ روشنفکری این آب و خاک، چنین افرادی را کم ندیده است. کسانی که کتاب می‌نویسند و فیلم میسازند اما اکثر مردم از درک آنها ناتوانند. کسانی که در برج عاج تفکر می‌نشینند و از "فهمیده نشدن" احساس غرور می‌کنند و پیروزمندانه می‌گویند که وظیفه‌ی ما اندیشیدن است و دیگرانی باید بیایند تا حرف‌های ما را بفهمند و آن را به زبان عامه مردم ترجمه کنند. بحث‌هایی که در کافه‌ها، خوانده می‌شوند و در همانجا نیز در لابه‌لای بوی قهوه و دود سیگار گم می‌شوند و به فراموشی سپرده می‌شوند.
با مروری کوتاه به نوشته‌های شریعتی، می‌توان فهمید که او به خوبی از توانمندی «پیشرو بودن» برخوردار بوده است. خوب می توانسته برای خود در گوشه‌ای بنشیند و با واژه‌ها، جمله سازی و فلسفه‌بافی کند. اما شریعتی، ساده حرف زد و ساده نوشت. او در جلوی کاروان مردم راه نرفت. او سالهای پنجاه، در کلاس تاریخ تمدن، زمانی که دانشجویان با فریاد کلاس او را قطع می‌کردند و می‌گفتند که نباید فرصت نبرد مسلحانه را با مرور داستان های خاک خورده تاریخ تمدن، هدر داد، لبخندی می‌زد و به هزار زبان می‌گفت: اینکه بدانیم چه نمی خواهیم کافی نیست. باید ببینیم چه می‌خواهیم و چه چیزی بهتر از مرور مسیر تاریخ، خواسته‌ی تاریخی ما را مشخص خواهد کرد؟
شریعتی خوب می‌دانست و می‌فهمید که رشد یک جامعه، در گروه رشد میانگین اندیشه و نگرش در آن جامعه است و کمتر فضایی را می‌توان یافت که روشنفکران پیشرو و دور از مردم، توانسته باشند تغییری جدی را در فضای جامعه خود ایجاد کنند. فهرست روشنفکرانی که او می‌شناخت و نام می‌برد، عمدتاً کسانی بودند که با داستان و رمان و نمایشنامه و سخنرانی، عامه مردم را هدف قرار داده بودند. او خود نیز چنین بود.
شریعتی، در تمام سالهای تاریک و غبارآلود، قلمش را همچون توتمی مقدس، در دست داشت و نوشت. از آزادی گفت و عدالت. از برابری و برادری. او در پس کاروان مردم روان بود و می‌کوشید کسی از این کاروان جا نماند. تلخی روزگار اینکه، آنکس که زخمی و خسته، کاروان اندیشه بخش بزرگی از جوانان این خاک را به جلو می‌کشید، در میانه راه، به خاک افتاد. ما رد شدیم و جلوتر رفتیم. دوراهی‌های زیادی را دیدیم و انتخاب‌های زیادی را انجام دادیم. امروز در نقطه‌ای از کوه ایستاده‌ایم که نه قله است و نه کوهپایه. راه به گذشته بسته است و نگاهمان در جستجوی آینده. می پنداریم که راه‌ها را به تلاش خود آمده‌ایم و بیراهه‌ها را به هدایت او!
ما امروز چراغ به دستانی هستیم که ده‌ها پیچ بزرگ این مسیر را جلوتر آمده‌ایم و راه‌ها و چاه‌ها را بهتر دیده‌ایم. امروز، از نقطه‌ی بلندتر، بر محلی که او به خاک افتاد می‌نگریم و سخن گفتن و راه رفتنش را نقد می‌کنیم. نقطه‌ی آغاز مسیری که او طی کرد و سرانجام مسیری که او می رفت، بیشتر از گذشته معلوم است. راحت‌تر می‌توان به او خندید. راحت‌تر می‌توان او را نقد کرد. همچون کسی که دهانش را چهل سال بسته باشی و هنوز، سرسخت و بیرحمانه، آخرین جملاتی را که چهار دهه پیش گفته است نقد کنی. 
امروز، برخورد ما با شریعتی،‌ بسیار آرام و بی‌صدا، درس بزرگی برای فرزندان ما خواهد بود. آنها از نگاه و نقدها و تمسخرهای ما، از پیام و پیامکهای ما، می‌آموزند که کدام راه مطمئن تر است. اینکه در برج عاج خود بنشینند و زندگی کنند، یا اینکه بکوشند همراه مردم و در کنار مردم، راه بهتری برای زندگی کردن بیایند یا بسازند. پیام رفتار امروز ما، اگر تغییری بزرگ و جدی نداشته باشد، برای فرزندانمان مشخص است: «به زندگی خود فکر کنید و برای خود زندگی کنید که ما حتی نسبت به جنازه خدمتگزارانی که در مسیر توسعه و رشد، زیر دست و پایمان له می‌شوند نیز، ترحم نخواهیم داشت».
شریعتی و شریعتی‌ها در مرگ و زندگی غریب خواهند بود. او در پایان نمایشنامه ابوذر، کلامی از پیامبر اسلام را در وصف ابوذر بیان می‌کند. کلامی که شاید بهتر از هر توصیف دیگری مناسب خود او نیز باشد: خداوند او را رحمت کند. تنها زندگی کرد. تنها مرد و تنها برانگیخته خواهد شد.

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی 
 

 


مرا بغل کن ...

    نظر

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم

    روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، دچار سر درد شدیدی شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کرد براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد.
زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: «مرا بغل کن.»
زن پرسید: «چه کار کنم؟» و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد. با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند. 
شوهرش با تعجب پرسید: «چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.» 
زن جواب داد: «دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.» 
شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى «مرا بغل کن» چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی 
 


چرا این آقا دوست دارد تیم ملی ایران ببازد؟! ...

    نظر

 تیم ملی ایران ببازد؟! ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم

 موسوی، سیدعبدالجواد : صادق زیبا کلام این روزها یکی از دوست داشتنی ترین منتقدان وضع موجود است. در اغلب مواضعی که می گیرد با او همدل و همسخنم اما گاهی اوقات احساس می کنم به افراط و تفریط در می غلتد. بین رادیکالیسم و افراط و تفریط مرز باریکی وجود دارد که کمتر کسی می تواند از آن بگریزد.
انصافا در بین منتقدان رادیکال وضع موجود صادق زیبا کلام و علی مطهری جزو کسانی هستند که در تندترین مواضعشان عقل و منطق را فرو نگذاشته اند. فکر کنم همین چند خط کافیست برای اثبات این که با صادق زیباکلام نه تنها مشکلی ندارم که دوستش نیز می دارم. خب، برویم سر اصل مطلب: آقای زیبا کلام مطلبی نوشته در باره فوتبال ایران در جام جهانی. خلاصه اش این که آرزو کرده کاش فوتبال ایران در همان روزهای اول ببازد و برود پی کارش. تیتر مطلب را که ببینید گمان می کنید نویسنده خواسته در فضایی که همه مشتاقانه آرزوی پیروزی تیمشان را دارند حرفی خلاف آمد عادت بزند و توجه ها را به خود جلب کند. اما اگر مطلب را بخوانید متوجه می شوید نویسنده درست یا غلط- که از نظر من کاملا غلط است- برای خود دلایلی دارد.

زیبا کلام می گوید در جوانی که فوتبال می دیده بیش از این که به فوتبال و زیبایی های آن بیندیشد وجه ایدئولوژیک آن برای او اهمیت داشته. فی المثل در بازی کره شمالی با انگلیس او طرفدار کره شمالی بوده، چرا که فکر می کرده یک کشور مبارز و ضعیف با یک کشور استعمارگر و ظالم در حال نبرد است. زیباکلام با مثال هایی از این دست علاوه براین که بی ذوقی خودرا در زمان جوانی به نمایش می گذارد می خواهد به ما بگوید فوتبال صرفا یک ورزش است و کسی که زحمت بیشتری کشیده باشد و فوتبال را بهتر درک کند می تواند به مقام قهرمانی دست بیابد. او نگران است که پیروزی ایران در میادینی هم چون جام جهانی گزک به دست کسانی بدهد که از هر چیزی بهانه ای می سازند برای پیشبرد شعارها و آرمان های ایدئولوژیکشان. دیگر این که آقای زیباکلام معتقد است پیروزی ایران ممکن است توهم بسیاری از ایرانیان را که خود را بسیار باهوش و قوم برتر می دانند افزایش دهد، پس بهتر است ببازیم تا به موقعیت حقیقی خود در جهان آگاهی پیدا کنیم. این بود خلاصه ای از آن چه جناب زیباکلام می گوید.خب، مشکل مقاله آقای زیباکلام چیست؟ اول این که گمان میکند تاوان گذشته پر از اشتباه او را ما باید بدهیم. این که زیباکلام یک زمانی فکر می کرده کره شمالی چون مظلوم است و در صف مبارزه با استکبار قرار دارد پس محق است در فوتبال پوز کشور استعمارگری هم چون انگلستان را به خاک مذلت بمالد به ما چه ربطی دارد؟ این که ممکن است الان هم آدم های بی ذوقی پیدا شوند که از چنین منظری به فوتبال نگاه کنند چه ربطی به غالب مردم ایران دارد که نه کره شمالی را مظلوم می دانند و نه از منظری ایدئولوژیک به فوتبال نگاه می کنند.

زمانی که تیم ملی فوتبال ایران تیم ملی آمریکا را شکست داد خیلی از ایرانی ها خوشحال شدند. بدون شک اختلافات ایران و آمریکا بازی را حساس تر کرده بود و مردم ایران از شکست آمریکا خیلی خوشحال بودند، اما همین مردم از پخش سرود آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو از صدا و سیمای جمهوری اسلامی آن هم بلافاصله پس از سوت پایان بازی خوشحال نشدند. آن ها که بی ذوقی کردند و آن سرود را در چنین هنگامه ای پخش کردند چیزی بودند از جنس جوانی های آقای زیباکلام، اما مردم راهشان و منش و روششان چیز دیگری بود.آیا در آن بازی هم آقای زیباکلام دست به دعا شده بود که ایران در مقابل آمریکا ببازد؟ آن هم فقط به این دلیل که کسانی ممکن است آن پیروزی را به حساب چیزهای دیگری بگذارند؟ آیا دشمنی آقای زیباکلام با آن بعضی ها باید سبب شود تا خوشحالی مردم ایران برای او بی اهمیت شود؟ دلیل دیگر اقای زیباکلام هم به نظر چندان پایه و مبنایی ندارد. این که توفیق ما در جام جهانی ممکن است بر توهم ما بیفزاید و پرده ای بر سر صد عیب نهان و آشکار ما بپوشاند حرف چندان ناموجهی نیست اما اگر ما ببازیم واقعا آقای زیباکلام فکر می کند می رویم پی زندگی مان و به فکر چاره می افتیم که چرا این چنین شد؟ نخیر. باخت ما در جام جهانی فقط عده بیشتری را سرخورده می کند و همین نیمچه امیدی که را که در دل بعضی ها روشن شده خاموش می کند. اگر قرار بود که ما اهل عبرت باشیم و از هر شکستی چیزی بیاموزیم که وضعمان خیلی بهتر بود. این یادداشت کوتاه جای رفتارشناسی قوم ایرانی نیست اما این قدر می توان گفت که موضوع به این سادگی ها هم که جناب زیباکلام می اندیشند نیست. و از همه مهم تر این که این مردم نیاز جدی و اساسی به خودباوری و شادی دارند، با این حرف ها حال و روزشان را خراب نکنیم. مردم از هر که توقع نداشته باشند از آقای زیباکلام توقع دارند. آیا توقعشان بی جاست؟
انصافا در بین منتقدان رادیکال وضع موجود صادق زیبا کلام و علی مطهری جزو کسانی هستند که در تندترین مواضعشان عقل و منطق را فرو نگذاشته اند. فکر کنم همین چند خط کافیست برای اثبات این که با صادق زیباکلام نه تنها مشکلی ندارم که دوستش نیز می دارم. خب، برویم سر اصل مطلب: آقای زیبا کلام مطلبی نوشته در باره فوتبال ایران در جام جهانی. خلاصه اش این که آرزو کرده کاش فوتبال ایران در همان روزهای اول ببازد و برود پی کارش. تیتر مطلب را که ببینید گمان می کنید نویسنده خواسته در فضایی که همه مشتاقانه آرزوی پیروزی تیمشان را دارند حرفی خلاف آمد عادت بزند و توجه ها را به خود جلب کند. اما اگر مطلب را بخوانید متوجه می شوید نویسنده درست یا غلط- که از نظر من کاملا غلط است- برای خود دلایلی دارد.
زیبا کلام می گوید در جوانی که فوتبال می دیده بیش از این که به فوتبال و زیبایی های آن بیندیشد وجه ایدئولوژیک آن برای او اهمیت داشته. فی المثل در بازی کره شمالی با انگلیس او طرفدار کره شمالی بوده، چرا که فکر می کرده یک کشور مبارز و ضعیف با یک کشور استعمارگر و ظالم در حال نبرد است. زیباکلام با مثال هایی از این دست علاوه براین که بی ذوقی خودرا در زمان جوانی به نمایش می گذارد می خواهد به ما بگوید فوتبال صرفا یک ورزش است و کسی که زحمت بیشتری کشیده باشد و فوتبال را بهتر درک کند می تواند به مقام قهرمانی دست بیابد. او نگران است که پیروزی ایران در میادینی هم چون جام جهانی گزک به دست کسانی بدهد که از هر چیزی بهانه ای می سازند برای پیشبرد شعارها و آرمان های ایدئولوژیکشان. دیگر این که آقای زیباکلام معتقد است پیروزی ایران ممکن است توهم بسیاری از ایرانیان را که خود را بسیار باهوش و قوم برتر می دانند افزایش دهد، پس بهتر است ببازیم تا به موقعیت حقیقی خود در جهان آگاهی پیدا کنیم. این بود خلاصه ای از آن چه جناب زیباکلام می گوید.خب، مشکل مقاله آقای زیباکلام چیست؟ اول این که گمان میکند تاوان گذشته پر از اشتباه او را ما باید بدهیم. این که زیباکلام یک زمانی فکر می کرده کره شمالی چون مظلوم است و در صف مبارزه با استکبار قرار دارد پس محق است در فوتبال پوز کشور استعمارگری هم چون انگلستان را به خاک مذلت بمالد به ما چه ربطی دارد؟ این که ممکن است الان هم آدم های بی ذوقی پیدا شوند که از چنین منظری به فوتبال نگاه کنند چه ربطی به غالب مردم ایران دارد که نه کره شمالی را مظلوم می دانند و نه از منظری ایدئولوژیک به فوتبال نگاه می کنند.
زمانی که تیم ملی فوتبال ایران تیم ملی آمریکا را شکست داد خیلی از ایرانی ها خوشحال شدند. بدون شک اختلافات ایران و آمریکا بازی را حساس تر کرده بود و مردم ایران از شکست آمریکا خیلی خوشحال بودند، اما همین مردم از پخش سرود آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو از صدا و سیمای جمهوری اسلامی آن هم بلافاصله پس از سوت پایان بازی خوشحال نشدند. آن ها که بی ذوقی کردند و آن سرود را در چنین هنگامه ای پخش کردند چیزی بودند از جنس جوانی های آقای زیباکلام، اما مردم راهشان و منش و روششان چیز دیگری بود.آیا در آن بازی هم آقای زیباکلام دست به دعا شده بود که ایران در مقابل آمریکا ببازد؟ آن هم فقط به این دلیل که کسانی ممکن است آن پیروزی را به حساب چیزهای دیگری بگذارند؟ آیا دشمنی آقای زیباکلام با آن بعضی ها باید سبب شود تا خوشحالی مردم ایران برای او بی اهمیت شود؟ دلیل دیگر اقای زیباکلام هم به نظر چندان پایه و مبنایی ندارد. این که توفیق ما در جام جهانی ممکن است بر توهم ما بیفزاید و پرده ای بر سر صد عیب نهان و آشکار ما بپوشاند حرف چندان ناموجهی نیست اما اگر ما ببازیم واقعا آقای زیباکلام فکر می کند می رویم پی زندگی مان و به فکر چاره می افتیم که چرا این چنین شد؟ نخیر. باخت ما در جام جهانی فقط عده بیشتری را سرخورده می کند و همین نیمچه امیدی که را که در دل بعضی ها روشن شده خاموش می کند. اگر قرار بود که ما اهل عبرت باشیم و از هر شکستی چیزی بیاموزیم که وضعمان خیلی بهتر بود. این یادداشت کوتاه جای رفتارشناسی قوم ایرانی نیست اما این قدر می توان گفت که موضوع به این سادگی ها هم که جناب زیباکلام می اندیشند نیست. و از همه مهم تر این که این مردم نیاز جدی و اساسی به خودباوری و شادی دارند، با این حرف ها حال و روزشان را خراب نکنیم. مردم از هر که توقع نداشته باشند از آقای زیباکلام توقع دارند. آیا توقعشان بی جاست؟
 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 


چه کسانی امنیت ملی ایران را تهدید کرده-اند؟

    نظر


 

 ایران را تهدید کرده-اند؟

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم

 وبلاگ ، یاورمنش ، مهدی :

 با مرور پرسش‌های این 42 نماینده مجلس و مقایسه شرایط امروز امنیتی کشور در سطح منطقه و جهان با هشت سال گذشته، شاید بتوان از زاویه دید این نمایندگان به اوضاع نگاه انداخت که البته در این صورت سوال‌ها از وزیر اطلاعات دولت یازدهم را باید جوری دیگر طراحی کرد.

چرا کاری کرده‌اید دیگر کشورها خواهان بهبود روابط با ایران شده‌اند؟

در سال های 84 تا 92، در عرصه روابط خارجی، روال معمول این بود که رییس دولت نهم و دهم، به سران کشورهای غربی به ویژه آمریکا نامه‌هایی بنویسد و هیچ گاه پاسخی دریافت نکند. نامه نگاری به جرج بوش (در اوج خصومت او با ایران)، رییس جمهور فرانسه، صدر اعظم آلمان، باراک اوباما و ... از جمله این موارد هستند که بر خلاف عرف و عزت دیپلماتیک همگی بی جواب ماندند. حال که بر خلاف آن دوره، باراک اوباما به حسن روحانی نامه داده، تلفن زده و خود راه مذاکره را باز کرده است، و بسیاری از کشورهای اروپایی هم در این مسیر گام برداشته‌اند، مهم‌ترین تهدید امنیت ملی کشور و نشان وادادگی در برابر آمریکا و غرب به شمار می‌آید.

 در سطح منطقه ای هم، دکتر محمود احمدی نژاد در طول هشت سال ریاستش بر دولت‌های نهم و دهم، بیشترین سفرها را به کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان، امارات متحده عربی، قطر و ... با کم‌ترین دستاوردهای دیپلماتیک داشت. این تماس‌ها نه تنها راهگشای مشکلات و موانع روابط نشد، بلکه هر بار بر حجم ادعاها و حتی توهین‌های طرف مقابل افزود. اما حالا که مقامات کشورهای جنوبی خلیج فارس با سفر به تهران خواهان بهبود روابط هستند و از وزیر امور خارجه ایران دعوت می‌شود به عربستان سفر کند و او نمی‌پذیرد، نشان دهنده آن است که امنیت ملی جمهوری اسلامی مورد تهدید قرار گرفته است.

چرا نگذاشتید قطعنامه‌دان غربی‌ها پاره شود؟

در عمر هشت ساله دولت‌های نهم و دهم، چندین قطعنامه ضد ایرانی در شورای امنیت تصویب و تحریم‌های بین المللی علیه کشورمان وضع شد. در چنین فضایی، آمریکا و چند کشور غربی شرایط را مناسب دیدند و تحریم های یک جانبه دیگری را هم به فهرست قبلی افزودند. دولت گذشته در برابر این اقدامات، بدون داشتن هیچ راهبرد یا تاکتیکی، تنها سعی کرد این قطعنامه ها را کم اهمیت جلوه دهد. اوج این واکنش‌ها در سخنرانی دکتر محمود احمدی نژاد در آذر 87 بود که گفت: «... من امروز به آنها (کشورهای غربی) می‌گویم آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه‌‌دان شما پاره شود.»

در مقابل، دولت یازدهم با انجام مذاکرات گسترده، صریح و دقیق با دیگر کشورها، در یک سال گذشته توانسته است جلوی موج تحریم‌ها و قطعنامه های ضد ایرانی را بگیرد. شاید همین اقدام را بتوان یکی از تهدیدهای امنیت ملی کشور از سوی دولت یازدهم دانست، چرا که اگر جلوی این روند را نمی گرفت و دو سه قطعنامه ضد ایرانی دیگر به تصویب می‌رسید، به احتمال زیاد، قطعنامه دان غربی‌ها عنقریب پاره می‌شد.

چرا نمی‌گذارید دلالان، نفت ایران را به فروش برسانند؟

دکتر محمود احمدی نژاد در سفری که پاییز 87 به خوزستان داشت، در یک سخنرانی گفت: «اگر به جایی برسیم که اصلا از ما نفت نخرند، ملت ایران می‌تواند خود را بدون نفت هم اداره کند.»

اما بر خلاف این تصور، زمانی که تحریم‌ها باعث شد فروش نفت ایران با مشکل روبرو شود، دولت دهم دست به دامان دلالان و واسطه ها شد تا نفت را به هر قیمت و شرایطی که شده، به فروش برساند. در این مسیر، واسطه‌ها (یا به گفته خودشان بسیجیان اقتصادی) نه تنها حق دلالی خود را که از نظرشان شرعی و قانونی بود، برداشتند، بلکه از اصل هم خوردند و چند میلیارد دلار پول نفت فروخته شده کشور را بر نگرداندند.

حال که دولت یازدهم دست دلالان و واسطه‌ها را از بازار فروش نفت ایران کوتاه کرده است، احتمالاً باعث دلشکستگی این بسیجیان اقتصادی شده که در آینده برای امنیت ملی کشور بسیار خطرناک است.

 چرا خزانه کشور را بی سر و صدا خالی نمی‌کنید؟

«بی توجهی به راهبرد اقتصاد مقاومتی و اثربخشی جملاتی چون خزانه خالی است بر امنیت ملی کشور» یکی از بندهای متن سوال های 42 نماینده محترم مجلس از وزیر اطلاعات است.

اگر به کارنامه اقتصادی دولت‌های نهم و دهم نگاهی بیندازیم، بهتر می‌توانیم به عمق این ادعا که به جای سوال طرح شده است، پی ببریم؛ افزایش سرسام گسیخته واردات، کاهش سرمایه گذاری و تولید داخلی، رسیدن تورم به 40 درصد، سقوط 300 درصدی ارزش ریال، بر هم خوردن نظم بانکی، گسترش فساد مالی و پولی و ... همه و همه دستاوردهای اقتصادی هشت ساله ریاست جمهوری دکتر محمود احمدی نژاد است. حال اگر دولت حسن روحانی توانسته جلوی این روند را بگیرد؛ تورم را مهار کند، ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی را بهبود ببخشد، واردات را کاهش دهد، نظم را به نظام بانکی برگرداند و ... بی شک در حال بی توجهی به راهبرد اقتصاد مقاومتی است.

در واقع اگر رییس جمهوری خزانه کشور را خالی کند، در جهت راهبرد اقتصاد مقاومتی در حال حرکت است و اگر جانشین او از خالی شدن خزانه خبر دهد، تهدید امنیت ملی کشور شمرده می‌شود. برای آن که نشان دهیم خالی کردن خزانه کشور یک امر عادی است، تنها به این سند تکیه می‌کنیم: «دکتر محمود احمدی‌نژاد در روز چهارشنبه 24 اسفند 1390 در جلسه علنی مجلس در پاسخ به سوال نمایندگان درباره علت عدم اجرای قانون استفاده از تسهیلات حساب ذخیره ارزی برای حمل ونقل ریلی و عمومی شهرها، اظهار داشت که در حساب ذخیره ارزی پولی نمانده بود تا به مترو پرداخت شود.»

چرا هنوز مجلس را در راس امور می‌دانید؟

«تهدید و زیر سوال بردن مجلس شورای اسلامی توسط مشاورین و معاونین رییس جمهور که باعث اختلاف بین قوا می‌شود»، دیگر بخش سوال‌های 42 نماینده مجلس از وزیر اطلاعات دولت یازدهم است.

دولت یازدهم در تعامل با مجلس، اجرای قوانین تصویب شده، تقدیم به موقع لوایح و بودجه سالانه و ... نشان داده قصد همراهی و همکاری با قوه مقننه کشور را دارد. اما این سیاست گویا خیلی ها را راضی نکرده و چندان در جهت تقویت امنیت ملی کشور به حساب نیامده است. دولتمردان فعلی برای آن که درس یاد بگیرند، بد نیست کمی از روی دست اعضای دولت های نهم و دهم مشق بنویسند. از جمله آن جا که دکتر محمود احمدی نژاد در شهریور 1389، در گفتگو با ارگان دولت، مجلس را دیگر در راس امور ندانست و در توجیه این نظر گفت: « این جمله (امام خمینی) مربوط به زمانی است که در ایران ، نظام پارلمانی حاکم بود و اکنون که پست نخست وزیری حذف شده ، قوه مجریه ، قوه اول کشور است....»

در واقع اگر دولت یازدهم، مجلس را در راس امور نبیند، خود را ملزم به پاسخ گویی به نمایندگان نداند، قوانین مصوب را به دلخواه خود تفسیر و اجرا کند، لایحه بودجه کشور را هر وفت دلش خواست به مجلس ارائه نماید و ... می توان گفت در راستای حفظ امنیت ملی کشور گام برداشته است.

 چرا کاری کردید که همه با تروریست ها مخالفت کنند؟

42 نماینده محترم مجلس، در سوالات 21 گانه خود، به مشکلات امنیتی شرق کشور هم اشاره کرده اند، آنان آورده اند: «شهادت و گروگان گیری فرزندان رشید ملت در مرزهای شرقی در حالی انجام می‌شود که حامیان تروریست ها در مرز مورد توجه واقع می‌شوند»

مشکلات امنیتی منطقه بلوچستان ایران، با آغاز به کار دولت نهم گسترش یافت و در دولت دهم اوج گرفت. از آن میان می توان به گروگان گرفتن 16 سرباز ایرانی و به شهادت رساندن آنان در سال 1387 اشاره کرد. در آن ماجرا، مقام های کشوری و امنیتی دولت دهم موضع انفعالی در پیش گرفتند و دست روی دست گذاشتند تا تروریست‌های جندالله تمام گروگان های خود را کشتند.

اما در واقعه گروگان گیری پنج سرباز در سال 92، دولت یازدهم با کمک ریش سفیدان محلی، شبکه‌های اجتماعی و رسانه ها توانست افکار عمومی را علیه تروریست‌ها بسیج کند. نتیجه این سیاست آن بود که گروه جیش العدل به شدت منزوی و حتی اختلافات داخلی آن هم تشدید شود.

با صدور بیانیه‌ها، موضع گیری‌ها، پیام‌ها و ... از سوی گروه‌های مختلف اجتماعی، مذهبی، قومی و سیاسی، اجماعی بی سابقه در میان ایرانیان داخل و خارج کشور شکل گرفت و همه از در مخالفت با تروریست‌های جیش العدل در آمدند. در نتیجه این فضا، عرصه چنان بر  تروریست ها تنگ شد که آنان مجبور به آزاد سازی چهار گروگان خود شدند.

با توجه به سوال 42 نماینده مجلس از وزیر اطلاعات در این مورد، شاید بهتر است این گونه پرسید که «چرا دولت یازدهم کاری کرد که همه با تروریست‌ها مخالفت کنند؟»

 چرا علیه منتقدان دولت پرونده سازی نمی‌کنید؟

دولت یازدهم در عمر کمتر از یک سال خود، از تریبون‌های رسمی، غیر رسمی و برخی رسانه‌های خاص، زیر شدید‌ترین حملات قرار گرفته است. در این یورش رسانه ای که دروغ گفتن و تهمت زدن به امری عادی تبدیل شده، شکایت دولت در هیچ موردی به نتیجه نرسیده است.

در حالی که هنوز تعدادی از چهره‌های رسانه‌ای، تنها به اتهام توهین به رییس دولت نهم و دهم در زندان به سر می‌برند، حمله‌ها و تهمت‌های برخی چهره‌ها و رسانه‌های خاص به حسن روحانی و دولت یازدهم، همه حد و مرزها را شکسته است.

در مقابل این حملات، دولت حتی نتوانسته از اختیارات قانونی خود استفاده کند و با این حال باز هم از سوی 42 نماینده مجلس به برخورد و ترور شخصیتی منتقدان و قضایی نمودن فضای رسانه های عمومی متهم شده است.

شاید بهتر بود به رویه سال‌های 84 تا 92، دولت یازدهم هم علیه منتقدانش پرونده سازی و بازار بگم بگم را داغ می‌کرد. در این صورت اگر چه تنش‌ها و التهاب‌ها در سطح جامعه و بین گروه های سیاسی اوج می‌گرفت و کشور با بحران روبرو می‌شد، اما شاید دیگر از سوی 42 نماینده محترم مجلس به تهدید امنیت ملی کشور متهم نمی‌شد.

بررسی و شرح همه 21 سوال 42 نماینده محترم مجلس شورای اسلامی، که تعدادی از آن ها مثل مورد توزیع سبد کالا به زور به مسائل امنیتی ربط داده شده است، مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود که جایش اینجا نیست و بهتر است منتظر ماند و دید چه پاسخی از سوی وزیر اطلاعات دولت یازدهم به آن ها داده می‌شود.

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی 
 


تحقق هر پدیده ای در این عالم هستی ، اسباب و مقدماتی دارد ...

    نظر
 

 

  تحقق هر پدیده ای در این عالم هستی

  اسباب و مقدماتی دارد ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم

   پیروان همه ی ادیان ابراهیمی و بسیاری از دیگر ادیان همگی، چشم به راه ظهور منجی مصلحی هستند که با خروج خود، عدالت و آسایش را در سراسر این پهنای خاکی زمین می گستراند. از این میان ایده ی شیعه ی امامیه بر آن است که موعود آخرالزمان در قید حیات بوده و در این دنیا زندگی می کند و به عبارتی حضوری در غیبت دارد و برای حضور و ظهور نهائی ایشان و تشکیل حکومت عدل محور و گسترش رفاه و آسایش و کلمه ی توحید در میان مردم، بایستی زمینه ها و شرائط آن مهیا شود که از مهمترین زمینه های ظهور آن حضرت می توان آمادگی جهانیان برای پذیرش آن منجی مصلح و مهیّا شدن یارانی کارآمد برای ایشان و ... را نام برد که نقش و تأثیر اصلی آن به عهده ی خود مردم است اما برخی کج اندیشان شبهاتی در مورد نقش مردم در ظهور حضرت مهدی (عج) و اموری که ظهور را نزدیک می کند وارد کرده اند که به برخی از این شبهات پاسخ داده شده است.
برخی قایل اند که فساد و ظلم، سبب نزدیک تر شدن ظهور می شود; آیا این سخن درست است که قبل از ظهور نباید هیچ گونه حرکت اصلاحی انجام داد و یا دست به قیام زد، تا ظلم و فساد همه جا را فراگیرد و ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) نزدیک تر گردد؟
بهروز محمدی منفرد
مأموریت اساسی بزرگ منجی عالم و تحقق بخش اهداف انبیا و اولیا، برپایی قسط و عدالت در سراسر این کره ی خاکی و اشاعه ی یکتاپرستی و برچیدن هرگونه ظلم و جور و فساد و تباهی است. روایات پرشماری بیانگر آن اند که این انقلاب عظیم و سترگ آن گاه رخ می دهد که ظلم و فساد و تباهی جهان را فراگیرد و حکومت های دین ستیز و عدل ستیز و مستکبران، گستره ی زمین خاکی را تحت بیرق خود آورند.
الف) پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
یملا الارض قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً ; زمین پر از قسط و عدل می شود، هم چنان که پر از ظلم و جور شده بود.
ب) ابی جعفر(علیه السلام) فرمود:
لا یخرج المهدی حتی یرقی الظلمة ; مهدی (عج) ظهور نمی کند مگر آن گاه که ظلمت و تاریکی سراسر جهان را فراگیرد.
ج) امام باقر(علیه السلام) فرمود:
لا یظهر المهدی الا علی خوف شدید و زلزال و فتنة تصیب الناس و ما هون قبل ذلک و سیف قاطع بین العرب واختلاف شدید بین الناس و تشتّت فی دینهم و تغیر فی مالهم حتی یتبین الموت صاحا و مساواً من عظم ما یری من لکب الناس و...
برخی غیرمتخصصان و ناآشنایان با اندیشه ی ژرف مهدویت، از این روایات چنین برداشت کرده اند که کثرت ظلم و فساد در جامعه، زمینه ساز ظهور و سبب تسریع در ظهور آن منجی مصلح خواهد شد. بنابراین کار ظالمان و مفسدان در زمین شایسته است، زیرا ظهور حضرت را نزدیک می کند و در مقابل، کسانی که در صدد اصلاح جامعه هستند و جلوی فساد و تباهی را می گیرند کارشان ناشایست است، زیرا ظهور حضرت را به تأخیر می اندازد.
از نظر اینان، هر گناه و هر ظلم و هر تبعیض و هر حق کشی و هر بلیه ای، به حکم این که مقدمه ی صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می کند، رواست; پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه ی فساد است...
این گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت می نگرند; زیرا آنان را از تأخیراندازان ظهور حضرت مهدی(عج) می شمارند; و از اهل فساد راضی هستند; چرا که مقدمات ظهور را فراهم می نمایند و برعکس، اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه، با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد می نگرند; زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم می آورند.
البته چنین تفکری تازگی ندارد و یکی از اصول فلسفه ی مارکس به شمار می آید. مارکسیست ها می گویند:
کورک (دمل) هر قدر فسادش زیادتر باشد، زودتر دهن باز می کند و منفجر می شود; پس در جامعه نیز برای به وجود آمدن انقلاب، باید فساد را بیشتر کرد.
اینان در فرضیه ی اصلاح یا انقلاب، مخالف اصلاح هستند و می گویند: اصلاح، انقلاب را به تأخیر می اندازد، پس اصلاح بد است; و قایل به اخلال هستند و می گویند نابسامانی موجه است; چون نابسامانی تضاد و کشمکش را بیشتر می کند و وقتی کشمکش بیشتر شد، جنگ و مبارزه شدیدتر شده، انقلاب سریع تر انجام می شود.
تردیدی نیست که انتشار چنین تفکر مسمومی سبب بسترسازی هایی برای مقابله با اصلاحات و آرمان های اسلام ناب می گردد و فساد و تباهی را، که بسیار با هوای نفس سازگار است، در میان جامعه می گستراند و لا ابالی گری ها و بی بندوباری ها و ظلم و ستم ها، رنگ و بوی دینی به خود می گیرند و برخی با این بهانه که «هدف وسیله را توجیه می کند» تمامی کارهای خود را در راه رسیدن به آن انقلاب مقدس و متعالی، توجیه می نمایند. برخی از پاسخ های این اندیشه ی باطل عبارت اند از:
الف) شرایط و زمینه های ایجاد هر پدیده ای با علایم و نشانه های آن تفاوت دارد. عوامل و شرایط ایجاد هر پدیده، لازمه ی آن است و از آن جدایی ندارد و تا وجود پیدا نکند آن محقق نمی شود; بنابراین، بین شرایط و زمینه های هر پدیده با خود آن نسبت استلزامی و انفکاک ناپذیری برقرار است و آن شرایط در شکل گیری پدیده، نقش کلیدی دارند. اما نشانه ها و علایم یک پدیده، تنها، از وقوع یا نزدیکی وقوع آن پدیده خبر می دهند و هیچ نقشی در ایجاد آن ندارند و ممکن است پدیده محقق شود
بدون آن که نشانه های وعده داده شده برای آن محقق شده باشد. حال باید روشن شود که آیا گسترش فساد و ظلم در جامعه، شرط و زمینه ی ظهور است یا علامت و نشانه ی آن؟ با ژرف اندیشی در روایات روشن می گردد که زیاد شدن تباهی و فساد و ظلم از نشانه های ظهور به شمار می آید، نه زمینه و شرط و سبب ظهور; بنابراین، گسترش فساد و تباهی هیچ نقشی در اصل ظهور ندارد، تا آرمان تشکیل حکومت عدل گستر مهدی(علیه السلام)، با آن قوام و تحقق پیدا کند، بلکه وجود این ظلم ها و فسادها، همگان را از نزدیکی ظهور یا وقوع آن آگاه می کند. و این روایات، صرفاً، وضعیت زمان ظهور حضرت را توصیف می کنند.
ب) این گونه روایات حاکی از کثرت ظلم و فساد هستند، نه کثرت و فراوانی ظالمان و فاسدان; چه بسا تعداد کمی ظالم و فاسد در زمین وجود داشته باشند، ولی چنان ظلم و فسادی به پا کنند که سراسر جهان را فراگیرد; بنابراین در این روایات، فراوانی ظلم و فساد مورد عنایت قرار گرفته است نه پرشمار بودن ظالمان و فاسدان و این مطلب منافاتی با تلاش انسان ها و مؤمنین در ایجاد حرکات اصلاحی و حکومت عدل و مخالفت با فساد ندارد. شیخ صدوق(رحمه الله)روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند، مبنی بر این که «این امر تحقق نمی پذیرد، مگر این که هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسند.»
پس سخن در این است که گروه سُعدا و اشقیا هر کدام به نهایت کار خود برسند، سخن در این نیست که سعیدی در کار نباشد و فقط اشقیا به منتهی درجه ی شقاوت برسند».
ج) 
روایاتی که تکالیف مؤمنین را در زمان غیبت بیان می دارند; روایات پرشماری، تکالیف و وظایف بسیاری را برای منتظران ظهور حضرت مهدی(عج) در دوران غیبت و قبل از ظهور بیان می کنند که به برخی از آنها اشاره می شود.
1. خودسازی و تهذیب نفس: امام صادق(علیه السلام) فرمود:
هر کس دوست دارد از اصحاب حضرت قائم(علیه السلام) باشد، باید منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید، در حالی که منتظر باشد،...
2. آماده شدن برای از بین بردن فتنه ها.
3. اطاعت از امام:
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهور فی غیبته والمطیعین له فی ظهوره. اولئک اولیاء الله الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون ; خوشا به حال پیروان قائم ما، کسانی که در دوران غیبتش منتظر ظهور ایشان اند و در زمان ظهورش، از او اطاعت می کنند، ایشان اولیای الهی هستند، کسانی که هیچ خوف و حزنی بر آنان نیست.
روشن است که، وجود این وظایف و تکالیف در عصر غیبت و قبل از ظهور، همگی با راضی و بی تفاوت بودن نسبت به فساد و ظلم و تباهی در جامعه منافات صریح دارند. اگر چنین باشد، باید ملتزم شد به این که بسیاری از تکالیف (اتیان واجبات و ترک محرمات) برای نزدیک نمودن ظهور امام زمان(علیه السلام) تخصیص بخورد و در این مقطع زمانی بسیاری از تکالیف از انسان ها ساقط شود. ولی لازم باطل است، به این معنا که هیچ دلیلی بر تخصیص خوردن تکالیف در این عصر نداریم; بنابراین ملزوم هم باطل می شود.
شهید مطهری می گوید:
این (رها کردن تکلیف) برخلاف یک اصل قطعی اسلامی است; یعنی انتظار ظهور حضرت حجت(علیه السلام)هیچ تکلیفی را از ما ساقط نمی کند، نه تکلیف فردی و نه اجتماعی. شما در شیعه و اهل تسنن، یک عالم پیدا نمی کنید که بگوید انتظار ظهور حضرت حجت یک تکلیف کوچک را از ما ساقط می کند.

و برعکس، دلیل بر همیشگی بودن تکالیف داریم، امام صادق(علیه السلام)می فرماید:
حَلالُ محمد حلالٌ ابداً الی یومِ القیامة و حَرامُهُ حرامٌ ابداً الی یومِ القیامة .
د) مهدی یاوران:
 هر حرکت اصلاحی و هر انقلابی برای محقق شدن باید مسیر طبیعی و عادی اش را طی کند و بلکه تحقق هر پدیده ای در این عالم هستی اسباب و مقدماتی دارد. امام صادق(علیه السلام)می فرماید:
ابی الله أن یجری الاشیاء الا بأسباب; اراده ی خداوند به این تعلق گرفته است که هیچ چیزی جز به واسطه ی اسبابش محقق نشود.
و سنت الهی بر آن تحقق گرفته است که سرنوشت انسان ها به دست خودشان رقم بخورد:
(انّ الله لا یغیّر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم;)
و حکومت عدل محور و جهانی امام مهدی(علیه السلام) نیز از این قاعده مستثنا نیست و برای محقق شدن، نیازمند مقدمات و وسایلی از جمله وجود یارانی صالح و به دور از وسوسه های شیطانی و پاک از لوث پلیدی ها و صاحب کرامات انسانی و سازماندهی ایشان است.
امام صادق(علیه السلام) در وصف ایشان می فرماید:
برای حضرت مهدی(عج) مردانی است که استواری دل هایشان برای دین خدا، همانند آهن است... خداوند به وسیله ی آنها امام و پیشوای حق را یاری می کند.
این امام بزرگوار در جای دیگری می فرماید:
... یاران امام زمان(علیه السلام) کسانی هستند که خداوند درباره ی آنها فرمود: سوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه ...; خداوند به زودی گروهی را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند. آنان در برابر مؤمنان فروتن و در برابر کافران با عزت و درشت خو و سخت گیر هستند.
حال می توان گفت
 در زمان ظهور آن حضرت، دو جبهه وجود دارد: جبهه ی حق که عبارت اند از یاران مخلص امام مهدی(عج) و جبهه ی باطل که شامل فاسدان و ملحدان و ظالمان می شود و تردیدی نیست که هواپرستان و کج اندیشانی که در زمان قبل از ظهور حضرتش، خواست های شیطانی را در جامعه گسترش داده و یا راضی به اشاعه ی فساد و منکرند، از یاران امام مهدی (عج) به شمار نمی آیند; زیرا از ویژگی های مهدی یاوران برخوردار نبوده و مشمول روایاتی که خصایص یاران حضرت را ذکر می کنند نمی گردند; بنابراین با عقیده ای که دارند در جبهه ی مقابل قرار داشته و با برخورد قاطع و سرکوب گرانه ی حضرت مواجه خواهند شد; زیرا قیام او یک حرکت اصلاحی است و هر پدیده ای که در مقابل آن باشد مردود است، پس صاحبان چنین تفکر غلطی، اگر هم به خیال خود راست گفته باشند، اولین ضربه را خود متحمل خواهند شد و طعم خواری را در مقابل مؤمنین خواهند چشید.
و) امر به معروف و نهی از منکر.
(کنتم خیر امّة أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله); شما بهترین امتی هستید که برای انسان ها پدیدار شده است، (چه این که) امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید.
امر به معروف و نهی از منکر یکی از فروع دین و از ضروریات دین مبین اسلام به شمار می آید و روایات بسیاری بر وجوب آن دو فریضه ی الهی دلالت دارند.
بنابراین، باید در مقابل هر فساد و ظلمی صف آرایی کرد و با تکیه بر قرآن و روایات، تا حد امکان، ریشه ی آنها را خشکاند. و آیه ی شریفه بر عمومیت خود باقی است و هیچ دلیلی یافت نمی شود که این حکم به مقطع خاصّی از زمان تخصیص بخورد، بلکه این حکم با شرایط خاص خود، تمامی زمان ها، از جمله، زمان قبل از ظهور حضرت را هم در بر می گیرد.
ز) 
غیبت امام به سبب طغیان شر و ظلم و فساد بوده است و اگر چنین نبود، امام(عج) غایب نمی شد; پس چگونه طغیان ظلم و فساد سبب ظهور امام(علیه السلام) و خروج او از پرده ی غیبت می شود!
ح) مفهوم واقعی انتظار;
این عده مفهوم واقعی انتظار را درک نکرده اند، و گمان نموده اند که انتظار به این معناست که باید مترصد و در کمین بود و دست روی دست گذاشت تا آن حضرت بیاید و حرکت اصلاحی خود را انجام دهد.
در حالی که
 انتظار، حالت کسی است که از وضع موجود ناراحت و برای ایجاد وضع بهتری تلاش می کند; بنابراین مسئله ی انتظار از دو عنصر نفی (بیگانگی از وضع موجود) و عنصر اثبات (خواهان وضعیت مطلوب بودن) ترکیب یافته است.
مرحوم مظفر می گوید: از چیزهایی که در این زمینه باید بدانیم این است که معنای انتظار ظهور آن مصلح نجات بخش این نیست که مسلمانان در امر دین و احیای حق از یاری او دست بردارند و جهاد در راه دین و عمل به احکام آن را ترک کنند و دست روی دست بگذارند و وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر را تنها به آن حضرت واگذارند، بلکه هیچ وقت تکلیف و عمل به احکام شرعی از دوش مسلمانان برداشته نمی شود و پیوسته بر آنان واجب است بکوشند حقیقت را درک کنند و راه های صحیح وصول به آن را به دست آورند و تا زمانی که قدرت دارند، از زیر بار مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر شانه خالی نکنند و بر هیچ مسلمانی روا نیست به بهانه ی این که منتظر مهدی (عج) است و او اصلاحگر کل و راهنما و بشارت دهنده است از عمل به واجبات دست بردارد.
امام صادق(علیه السلام)می فرماید:
هر کس بخواهد از یاران قائم(علیه السلام)باشد، باید منتظر باشد و با پرهیزکاری و خوی های پسندیده عمل کند و اوست منتظر; پس هر گاه بمیرد و قائم پس از مردنش بپاخیزد، پاداش او مثل کسی است که دوران حکومت آن حضرت را درک کرده باشد.
بنابراین، انتظار، حرکت و عمل و عامل مقاومت است و سکوت و رضایت و عدم حرکت معنای واقعی انتظار نیست تا گروهی با چنین انتظاری جانب اباحیگری را بگیرند و از حقیقت شریعت محمدی دور شوند.

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی