سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

روز ِ فلان نمیخواهند ، روزگارشان را درست کنید ...

    نظر

جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم

 چرا نام « بدهکاران دانه درشت » 

  فاش نمی شود ... 

جهت مراجعه به مرجع متن کامل ، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

آمار منتشر می شود اما همچنان از انتشار اسامی آنها خبری نیست، 50 گروه یا شرکت مرتبط به هم، 33 درصد مطالباتمعوق را به خود اختصاص داده‌اند. علاوه بر این 200 بدهکار بزرگ، سه نفر یک هزار میلیارد تومان به بانک‌ها بدهی دارند
معاون نظارتی بانک مرکزی درخصوص کل مطالبات معوق تولید‌کنندگان هم می‌گوید: 61 درصد از مبلغ متعلق به 500بدهکار بزرگ بانکی، مربوط به افرادی است که فعالیت اصلی شان صنعت و معدن است؛ این رقم معادل 30درصد کل مطالبات معوق شبکه بانکی کشور است
 
 
 
آقای لاریجانی؛ کدام دین و منطق و کدام قانونی اجازه می دهد به دلیل تحریم، همه مردم را از کودک و بزرگسال و زن و مرد در معرض سرطان قرار داد و آنها را به انواع بیماری ها دچار و رفتاری به مراتب بدتر از تحریم با مردم کرد؟!
آقایان نماینده مردم؛ محاکمه سریع عاملان توزیع بنزین های آلوده نه تنها اجرای عدالت و مورد انتظار و مطالبه همگانی است،بلکه یک اقدام پیشگیرانه است تا کسانی که در مصدر امور هستند یا از این پس خواهند بود،بدانند که بازی کردن با جان و سلامتی مردم،جنایتی است که بدون مکافات باقی نخواهد ماند
 
 
 به زور نمی توانیم بهشت را به مردم تحمیل کنیم ... 
جهت مراجعه به مرجع متن کامل ، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
رئیس جمهور: نباید مردم را بیهوده و بدون جهت نگران کرد و باید بگذاریم مردم راحت باشند، این قدر در زندگی مردم مداخله نکنیم، ولو به خاطر دلسوزی، بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمی‌توان به زور و شلاق مردم را به بهشت برد
 
 
 
 
عضو مجلس خبرگان در واکنش به سخنان رئیس جمهور:حرفی نزنید که اهل گناه جریحه‌دار شوند زیرا قرار نیست با زور کسی را بهشت ببریم، این کنسرت‌های موسیقی غلط و قهر با خدا و اقدامی ضدفرهنگی است و با بعثت میانه ندارد
 
 شکایت ملت از توزیع کنندگان  
 "بنزین آلوده" را دنبال کنید ...  
جهت مراجعه به مرجع متن کامل ، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
رئیس جمهور افزود: همه چیز اندازه‌ای دارد . رقابت‌ها و دعواهای حزبی و جناحی نیز تا یک حدی معمول است، ولی اگربنا باشد که همه شود دعوای جناحی و گروهی این خوب نیست. ما همیشه انتخابات داریم. اگر این مسائل را از 6 ماه قبلانتخابات شروع کنیم، اشکالی ندارد، ولی در کشور وقتی یک انتخابات تمام می‌شود، بلافاصله دعوا برای انتخابات بعدی شروع می‌شود
 احمد خاتمی: صبر «حزب‌الله» مدت دارد ...
جهت مراجعه به مرجع متن کامل ، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
انتقاد حسن روحانی از فضای موجود و برخی عملکردها، واکنش‌برانگیز شد. رییس‌جمهور در همایش «بیمه سلامت همگانی» گفته بود: «مردم را سر مسایل جزیی و بی‌خودی و بی‌جهت و با بهانه‌های واهی اذیت نکنیم، موجب برانگیختن انتقادها شده است. در جدیدترین واکنش‌ها احمد خاتمی، عضو مجلس خبرگان گفته است: «حرفی نزنید که اهل گناه جریحه‌دار شوند زیرا قرار نیست با زور کسی را بهشت ببریم.»
 
  
 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی 


حل معضلات باید به اقتضای زمان وَ سنجیده وُ کارشناسی شده باشد ...

    نظر

 

 

جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


بسم الله الرحمن الرحیم


عصر ایران؛
هومان دوراندیش : دعوا بر سر نقش شلاق در رسیدن به بهشت، دعوایی تکراری اما جذاب در جامعه ایران است. کمتر کسی می‌تواند به این بحث بی‌اعتنا بماند. سخنان حسن روحانی درباره این موضوع در هفته گذشته، با واکنش تند دو تن از روحانیان تندسخن مواجه شد. احمد خاتمی و احمد علم‌الهدی به حسن روحانی تاختند که چرا گفته‌ای نباید مردم را با شلاق به بهشت برد. رئیس جمهور هم از در تقابل درآمد و در مجموع این پیام را به مخاطبانش رساند که این دو "احمد" نمایندگان خوبی برای "آیین احمدی" نیستند. ملت ایران هم این روزها مشغول استماع سخنان رئیس جمهور و ائمه جمعه است، به قصد اتّباع از قول حسن و احسن.
متن زیر گفتگوی عصرایران است با محمدتقی فاضل میبدی درباره اختلاف نظر حسن روحانی با احمد خاتمی و احمد علم الهدی :
***
*در روزهای اخیر بحث داغ و غیر مستقیمی بین آقای روحانی و دو تن از ائمه جمعه درباره "نقش شلاق در رساندن مردم به بهشت" درگرفته و طرفین اختلاف، انتقادات تند و تیزی را متوجه یکدیگر می‌کنند. شما چه نظری درباره این آرای مختلف دارید؟

من بدون اینکه بخواهم از یک جریان سیاسی خاصی جانبداری کنم،
باید بگویم سخنان آقای روحانی به دین و منطق نزدیک تر است تا حرف‌های آن بزرگوارانی که در مقابل رئیس جمهور موضع گرفته‌اند.
در دین اکراه و اجباری نیست. قرآن صریحاً چنین چیزی به ما می‌گوید.
نمی‌توان گزاره‌های دینی را به مردم تحمیل کرد و یا مردم را تهدید کرد تا به عقیده‌ای معتقد شوند.
اعتقاد به دین یا
ارزش‌های اخلاقی با ترس و تهدید در ذهن مردم جای نمی‌گیرد بلکه محصول تبلیغ و برهان و عقل و منطق است. این یک امر روشن است. اما درباره پاره‌ای شادی‌ها که عده‌ای از آقایان متاسفانه به نام دین با آن مخالفت می‌کنند، باید گفت که اسلام به سلامت روح و تن توصیه کرده است؛ برای اینکه مخاطب پیامبران انسان‌های سالم‌اند. سلامتی علاوه بر بعد جسمی، بعد روحی هم دارد. اگر کسی مخالف شادی مردم باشد، در واقع مردم را به سمت افسردگی سوق داده است؛ چرا که افسردگی مقابل شادی است.
نُرم جامعه این است که انسان‌ها شاداب باشند.
علی ابن ابیطالب (ع) در نهج البلاغه، در توصیف عصر جاهلیت می‌فرماید مردم جامعه جاهلی از بس که افسرده بودند خواب از چشمشان گرفته شده بود و به جای سرمه در چشم، اشک در چشم داشتند. این حرف، حرف بزرگی است. یعنی علی (ع) جامعه حزن‌آلود را جامعه‌ جاهلی می‌داند. جامعه سالم جامعه‌ شاد است.

*اخیراً هم بحث موسیقی و رقص مطرح شد که این حرکات ریتمیک حرکاتی اضافی در مسیر رسیدن به بهشت است. یعنی منکری است که باید جوان‌ها را از آن نهی کرد.

من وارد جزئیات نمی‌شوم که کدام موسیقی حلال است و کدام حرام. من یک رای کلی دارم و آن اینکه، جامعه باید از افسردگی خارج شود. در دنیای امروز چرا محیط زیست این قدر مهم است؟ برای اینکه محیط زیست پاکیزه و سالم علاوه بر سلامتی جسم، سلامتی روح انسان را هم تامین می‌کند. چرا شهرداری‌ها دنبال توسعه فضای سبز و مراکز فرهنگی هستند؟ برای اینکه این توسعه در خدمت شادی انسان است و انسان هم به شادی نیاز دارد.
یکی از نیازهای روحی انسان، مواجهه با زیبایی است. نمی‌توان با زیبایی و هنر مخالف بود. هنر جزو تمدن بشر است؛ چه هنرهای تجسمی، چه خطاطی، چه سماع و ... شما چرا از آواز شجریان لذت می‌برید؟ برای اینکه انسان از صدای خوش خوشش می‌آید. بنابراین انسان به هنر نیاز دارد. هنر در جامعه باید توسعه پیدا کند.
رقص هم در بخشی از فرهنگ اسلام، یعنی در فرهنگ صوفیه، وجود داشته است. بحث سماع و حرکات موزون در تصوف پررنگ بوده است.
در ادبیات ما هم رقص و سماع نقش قابل توجهی دارد. به قول مولوی: رقصی چنین میانه میدانم آرزوست. حافظ هم در اشعارش نظر مثبتی به رقص داشته است. مشکل ما این است که به همه چیز با دید جنسی می‌نگریم. ما به هر چیزی که نگاه جنسی داشته باشیم، آن چیز جور دیگری به نظر ما می‌رسد. مهم این است که بزرگان و عرفای ما به رقص و سماع نگاه جنسی نداشتند. حرام چیزی است که مقدمه بی‌عفتی عمومی در جامعه شود. مثلاً اگر دولت سیاستی را در پیش بگیرید که عده‌ای از فقر باعث بی‌عفتی عمومی شوند، آن سیاست و تصمیم دولت مصداق امر حرام می‌شود. یعنی سیاست دولت باعث فقر شده و فقر هم موجب بی‌عفتی عمومی شده است.

*برخی افراد هم می‌گویند بعضی روحانیان و مداحان، غالباً درس غمناکی به مردم می‌دهند. آیا با این انتقاد موافقید؟ اگر موافقید، چرا این وضع در جامعه ما وجود دارد که برخی از عناصر فرهنگی تاثیرگذار، مردم را بیشتر غمگین می‌خواهند تا شاد؟

حالا من نمی‌خواهم خیلی بدبین باشم اما به نظرم این گرایش بیشتر منشاء سیاسی دارد. در روایات ما گریه و عزاداری فقط برای امام حسین (ع) مستحب است. جریان کربلا یک جریان سمبلیک است و به دلیل نقشی که در مبارزه با ظلم دارد، گریه بر امام حسین مستحب قلمداد شده است. ما هیچ روایتی نداریم دال بر اینکه عزاداری در وفات سایر امامان و حتی عزاداری در وفات پیامبر را مستحب دانسته باشد. حضرت علی (ع) پنج سال حاکم بود ولی هیچ وقت در سالروز وفات پیامبر، مراسم عزا نگرفت. روایتی هم نگفت دال بر اینکه در سالروز فوت پیامبر، عزاداری کنید. پس معلوم می‌شود که اصل بر گریه نبوده است.

*پس توسعه عزاداری در جامعه ما، از کجا آمده است؟

کسانی که با شادی مخالفت می‌کنند و خواستار غمگین بودن مردم هستند، نه مطالعات تاریخی دارند و نه اسلام را درست می‌شناسند. یکی نیمچه صدایی داشته و رفته مداح شده و شعرهایی هم فراهم می‌کند تا احساسات مردم را تحریک کند. به تدریج غمگینی ناشی از مداحی او، در جامعه جا می‌افتد.
به هر حال اگر شما بخواهید مردم را به نام دین گریان و محزون کنید، روا نیست الا در عزاداری برای امام حسین(ع).

به نظر شما در این ده ماهی که دولت روحانی روی کار آمده، جامعه ایران چه فرقی با یکی دو سال قبل کرده است که
برخی از روحانیان بلندپایه هشدار می‌دهند که گناه در جامعه رو به تزاید است؟

وقتی می‌گویم این حرفها منشا سیاسی دارد یعنی همین! زمانی هم که دولت آقای خاتمی بر سر کار بود، با بهانه‌های دیگری با آن دولت مبارزه می‌کردند. الان هم بخشی از این آقایان (و نه همه آنها) برای مبارزه با دولت روحانی، دنبال یک اهرم مذهبی می‌گردند. البته استفاده از اهرم‌ها مذهبی در دوران آقای خاتمی هم رایج بود. دائماً می‌گفتند موی خانم‌ها بیرون است و صدای موسیقی بلند شده. با این کارها از در مقابله با رقیب سیاسی درمی‌آمدند.

در جامعه ما رقابت سیاسی بر اساس عقلانیت و اخلاق نیست.
یعنی من می‌‌خواهم رقیبم را از میدان به در کنم و برای این کار از هر وسیله و روشی استفاده می‌کنم. الان هم برخی از سیاسیون برای اینکه با این دولت مخالفت کنند، در سخنان مقامات دولتی دقیق می‌شوند بلکه نکته‌ای برای کوبیدن دولت پیدا کنند. اگر دلشان برای دین می‌سوخت، آن زمانی که ثروت‌های مردم به اختلاس می‌رفت اعتراض می‌کردند.

حضرت علی (ع) که الگوی ما در حکومت کردن است، در نامه‌هایی که برای استانداران و فرماندارانش می‌نوشت بر روی چه چیزی حساس بود و انگشت می‌نهاد؟ حضرت نسبت به ثروت‌های عمومی جامعه حساس بود تا مبادا به یغما بروند و ناعادلانه بین ارباب قدرت تقسیم شوند.حضرت در هیچ یک از نامه‌هایش به فرماندارانش ننوشته است که چرا این یکی نماز نمی‌خواند و آن یکی بی‌حجاب است؟ بروید آن نامه‌ها را بخوانید تا ببینید چنین بوده است یا نه. من حاضرم با هر کسی در این خصوص وارد بحث و مناظره شوم.

شیوه علی (ع) چنان بود اما متاسفانه برخی از آقایان در جامعه ما حساس هستند که چرا رئیس جمهور گفته است که مردم را نمی‌توان با زور به بهشت برد.
در همین جامعه امروز ما، آمار اعتیاد و طلاق و اعدام چشمگیر است. البته نمی‌خواهم بگویم چرا حکم اعدام اجرا می‌شود.
می‌گویم چرا شرایط کلی جامعه ما باید به گونه‌ای باشد که این همه اعدام به عنوان مجازات جرائم در جامعه صورت گیرد. زمینه جرم از کجا فراهم شده است؟ از اقتصاد ناسالم و رانت و اختلاس. عده‌ای در جامعه ما به نام دین مردم را منحرف می‌کنند.

ده ها سال است که تمام تریبون‌های عمومی در اختیار بخش مهمی از روحانیت است. اگر بی‌دینی در جامعه ما رو به گسترش باشد، آیا واقعاً می‌توان گفت دلیلش روی کار آمدن دولت روحانی در ده ماه گذشته است؟ آیا واقعا رواج دین‌گریزی در جامعه ما محصول آن هشت سال زمامداری آقای خاتمی است؟ نه! این وضع منشا و دلایل دیگری دارد. اینکه آقای روحانی یک جمله بگوید مردم را به زور شلاق نمی‌توان به بهشت برد، مردم بی‌دین می‌شوند اما حرف‌های آن آقایی که می‌آید پشت تریبون و حمله می‌کند که این‌ها یک مشت کفار نجس هستند، مردم را دیندارتر می‌کند؟ این حرف دوم خطرناک است و دنیا را نه فقط به ما که به اسلام بدبین می‌کند.

*احمد خاتمی و آقای علم الهدی از تریبون نماز جمعه به نقد سخنان آقای روحانی پرداختند. آیا این امر معنای خاصی دارد؟

به نظر من معنای سیاسی دارد.

*منظورم این است که این نقدها موضع نظام در قبال سخنان روحانی است؟

من اعتقادی ندارم که سخنان این آقایان موضع نظام است. ولی به هر حال نوعی موضع‌گیری است که در تریبون نظام پخش می‌شود. جهان خارج وقتی به این تقابل نگاه می‌نگرد، حرف‌های این آقایان را موضع نظام تلقی می‌کند. البته من چنین نظری ندارم؛ برای اینکه یقین دارم نگاه رهبری به مسائل این جور نیست. نگاه رهبری مثل نگاه احمد خاتمی و علم الهدی نیست. نگاه بخشی از مراجع قم هم مثل نگاه این آقایان نیست. اما دنیای خارج ممکن است موضع خطیب نماز جمعه را موضع نظام قلمداد کند.

*آقای علم الهدی روز جمعه گفتند شلاق که سهل است، با تمام قوا در برابر کسانی که مانع از رسیدن مردم به بهشت شوند، می‌ایستیم. اخیراً هم گفتند در جنگ سایبری، خلاف شرع جایز می‌شود. درباره این سخنان چه نظری دارید؟

سوال من این است که اگر یک عده کارشناس تشخیص دادند که خود آقای علم الهدی عده‌ای از جوانان را دین‌گریز می‌کند و مانع از بهشت رفتن مردم می‌شود، چگونه باید با او برخورد کرد؟ من برای ایشان احترام قائلم ولی
ما برویم آمار بگیریم تا ببینیم چه کسی باعث دین‌گریزی نسل جوان در جامعه ما می‌شود. یک سخنرانی آقای روحانی یا بسیاری از خطبه‌هایی که در نماز جمعه‌ها خوانده می‌شود؟

این سوال من است. یعنی در موضع قضاوت نیستم. شما بروید از جوانان و دانشجویان سوال کنید تا معلوم شود آن حرف آقای روحانی جوانان ما را از دین دور کرده یا این حرف‌های آقای علم الهدی؟
بعضی از آقایان خیال می‌کنند هر چه بگویند، جامعه هم باید به آن حرف معتقد با‌شد؛ اما این طور نیست. اگر شما به شلاق زدن اعتقاد دارید، خیلی از آقایان چنین اعتقادی ندارند. این بحث‌ها را به طور جدلی نباید در خطبه‌های نماز جمعه مطرح کرد.

اصلا دین نباید از طریق جدل و شاخ و شانه کشیدن در جامعه جا بیفتد. این روشی که ما برای حفظ دین در پیش گرفته‌ایم، روشی بسیار شکست خورده و حتی دین‌ستیزانه است. یعنی
خود این روش موجب فراری شدن جوانان ما از دین می‌شود.

*هر سال در اردیبهشت و خرداد که فصل گرما به تدریج از راه می‌رسد، بحث حجاب هم در جامعه داغ می‌شود. اصولگرایان منتقد می‌گویند دولت روحانی اهتمامی به حفظ حجاب زنان ندارد. شما چه می‌گویید؟

آیا در هشت سال گذشته، وضع حجاب در جامعه ما از نظر خود این آقایان خیلی خوب بوده است؟ من می‌گویم باید سنجش فایده و هزینه بکنیم. در این هشت سال اخیر، که این همه برای رعایت کامل حجاب هزینه کرده‌ایم، ماشین خریده‌ایم و مامور گذاشته‌ایم و گشت ارشاد راه انداخته‌ایم، حجاب در جامعه ما تقویت شده است؟ من خودم به ارزش اسلامی حجاب اعتقاد دارم ولی ما باید ببینیم که این روش‌ها حجاب را در جامعه پررنگ کرده یا کمرنگ. بالاخره ما دنبال نتیجه هستیم. اگر روشی جواب نداد، آیا باید آن روش را ادامه دهیم یا اینکه باید آن را عوض کنیم؟

*این آقایان می‌گویند این روش‌ها موضوعیت دارد نه طریقیت.

در اسلام فقط عبادات موضوعیت دارد. هدف یا ارزش موضوعیت دارد نه روش.
اسلام جامعه عفیف می‌خواهد ولی عفاف در جامعه را با هر روشی نمی‌توان تامین کرد...ما باید مطالعه آماری کنیم تا ببینیم روش‌های کنونی‌مان برای رعایت حجاب در جامعه، درست است یا غلط. اگر مطالعه‌ای علمی به ما گفت این روش‌ها به تقویت حجاب در جامعه منجر شده، آن‌ها را ادامه دهیم ولی اگر دیدیم روش‌های ما نادرست و ناسودمند است، نباید آن‌ها را ادامه دهیم. داوری درباره مفید بودن روش‌ها منوط به کار عقلانی و علمی است. خود روش‌ها نیز قطعا باید علمی و عقلانی و تجربی باشند.

*پس می‌فرمایید نحوه تحقق عفاف در جامعه، خارج از حیطه کار فقهاست؟

فقیه رعایت حجاب را می‌خواهد اما اینکه حجاب با چه روشی باید محقق شود، کار فقیه نیست. فقیه می‌گوید ربا حرام است اما داوری درباره ربوی بودن رویه‌های بانک‌ها، کار کارشناس است نه فقیه. اینکه چه کار کنیم روش‌های بانک‌ها ربوی نباشد، باز هم مساله‌ای است در حوزه صلاحیت کارشناسان این موضوع. من می‌گویم ما باید حرف‌های برخی فقها را از حرف اسلام جدا کنیم. اسلام دنبال جامعه‌ای عفیف و سالم و شاد است. از نظر اسلام، دزدی و بی‌عفتی و تجاوز به عنف نباید در جامعه وجود داشته باشد. اینکه چگونه باید جلوی این امور را گرفت، در گرو زمان و مکان است. در صدر اسلام روش‌هایی برای ممانعت از این رذیلت‌ها لازم بود، 500 سال قبل روش‌هایی دیگر و اکنون هم روش‌هایی نوتَر. روش‌ها باید "زمان مند" و "مکان مند" باشند.

تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی


بُـزک نـمـیـر بهار میاد! ...

    نظر

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم


  1.  به بهانه سالروز درگذشت محمدعلی گویا

    Guoyafinal2.jpg

      پسرم! وقتی هزار ساله بشی 
      دور آسایش و ارزونی میشه 
      همه جا، حتی توی خونه ما 
      تا دلت بخواد فراونی میشه 
      مدرسه مفت میشه، دفتر مفت 
      خودنویس مفت، قلم، جوهر مفت 
      ماشینا مفت سوارت می‌کنند 
      سنگها مفت میشن، کفتر مفت 
      پسرم، وقتی هزارساله بشی 
    خبر از «ارز شناور» دیگه نیست
      کاخ با شکوه اقتصاد ما 
      آن زمان بی در و پیکر دیگه نیست 
      خانه‌ هرطور دلت خواست بساز 
      درخانه به تو پروانه میدن 
      وام صد ساله بی بهره بخواه 
      بانکها بی چک و بی‌چانه میدن 
      پسرم! وقتی هزارساله بشی 
      همه اخبار دقیق است و صحیح 
      هیچ کس وعده بی خود نمیده 
      آن زمان حرف چاخان هست قبیح 
      پسرم، وقتی هزار ساله بشی 
      من دیگه، شعر هشلهف نمیگم 
      دیگه این حرفها خریدار نداره 
      حتی، یک بیت مزخرف نمی‌گیم! 

    کاریکاتور روی جلد کتاب طنزپردازان معاصر (محمدعلی گویا) ؛

 امیرحسین داودی

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
 


دین ما با دین شما خیلی تفاوت دارد ...

    نظر

 

   خیلی تفاوت دارد ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم

وبلاگ خبرآنلاین ، موسوی، سیدعبدالجواد : ترجیع بند دلواپسان این روزها این است: مردم ایران برای احیای ارزش های دینی انقلاب کردند. می دانم و می دانید که این ترجیع بند، در پاسخ به آن فراز از سخنان رئیس جمهور است که گفت نمی توان مردم را به زور به بهشت فرستاد. از آن روز دلواپسان دم گرفته اند که اصلا فلسفه وجودی جمهوری اسلامی بهشتی کردن مردم است و بهشتی شدن نه خواست حکومت که تمنای قلبی مردم ایران است.
و اصلا مردم برای این که سعادت اخرویشان تضمین شود، انقلاب کردند و بعد از آن هم هشت سال جنگ نابرابر را تاب آوردند. درست می گویند این عزیزان دلواپس. هرکس با این مردم زندگی کرده باشد و تصویر واقعی و نه فانتزی از جامعه ایرانی داشته باشد، می داند که سخن دلواپسان خالی از حقیقت نیست. پس نزاع بر سر چیست؟ بر سرتعریف از دین.
دین دلواپسان این طور که خودشان می گویند مشخصاتی دارد که مهم ترین آن ها به پوشش خانم ها و کنسرت موسیقی برمی گردد. والله قصد تمسخر ندارم اما هرچه به حرف این عزیزان گوش می دهم که ببینم دغدغه دیگری جز آن چه گفتم دارند چیزی دستگیرم نمی شود. مثلا من ندیدم یک بار بگویند چرا در جامعه ای که یک حکومت اسلامی برآن حاکم است این قدر دروغ رواج دارد؟ در یک جامعه حقیقتا دینی، دروغ چیز وحشتناکی است که معیار حق و باطل است. نمی خواهم به بزرگ دلواپسانی که عمری است نان دین می خورند و نام دین را یدک می کشند بدیهیات دینی را یادآور شوم، اما گاهی اوقات فراموشی همین بدیهیات است که آدمی را دچار مشکلات فراوان می کند. و اصلا به همین دلیل است که برخی از حکما واژه انسان را ماخوذ از نسیان دانسته اند. به هرحال دلواپسی بسیار، ممکن است بخشی از حافظه آدمی را که ذاتا فراموش کار است دچار مشکل کند. بله، می گفتم که دروغ در دین ما به نوعی معیار حق و باطل است. روایتی است مشهور که این روزها کم تر می شنویم: فردی از آقا امام جعفر صادق علیه السلام می پرسد آیا ممکن است شیعه شما دزدی کند؟امام می فرمایند: ممکن است. سائل می پرسد آیا ممکن است شیعه شما زنا کند؟ امام می فرمایند: ممکن است. فرد پرسشگر از امکان وقوع انواع رذایل توسط یک شیعه می پرسد و باز می شنود: ممکن است. در نهایت می پرسد آیا شیعه شما ممکن است دروغ بگوید؟ امام می فرمایند: نه، شیعه ما هیچ وقت دروغ نمی گوید. چرا روایاتی از این دست را از زبان دلواپسانی که مدعی دین و دیانتند نمی شنویم؟ مگر معصوم نفرموده است: الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم؟ مردم به حاکمان خود شبیه ترند تا به والدین خود. آیا برخورد گزینشی با دین و استفاده ابزاری از دین آن هم برای پیشبرد اهداف سیاسی کوتاه مدت هیچ تاثیری بر جان و جهان مردم نخواهد داشت؟
مدعی می گوید: مگر مردم برای شکم انقلاب کردند؟ و توقع دارد بشنود: نه. ما هم می گوییم نه، اما ماجرا به همین نه ختم نمی شود.بقیه هم دارد. مردم برای شکم انقلاب نکردند اما برای این هم انقلاب نکردند که بام تا شام سه نوبت کار کنند تا بتوانند از پس خورد و خوراک و کرایه خانه و شهریه دانشگاه آزاد بچه هایشان برآیند. و تازه آقای دلواپس! باید فرصتی برای اندیشیدن به دین و به جای آوردن آداب دینی برای این مردم همیشه در صحنه هم فراهم باشد یا نه؟ کسی که مجبور است همه اوقاتش را صرف تلاش برای امرار معاش کند کی می تواند به تعالی بیندیشد؟ و اصلا از اول انقلاب هم بنا بود اوضاع طور دیگری باشد. یادتان که نرفته؟ یا نکند این یکی را هم مثل حدیث امام ششم شیعیان از یاد برده اید؟ بله، مردم برای شکم انقلاب نکردند اما از قول همگنان و هم کسوتان شما بسیار شنیده بودند که اگر فقر از دری وارد شود ایمان از در دیگری خارج خواهد شد. مردم خواستند تا در پرتو استقلال اقتصادی و رونق معیشتی حلال، دینشان را حفظ کنند. بد کردند؟ اشتباه کردند؟ نمی دانم اما این را خوب می دانم اگر پیش از بهمن 57 به آن ها می گفتند این همه جان فشانی ها فقط برای این است که خانم ها روسریشان پیشتر بیاید و دیگر کسی کنسرت موسیقی سنتی برگزار نکند، بدون شک در تصمیمشان تجدید نظر می کردند.
یکی از بزرگ دلواپسان به گونه ای سخن می گوید که اگر چیزی از تاریخ انقلاب و جنگ ندانی حقیقتا فکر می کنی هشت سال جنگ تحمیلی فقط و فقط به خاطر مبارزه با موسیقی سنتی بوده. و تو به خاطر می آوری خرداد و تیرماه 1367 را. یک سال پیشتر شناسنامه ات را دستکاری کرده بودی و به آموزشی رفته بودی، و حالا در 14 سالگی در منطقه عملیاتی جنوب بودی. هفت تپه و بعد شلمچه. نمی دانی مدعیان و آن ها که این روزها علم هدایت مردم را بر دوش گرفته اند آن روزها کجا بودند اما تو خوب به خاطر داری وقتی گرمای کشنده بالای پنجاه درجه می شکست و غروب نرم نرمک از راه می رسید تو با دوستانت می نشستی و از هر دری سخن می گفتی. از آن جمع، آقای ایران منش را خوب به خاطر داری که معلم هنر بود و با چه ذوق و شوقی از جادوی تار محمد رضا لطفی سخن می گفت و از صدای سحرآمیز محمدرضا شجریان. از ایران ای سرای امید و ربنا.از شهرام ناظری و گل صدبرگ. گاهی از سینما هم می شنیدی. از فیلم گاو، که هم از فیلم های روشنفکری پیش از انقلاب به شمار می آمد و هم تحسین رهبر انقلاب را برانگیخته بود. از قیصر و گوزن ها هم. و هرچه به ذهنت فشار می آوری به یاد نمی آوری که از آن جمع کسی دشمن زیبایی و آزادی بوده باشد. کسی از شعر و موسیقی بدش بیاید. کسی تند خو و بد محضر باشد.به یاد نمی آوری کسی گفته باشد جنگ که تمام شد باید اسلحه مان را برداریم و برویم توی مملکت خودمان و بزنیم دخل بد حجاب ها را بیاوریم. نشنیده ای. تا همین امروزهم از زبان کسانی که آموزگاران حقیقی انقلاب و جنگ بوده اند و تاریخ آن ها را به عنوان یاران بنیانگذار انقلاب می شناسد چنین چیزهای غریبی نشنیده ای. این حرف های عجیب که مصداق تام و تمام قرائت قرآن به نحوی است که حاصلش بردن رونق مسلمانی است از دهان کسانی بیرون می آید که تاریخ و راویان ثقه تاریخ تا همین چند سال پیش تصویر و تصور دیگری از آن ها ارائه می دادند. تصویری درست عکس آن چیزی که امروزه می خواهند به من و شما نشان دهند. من اما با همه خوش بینی ام، برآنم غایت دیروز و امروز این جماعت هماره دلواپس یکی است. آن چه تفاوت دارد، شیوه ایست که به اقتضای زمان دیگر شده است.
بزرگ دلواپس می گوید در پنجاه کیلومتری حرم امام رضا نباید کنسرت موسیقی برپا کرد. ظاهر ماجرا نشان از غیرت دینی دارد اما اگر کمی از ظاهر بینی فاصله بگیریم می بینیم که هیچ کس را زهره آن نیست تا چنین وهنی به ساحت قدس آن آفتاب عالم تاب روا دارد.حوزه تاثیر و نفوذ سلطان علی بن موسی الرضا را که شرط توحید است و پذیرفتن ولایتش سبب ایمن ماندن از دوزخ الهی، تا بدین حد تقلیل دادن چه معنایی می تواند داشته باشد؟ بله، ما نه تنها به چنین دینی باور نداریم که از آن تبری می جوییم و همدل و همصدا با آن شاعر دردمند فریاد برمی آوریم:

چند بر سنگم زنی من شیشه جان نیستم / چند پامالم کنی خون شهیدان نیستم
ای مسلمانان مسلمانی اگر این است و بس / من یهودم، کافرم، گبرم، مسلمان نیستم

دلواپسان مدام از امر به معروف و نهی منکر می گویند، اما متاسفانه این دو فریضه مهم و بنیادین را محدود کرده اند به تنگی و گشادی مانتوها و کوتاهی و بلندی ریش ها و صدای ساز و آوازها. نه از زشتی دروغ می گویند، نه از کراهت ریا. نه از بدی چاپلوسی می گویند و نه از فاجعه هولناکی به نام ربا. دلواپسان می گویند مردم برای حفظ و برپایی شعائر دینی انقلاب کردند و در جنگ حماسه ها آفریدند. بر منکرش دو صد لعنت. اما میان آن چه آن ها دین و شعائر دینی می نامند با کسانی که می گویند العدل اساس الملک، یا می گویند العدل اساس الاحکام، تفاوت بسیار است. دلواپسان می گویند با حفظ ظواهر دینی است که چیزی به نام جمهوری اسلامی قوام و دوام پیدا می کند اما آن ها که دینشان را سرمایه دنیا نکرده اند و به سودای احقاق حق و احیای عدالت به انقلاب و جنگ پیوستند در مقابل، سخن پیامبرشان را به زبان می آورند: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم.

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
 


آفتاب که همیشه پشت ابرهای سیاه مخفی نمی-ماند ...

    نظر

 

 

آفتاب که همیشه پشت   

 ابرهای سیاه مخفی نمی-ماند ...  

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم


     به گزارش سایت خرداد، با استناد به اخبار رسمی وزارت نفت در دوران میرکاظمی، ترکیب ماده دیگری به جز «ریفورمیت» با بنزین معمولی انجام می‌شده که این ماده سرطان‌زا و خطرناک که حاوی 50 درصد بنزن است و به دلیل درصد بالای بنزن، خواص سرطان‌زایی مستقیم دارد و بر سیستم عصبی، پوست، چشم و سیستم تنفسی اثرات منفی فراوان دارد که در دوران میرکاظمی به بنزین معمولی افزوده شد. نام آن «بنزین پیرولیز» است و خطرناک بودنش به حدی است که حتی مسوولان وزارت نفت نیز مدتهاست دیگر نامی از آن به میان نیاوردند و این در حالی است که میرکاظمی شدیداً اصرار دارد بنزین پتروشیمی پاک است!
بنزین پیرولیز چیست؟
بنزین پیرولیز یک محصول جانبی حاوی حدود 50 درصد بنزن است و برای تولید محصولات پتروشیمی دیگر به کار می‌رود. این ماده به دلیل درصد بالای بنزن، خواص سرطان‌زایی مستقیم دارد و بر سیستم عصبی، پوست، چشم و سیستم تنفسی اثرات منفی فراوان دارد. در دوران تحریم، این ماده علاوه بر ریفورمیت معروف، با بنزین معمولی مخلوط شده است.
بنابر اعلام شرکت پتروشیمی، این ماده مخلوطی از چند آروماتیک است که فراریت نسبتاً بالایی دارند لذا سریعاً تفکیک شده وارد هوا می‌شوند. این ماده مجموعه‌ای از ترکیبات آروماتیک و حلقوی است که هر کدام مسمومیت خاص خود را دارند. در تصاویر زیر به نقل از برگه اطلاعات ایمنی موارد شرکت پتروشیمی، اطلاعات بنزین پیرولیز آمده است. این اطلاعات از لینک زیر قابل دانلود است:
http://www.petrochem-ir.net/%5Cipcc_content%5Cfa%5Cproducts%5Cdpg.pdf
ماجرایی که میرکاظمی از کنار آن می‌گذرد!
در دوران تحریم، علاوه بر ریفورمیت و MTBE این ماده نیز به بنزین معمولی افزوده شده است که در اظهارات جدید میرکاظمی و خبرگزاری‌های فارس و تسنیم، اشاره‌ای به آن دیده نمی‌شود و این خبرگزاری‌ها با هوشمندی از کنار آن می‌گذرند! این درحالی است که بنابراعلام مدیران وقت پتروشیمی، بنزین پیرولیز با بنزین معمولی مخلوط می‌شد:
علیرضا ضیغمی، مدیرعامل وقت شرکت ملی پالایش و پخش ، خبر شماره 157630 شانا، مورخ 26 شهریور 1389: « بنزین پیرولیز و ریفرمیت یکی از فرآورده‌های تولیدی مجتمع های پتروشیمی و نفتای سبک نیز از فرآورده های تولیدی پالایشگاه های کشور است که پیش از این به خارج از کشور صادر می شد، ولی با توجه به نیاز داخل هم اکنون از این فرآورده ها برای تولید بنزین مورد نیاز داخل استفاده می شود.»
سید اسماعیل موسوی، مدیرعامل وقت پتروشیمی جم، خبر شماره 158526 شانا، مورخ 5 مهر 1389:
«بنزین پیرولیز تولیدی پتروشیمی جم به عنوان یکی از محصولات فرعی واحد الفین از ابتدای راه‌اندازی این مجتمع تولید می‌شد، ولی به دلیل عدم نیاز داخلی آن را صادر می‌کردیم. از هنگام اجرای طرح تولید ضربتی بنزین در مجتمع‌‌های پتروشیمی تاکنون، این محصول برای اختلاط با بنزین معمولی در اختیار شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی ایران قرار گرفته است.»
رضا امیری، مدیرعامل وقت شرکت پتروشیمی بندرامام، در خبر شماره 160080 شانا، مورخ 4 آبان 1389 از تولید 19 هزار و 458 تن بنزین پیرولیز و 107 هزار و 334 تن بنزین (ریفورمیت) در ماه های مرداد، شهریور و مهر امسال در این شرکت خبر داد و افزود: « بنزین تولیدی برای مصرف مستقیم به عنوان بنزین سوپر در جایگاه عرضه های سوخت به کار نمی رود، بلکه نقش اصلی آن به دلیل درجه بهسوزی بالا تنها در جهت افزایش اکتان محصولات تولیدی پالایشگاه و نیازمند اختلاط با مواد افزاینده دیگر است»
تقدیر احمدی‌نژاد از مدیران مربوطه
یک شاهد دیگر بر توزیع بنزین پیرولیز در دوران تحریم، تقدیر احمدی‌نژاد از مسوولان مربوطه است! نوشته حاضر درصدد زیر سوال بردن زحمات مدیران پتروشیمی در شرایط سخت تحریم نیست و شاید اگر تلاش متخصصان صنعت نفت نبود، کشور در دوران تحریم با بحران شدیدتر سوخت مواجه می‌شود. در واقع آن کسانی که باید پاسخگو باشد نخست، بانیان تحریم و دوم، مدیران ارشدی هستند که این تصمیم را به ضرر جان و سلامت مردم گرفتند.
سوالی که حامیان بنزین آلوده باید به آن پاسخ دهند
با اثبات آلودگی اکتان‌افزای پتروشیمی (که معمولاً ریفورمیت را اصلی‌ترین آنها می‌دانند و نامی از «بنزین پیرولیز» نمی‌برند)، رسانه‌های فارس، تسنیم، کیهان و از این دست حملات خبری خود را متوجه زنگنه و تیم او کرده‌اند، تنها به گناه توزیع بنزین پاک! میرکاظمی نیز که در دوران خود ماجرای بنزین پتروشیمی را کلید زد، به دیگر مدعی تبدیل شده است.
سوال اینجاست که
آیا آمیختن ماده سرطانزای «بنزین پیرولیز» با بنزین معمولی، از دید این افراد قابل دفاع است؟ اگر نیست چرا هیچ نامی از آن برده نمی‌شود؟ دیگر اینکه با اثبات آلودگی بنزین پتروشیمی، آیا واقعاً دفاع از عملکرد گذشته و تخریب و نقد رقیب سیاسی به قیمت جان و سلامت شهروندان و آلوده کردن محیط زیست، کار درستی است؟ اکنون که کار از اخلاق هم گذشته است، آیا حداقل نباید جان انسان‌ها خط قرمز برخی چهره‌های تندرو و رسانه‌های افراطی باشد؟

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
 


ایجاد زحمت براى مردم و مخالف ...

    نظر

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم


    «وصیت این جانب به وزراى مسئول در عصر حاضر و در عصرهاى دیگر آن است که علاوه بر آنکه شماها و کارمندان وزارتخانه‏ ها بودجه ‏اى که از آن ارتزاق مى ‏کنید مال ملت، و باید همه خدمتگزار ملت و خصوصاً مستضعفان باشید، و ایجاد زحمت براى مردم و مخالف وظیفه عمل کردن حرام و خداى نخواسته گاهى موجب غضب الهى مى‏شود، همه شما به پشتیبانى ملت احتیاج دارید. با پشتیبانى مردم خصوصاً طبقات محروم بود که پیروزى حاصل شد و دست ستمشاهى از کشور و ذخائر آن کوتاه گردید.
و اگر روزى از پشتیبانى آنان محروم شوید، شماها کنار گذاشته مى‏ شوید و همچون رژیم شاهنشاهى ستمکار به جاى شما ، ستم‏ پیشگان پستها را اشغال مى‏ نمایند. بنا بر این حقیقت ملموس، باید کوشش در جلب نظر ملت بنمایید و از رفتار غیر اسلامى- انسانى احتراز نمایید.» (
صحیفه امام، ج‏21،ص:426)

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
 


«برابر»ترها! ...

    نظر

 

 «برابر»ترها! ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم

 عصر ایران؛سروش بامداد : به گفته معاون وزیرعلوم و رییس سازمان امور دانشجویان پاره ای از تخلفاتی که زیرعنوان بورسیه کردن این افراد به دانشگاه های داخل و خارج از کشوربا عنوان حمایت از دانشجویان دلسوخته صورت پذیرفته از این قرار است:
- معدل دوره کارشناسی نباید کمتر از 14 باشد اما درباره 228 نفر از این 3000 نفر کمتر از 14 است!
- معدل فوق لیسانس نباید کمتر از 16 باشد اما درباره 305 نفر از این 3000 نفر هست!
- در مقابل نام 235 نفر هیچ عددی به عنوان معدل ذکر نشده است.
- شرط سنی 33 سال درباره 325 نفر رعایت نشده است.
- یکی از مدارک لازم سند محضری برای خدمت پس از فراغت از تحصیل است اما 183 نفر هیچ سندی نسپرده اند.
- تعداد قابل توجهی از این افراد برای تبدیل وضعیت خود (تحصیل در دانشگاه های داخلی به استناد بورسیه خارجی) اقدام کرده اند و در این میان دانشگاه علامه طباطبایی(با مدیریت خاص) بیشترین شتاب و تبدیل وضعیت را داشته است.
این فهرست به همین جا محدود نمی شود و توصیه می کنیم متن کامل مصاحبه مجتبی صدیقی معاون وزیر علوم را بخوانید تا به همه ابعاد این ماجرا پی ببرید
(اینجا) ؛ البته اصل قضیه روشن است:  
در دوران تاریک محمود احمدی نژاد همان هنگامی که یک عده به منابع اقتصادی چنگ می زدند گروهی نیز از نمد بورسیه وزارت علوم برای خود کلاه می ساختند و نه تنها حق جوانان مستعد دیگر را غصب می کردند که آماده می شدند برای ده ها سال بعدی حق استادانی را در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی غصب کنند. 
انگار در یک آپارتاید آموزشی به سر می بردیم و گویی همانند سپید پوستان می توانستند به جای همه سیاهان از مواهب مادی و معنوی تحصیلات عالیه بهره مند شوند.
این جماعت البته چون خود را حق مطلق می داند، منعی نمی شناسد و لذا با معدل و بی معدل و با شرط سنی و بی شرط سنی بر سر سفره ای نشستند که روی کار آمدن پدیده ای به نام احمدی نژاد برای شان گسترده بود. 
واقعیت این است که آن مرد، هر قدر سفره های دیگران را کوچک کرد بر سر سفره های کسانی هم نان و مدرک گذاشت. مدرک واقعی دیگران را کاغذ پاره خواند و کسانی را در جست و جوی مدرک با پول مالیات همان صاحبان مدارک واقعی به جابلقا و جابلسا فرستاد!
خبر افشای بورسیه های غیر قانونی دو موضوع را فرایاد می آورد:
اولی صدای جمعیت حامی احمدی نژاد در گرما گرم تبلیغات انتخاباتی در خرداد 1384 است: «فقر و فساد و تبعیض، احمدی نژاد بپا خیز!»
در حاکمیت 8 ساله وی، بخش اول این شعار (فقر) در قالب کاهش قدرت خرید مردم و بخش دوم (فساد) با اختلاس سه هزار میلیارد تومانی جلوه کرد و بورسیه کردن غیرقانونی دانشجویان همسو را -که به منزله استخدام بعدی آنان با عضویت در هیات های علمی نیز تلقی می شود - می توان جلوه تبعیض دانست! با این تفاوت که شِقّ آخر، تکان دهنده تر و مستمرتر است زیرا تبعات آن می تواند تا ده ها سال گریبان گیر نظام آموزش عالی باشد.
موضوع دوم که به یاد می آید اثر خواندنی
«مزرعه حیوانات» از جورج اورول و آن عبارت مشهور است: «همه با هم برابرند. بعضی ها اما برابر ترند!»
غرض از این نوشتار اما تنها این اشارات نیست. تاکید بر این نکته یا مطالبه جامعه دانشگاهی -که احساس غبن و وهن می کند- نیز هست که وزارت علوم جلوی ضرر را در همین جا بگیرد. اگر شماری از اینان واجد شرایط نبوده اند در هر مرحله قابل حذف و ابطال اند و اگر راه را قانونی رفته اند ادامه دهند. اما دست کم درباره کسانی که شرط معدل و شرط سنی را رعایت نکرده اند هیچ توجیهی برای ادامه تحصیل وتقبل هزینه آنان از جانب دولت وجود ندارد و در این باره می توانند لایحه بفرستند یا حتی استفتا کنند که شرعا مجاز به ادامه هستند یا نه.
تصور کنیم از خواندن این خبر چه حالی به جوانانی دست می دهد که از ادامه تحصیل محروم یا دچار مشکل شدند و با خبر می شوند برای جوانانی با استعداد و استحقاق کمتر،خط ویژه احداث شد.
نه شرع مقدس و نه قانون اساسی ما و نه آرمان های انقلاب اسلامی اجازه نمی دهد به این آپارتاید علمی تن دهیم و آینده دانشگاه ها را به کسانی بسپاریم که بدون برخورداری از صلاحیت های لازم علمی برای فتح کرسی های دانشگاهی خیز برداشته اند. 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 

 

چرا این 8 سال نگران نبودید ، 

 اما 10 ماهه نگران شده اید؟ ...   

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم


     عبرت نیوز، صادق زیباکلام :
محضر ارجمند حضرت آیت‌الله سیداحمد خاتمی
عضو هیأت رئیسه مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت تهران
با سلام و عرض احترام؛ حضرتعالی اخیرا در باب وضعیت فرهنگی کشور و تکلیف دینی دولت در قبال هدایت مردم مطالبی فرموده‌اید که مایل بودم توضیحاتی به استحضار برسانم. پیرامون وظیفه دولت در هدایت اجباری مردم به بهشت بنده هیچ اهلیتی برای اظهارنظر ندارم. فقط مایل بودم از حضرتعالی و برخی آقایان دیگر از جمله حضرت آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی امام جمعه محترم مشهد که قائل به چنین تکلیفی برای دولت هستند استفتاء نمایم که آیا اساساً خداوند به پیامبر فقط وظیفه ابلاغ رسالت را محول کرده بوده و یا آنکه افزون بر ابلاغ رسالت، نبی اکرم(ص) وظیفه داشته تا هر طور که می‌شده مردم را به بهشت هم هدایت نماید؟ همانطور که عرض کردم بنده آگاهی در این فقره نداشته و بیشتر طرح سئوال نموده‌ام.
اصل عرایضم در خصوص انتقادات جنابعالی و سایر منتقدین به عملکرد فرهنگی ده ماهه دولت آقای روحانی می‌باشد. شماری از ائمه محترم جمعه کشور به همراه سایر منتقدین دولت یازدهم، دو ایراد بنیادی نسبت به عملکرد دولت در حوزه فرهنگ دارند. نخست آنکه مدعی‌اند که وضع حجاب و عفاف و فرهنگ از زمان به روی کار آمدن این دولت رو به انحطاط گذارده. سخن دومشان آن است که مسبب این وضعیت دولت یازدهم و سیاست‌های فرهنگی آن از جمله عملکرد وزارت ارشاد بوده است.
بنده در صحت هر دو این مفروضه‌ها تردید دارم. اولا جنابعالی و سایر منتقدین بر چه اساسی می‌فرمائید که وضع فرهنگی در کشور به نسبت قبل بدتر شده؟ اگر مشاهده‌گری در دوران دولت اصولگرا در ایران می‌بود و وضعیت حجاب و عفاف و فرهنگ و هرآنچه که مدنظر آقایان است را لحاظ می‌کرد و امروز وضعیت را با دوران آقای احمدی‌نژاد مقایسه می‌کرد، آیا نتیجه‌گیری می‌کرد که وضعیت فرهنگی آنگونه که مخالفین دولت معتقدند، خیلی دچار انحطاط شده؟ همه ما داریم در این مملکت زندگی می کنیم، مگر واقعا ظرف 10 ماهی که این دولت برسر کار بوده چه تغییر و تفاوت های فاحشی از نظر فرهنگی صورت گرفته که این همه برخی ها از جمله جنابعالی دچار نگرانی شده‌اند؟
اما فرض بگیریم که حق با آقایان است و وضع فرهنگی کشور خراب شده است. سئوال اساسی جناب آیت‌الله خاتمی آن است که مگر وظیفه دولت (به عنوان قوه مجریه) حسب قانون اساسی اصلاح و تهذیب فرهنگ جامعه است؟ اینکه امور فرهنگی جامعه، هدایت و ارشاد مردم، متدین کردن آنان، محجبه نمودن نسوان و .... وظیفه دولت است را جنابعالی یا آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی یا حضرت آیت‌الله موحدی کرمانی یا آقایان دیگر از کدام یک از اصول قانون اساسی استخراج می‌نمایید؟ اصول 113 تا 142 قانون اساسی پیرامون وظایف و مسئولیت های رئیس‌جمهور و قوه مجریه است. این وظیفه که امور فرهنگی و اشاعه آن بایستی توسط دولت انجام بگیرد را جنابعالی از کدام یک از این سی اصل قانون اساسی برداشت می‌فرمائید؟
قانون اساسی به کنار، جناب آیت‌الله خاتمی در کشور قریب به 26 سازمان، بنیاد، نهاد، شورا، مؤسسه، دانشگاه و غیره داریم که شأن نزول تشکیلشان، اشاعه و گسترش فرهنگ اسلامی است. یقیناً جنابعالی مستحضر می‌باشید که شاید کمتر کشوری در دنیا به اندازه ایران بودجه برای تبلیغات فرهنگی و ایدئولوژیک هزینه می‌کند. اینکه آیا اولویت با آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، محیط زیست و امور عام‌المنفعه زیربنایی است یا تبلیغات اسلامی، محل بحث نیست. اما بودجه‌هایی که صرف این دستگاه‌ها و سازمان‌ها می‌شود، چندین و چند برابر بودجه وزارت ارشاد است. جهت استحضار حضرتعالی بنده صرفا برخی از این دستگاه‌ها و بودجه‌های آنها را ذکر می‌نمایم تا منصفانه‌تر بتوان قضاوت نمود که آیا از قوه مجریه می‌بایستی انتظار اصلاح فرهنگ جامعه را داشته باشیم یا از این 26 دستگاه و سازمان متولی فرهنگی. ارقام ارائه شده بودجه سال جاری این دستگاه‌ها و ارگان‌ها می‌باشد و در انتها برای مقایسه بودجه وزارت ارشاد هم آمده (رقم‌های آخر صفر شده‌اند).
1- مرکز خدمات حوزه‌های علمیه: 4200 میلیارد ریال
2- شورایعالی حوزه‌های علمیه: 4120 میلیارد ریال
3- سازمان تبلیغات اسلامی: 2350 میلیارد ریال
4- سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی: 1800 میلیارد ریال
5- جامعه مصطفی العالمیه: 1750 میلیارد ریال
6- نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور: 930 میلیارد ریال
7- سازمان اوقاف و خیریه: 800 میلیارد ریال
8- دفتر تبلیغات اسلامی: 750 میلیارد ریال
9- کانون فرهنگی و نوجوانان: 600 میلیارد ریال
10- حوزه هنری (تبلیغات اسلامی): 430 میلیارد ریال
11- شورایعالی انقلاب فرهنگی: 400 میلیارد ریال
12- شورای برنامه‌ریزی حوزه‌های علمیه خراسان: 370 میلیارد ریال
13- شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی: 250 میلیارد ریال
14- مؤسسه نشر آثار حضرت امام خمینی: 190 میلیارد ریال
15- مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی: 120 میلیارد ریال
بودجه این 15 سازمان و نهاد فرهنگی بیش از 19000 (نوزده هزار) میلیارد ریال در سال است. به این مقدار اگر 9700 میلیارد ریال بودجه صداوسیما را بیافزاییم بعلاوه بودجه سازمان‌ها و مراکز فرهنگی دیگری همچون "دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم"، "دانشگاه اصول‌الدین"، "بنیاد پانزده خرداد"، "بنیاد انقلاب اسلامی" و ... را هم در نظر بگیریم بودجه‌ای که سالیانه رسماً صرف امور فرهنگی می‌شود به سرعت از مرز 30000 (سی هزار) میلیارد ریال در سال بالاتر می‌رود. این 30000 (سی هزار) میلیارد ریال بصورت مستقیم برای امور فرهنگی در سال هزینه می‌شود. یک سری دستگاه‌های دیگر هم بصورت غیرمستقیم برای فرهنگ هزینه می‌کنند از جمله بسیج، سپاه پاسدارن، اداره‌جات سیاسی - عقیدتی، شهرداری‌ها و غیره. اگر همه این هزینه‌هایی که صرف امور فرهنگی می‌شود جمع‌آوری شود، رقم واقعی خیلی بیشتر از 30000 (سی هزار) میلیارد ریال در سال خواهد شد.
بحث بر سر آن نیست که آیا مردم راضی هستند از مالیاتی که می‌پردازند و از درآمد کشور این همه برای تبلیغات و امور فرهنگی هزینه شود. بحث بر سر آن است که رقم رسمی 30000 (سی هزار) میلیارد ریال تقریبا 5 برابر بودجه رسمی سالیانه وزارت ارشاد می‌باشد. (کل بودجه سالیانه وزارت ارشاد بعلاوه تمامی نهادهای وابسته به آن در حدود 6000 میلیارد ریال می‌باشد). این فقط 5 برابر بودن بودجه نهادهای فرهنگی و تبلیغاتی نیست که شگفت‌انگیز است. وزارت ارشاد و زیرمجموعه‌های وابسته به آن هر یک ریالی که هزینه می‌کنند با حساب و کتاب بوده و به دستگاه‌های نظارتی از جمله مجلس پاسخگو هستند. در حالیکه بسیاری از نهادهای فرهنگی و تبلیغاتی، به هیچ دستگاه و ارگانی در قبال نحوه هزینه‌ها و مخارجاتشان موظف به پاسخگویی و حساب پس دادن نیستند.
علیرغم همه اینها، جناب آیت‌الله سیداحمد خاتمی؛ بنده یکبار ندیدم که جنابعالی یا سایر ائمه جمعه بعلاوه سایر منتقدین فرهنگی دولت به سروقت این نهادها بروند و محض خالی نبودن عریضه هم که شده یکبار از صداوسیما، شورایعالی انقلاب فرهنگی، یک دوجین دستگاه‌ها و نهادهای تبلیغاتی، شورایعالی حوزه‌های علمیه، سازمان تبلیغات اسلامی و ... توضیح بخواهند که در برابر آن 30000 (سی هزار) میلیارد ریالی که از بیت‌المال می‌گیرند، کدام گام جدی و اصولی را برای رشد، گسترش و ارتقاء فرهنگ کشور برداشته‌اند؟ اگر وضع فرهنگ کشور آنگونه که حضرتعالی معتقدید خراب است، چرا فقط ارشاد و قوه مجریه می‌بایستی پاسخگو باشند و جنابعالی حاضر نیستید بالاتر از گل به آن 26 نهاد دیگر که 5 برابر ارشاد بودجه‌شان است و به احدی هم پاسخگو نیستند تذکری بدهید و چیزی بفرمائید؟ اگر هم به آنان انتقادی ندارید چون کارشان را درست انجام داده‌اند، پس خیلی هم وضع فرهنگی کشور نمی‌تواند آنگونه که می‌فرمائید آشفته و نابسامان باشد.
شخصاً از جنابعالی و سایر منتقدین فرهنگی دولت ممنونم چون حملات و انتقادات شما سبب طرح مسائلی گردید که تا قبل از آن مطرح‌کردنی بنظر نمی‌رسیدند.
ایام بکام باد.
صادق زیباکلام
یازدهم خرداد یکهزار و سیصد و نود و سه»
1393/3/11

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
 


\جاده صاف کنی بهشت\ به چه معناست؟!

    نظر

 

"جاده صاف کنی بهشت"‌ به چه معناست؟!

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم

 اگر دولتی بخواهد با اصلاح روابط بین المللی کشور ، کاهش نرخ تورم ،‌ افزایش صادرات ، رونق تولید و نظایر این ها ،‌ معیشت مردم را ارتقا دهد،‌ دقیقاً در راستای دینداری مردم و جاده صاف کنی بهشت کار کرده است ولی برخی این ها را نمی بینند و فکر می کنند جاده صاف کنی بهشت ،‌یعنی بگیر و ببند و ایجاد محدودیت و سانسور.
عصرایران ؛
جعفر محمدی : از وقتی حسن روحانی گفت نمی شود مردم را به زور به بهشت برد،‌ برخی ائمه جمعه حملات شدیدی را علیه او آغاز کردند که به تفصیل در خبرها آمده است.
در این باره دو نکته قابل توجه و تأمل است:
1 - اگر
سخنان روحانی را با بیانات رهبر معظم انقلاب که چند روز پیش از آن اظهار شد را مقایسه کنیم،‌ در می یابیم که هر دو یک سخن گفته بودند. مقایسه کنید:
سخنان رهبر انقلاب در مورخه 23 اردیبشهت 93 : حاکم اسلامى میخواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقى و اُخروى و عقبائى برسند؛ [لذا] راه‌ها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم براى مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفه‌ى ما است، این کارى است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه میکند که مردم را به بهشت برساند.
سخنان روحانی در 3 خرداد 93 : بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمی‌توان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد. پیامبر (ص) شلاق در دست نداشت، پیامبر (ص) بشیر و نذیر بود و ما نیز باید بشیر و نذیر باشیم.همه باید کاری کنیم که آرامش در جامعه حاکم باشد.
همان طور که ملاحظه می شود،‌ هم رهبری و هم روحانی گفته اند که انتخاب راه بهشت باید با خود مردم باشد و هر دو به صراحت تمام تأکید داشته اند که این مهم، با زور محقق نمی شود.
حال چرا بعد از سخنان روحانی ، عده ای از ائمه جمعه به طور هماهنگ علیه وی تاخته-اند،‌ از عدم توجه به این
حدیث علوی سرچشمه می گیرد که فرمود: ‌انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال.
(به آنچه گفته می شود بنگر ، نه به کسی که می گوید.)
وقتی این روایت از سوی کسانی که باید مبلّغ کلامی و عملی اش باشند نادیده گرفته می شود،
‌نتیجه اش این می شود که "هر چه فلان مقام که ما دوستش نداریم گفت ،‌ باید علیه اش بشوریم" و این بار ،‌قرعه به نام حسن روحانی افتاده بود.
خطبه های نماز جمعه ، همواره با این جمله شروع می شود:‌"اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم." بی تردید اولین مخاطب توصیه به تقوا و نظم،‌ خود خطبای محترم هستند و سپس بقیه مردم.
و قولی از
قرآن کریم که فرمود: یا ایها الذین آمنوا ،‌ لم تقولون ما لاتفعلون
(ای کسانی که ایمان آورده اید،‌ چرا بدانچه می گویید عمل نمی کنید؟!).
2 - در نهایت، بحث های آقایان به جایی رسید که رهبری و روحانی از قبل همان را گفته بودند. آخرین سخنان
حجت الاسلام سید احمد خاتمی ،‌خطیب جمعه تهران را بخوانید: "رسالت حکومت دینی این است که جاده بهشت را صاف کند، ماموریتش هم این است حکومت وظیفه دارد جاده را هموار کند برای بهشتی شدن مردم."
جای شکرگزاری به درگاه احدیت است که آقایان نهایتاً‌به همان جایی رسیدند که قبل از همه رهبر معظم انقلاب و سپس رئیس جمهور روحانی بدان تأکید داشته اند.
اگر کار حکومت ،‌ جاده سازی به سمت بهشت باشد (که مجموع نظرات نهایتاً‌ به اینجا رسید) می توان این گونه گفت که بعد از جاده سازی و ترغیب به حرکت بر روی آن جاده،‌ حکومت دیگر وظیفه ای ندارد. (فذکّر انّما انت مذکّر،‌لست علیهم بمسیطر : "ای پیامبر! یادآوری کن، تو فقط یادآوری کننده هستی و بر مردم سیطره نداری " قرآن کریم،‌ سوره غاشیه، آیه های 21 و 22)
برای تقریب ذهن، اگر یک مثال خاکی برای این مفهوم آسمانی بزنیم ،‌ می توانیم بگوییم که اگر حکومت جاده ای مثلاً به سمت شمال احداث کند،‌ راهِ عزیمت مردم بدانجا را تسهیل کرده است ولی هیچ وقت گروه های فشار را سراغ مردم نمی فرستد که به زور آنها را راهی شمال کند. حکایت حکومت و جاده و بهشت و مردم هم همین است. حکومت اسلامی جاده بهشت را هموار می کند ولی به ضرب و زور ،‌ کسی را بدان جاده نمی فرستد و چنین حقی هم ندارد.
اما جاده صاف کنی بهشت،‌ فقط با موعظه و خطابه نیست بلکه طبق تعالیم اسلام ،
یکی از مهم ترین وظایف حکومت برای رستگاری مردم، تأمین معاش است و الّا اگر زندگی مادی مردم تأمین نباشد،‌ سخن گفتن از بهشت چندان کارساز نخواهد بود.
مگر این روایت ها از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) نیست که فرمودند:‌"هر که معاش ندارد،‌آخرت هم ندارد" یا "نزدیک است که فقر به کفر بینجامد"‌ یا
"اگر فقر از دری وارد شود ایمان از در دیگر خارج می شود"‌ و ...؟
بنابراین، اگر دولتی بخواهد با اصلاح روابط بین المللی کشور ، کاهش نرخ تورم ،‌ افزایش صادرات ، رونق تولید و نظایر این ها ،‌ معیشت مردم را ارتقا دهد،‌ دقیقاً در راستای دینداری مردم و جاده صاف کنی بهشت کار کرده است ولی برخی این ها را نمی بینند و فکر می کنند جاده صاف کنی بهشت ،‌یعنی بگیر و ببند و ایجاد محدودیت و سانسور. 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
 


مسوولینی که شب ها آسوده می خوابند ...

    نظر

 

 
 

 

بی-تفاوتی ( اصلا از احساس خبری نیست )

من اونقدر بی-احساسم که هیچ چیز برام اهمیتی نداره!

 

مسوولینی که شب ها آسوده می خوابند ...  

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم


 خلاصه:
تزریق بی پشتوانه پول
به گسترش نقدینگی و تورم و افزایش فقر می انجامد
افزایش آمار کمک بگیران نقطه ای درخشان در جامعه ما نیست که بخواهیم به آن ببالیم
کسی که در این مسیر
مسئولیتی بر گردن دارد و شب ها آسوده به خواب می رود باید در حیثیت و انسانیت خود تجدید نظر کند
وظیفه دولت صرفا تأسیس بنگاه های عام المنفعه نیست تلاش دولت باید در جهتی باشد که جامعه احتیاجی به بنگاه خیریه نداشته باشد
پیش از انقلاب استضعاف و استکبار اهمیت داشت؛ پس از انقلاب جنگ فقر و غنا از اهمیت بیشتری برخوردار شد
شعارزدگی، شتابزدگی و عملکرد احساسی ، آسیب های مسیر برداشتن فاصله طبقاتی و از بین بردن دوگانه فقیر و غنی است
ممکن است تصویب یک بند قانون در زمینه از بین بردن محرومیت چند سال ما را جلو بیندازد و باعث کاهش فاصله طبقاتی شود
جنگ فقر و غنا به معنای مبارزه با نظامی است که فقر در آن مشروعیت دارد و پذیرفته شده است
در نگاه اسلام فقرا محترم هستند اما فقر محترم نیست،
مستضعفین محبوبند اما استضعاف پذیرفته شده نیست
جنگ فقر و غنا به معنای ستیز با نظامی است که فقیر ماندن یک گروه و روی کار آمدن گروهی دیگر از اغنیا لازمه و محصول آن است
قوانینی وجود دارند که منجر به سلب فرصت رشد اقتصادی از افراد می شوند
استضعاف سلب فرصت رشد اقتصادی از افراد ؛ فقر عدم ایجاد فرصت رشد برای افراد است

    پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی اظهار داشت:
هیچ افتخاری برای سرزمینی که گروهی فقیر در آن زندگی می کنند، وجود ندارد. کسی که در مسیر از میان بردن محرومیت در جامعه مسئولیتی بر گردن دارد و شب ها آسوده به خواب می رود باید در حیثیت و انسانیت خود تجدید نظر کند.
یادگار امام در همایش «کار و محرومیت در گفتمان امام خمینی(س)» که صبح امروز، شنبه در مجموعه فرهنگی ورزشی تلاش وابسته به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برگزار شد، گفت:
یکی از کلید واژه های مهم در اندیشه امام، جنگ فقر و غنا است. همان زمان معنای ظاهری غلطی از تعبیر جنگ فقر و غنا برداشت می شد؛ به این معنی که باید طرفدار فقر باشیم و برای پیروزی فقر بر غنا تلاش کنیم.
وی افزود: این تعبیر غلطی است که بخواهیم همه در جامعه فقیر شوند. پیروزی فقر بر غنا، گسترش فقر نیست. اینکه همه جا را فقر فرا گیرد، عاقلانه نیست. مراد از جنگ فقر و غنا مبارزه با سیستمی است که منجر به پیدایش فقیر در برابر غنی، ایجاد فاصله طبقاتی و افزایش فاصله دهک های پایین و بالای جامعه می شود. جنگ فقر و غنا به معنای مبارزه با نظامی است که فقر در آن مشروعیت دارد و پذیرفته شده است.
سید حسن خمینی درباره نگاه اسلام به فقرا و محرومین تصریح کرد:
در نگاه اسلام فقرا محترم هستند اما فقر محترم نیست، مستضعفین محبوبند اما استضعاف پذیرفته شده نیست. آنچه که در اسلام اهمیت دارد تلاش برای خروج مستضعفین از فقر است. در روایات نیز فقر پسندیده نیست و افراد باید تلاش کنند تا آنجا که می توانند برای خارج شدن خود، اطرافیان و جامعه شان از فقر تلاش کنند. بنابراین در روایات هم ستیز با غنا مطرح نیست، ستیز با نظامی مطرح است که در آن غنی در مقابل فقیر تعریف می شود و فقیر ماندن یک گروه و روی کار آمدن گروهی دیگر از اغنیا لازمه و محصول آن است.
یادگار امام اظهار داشت: اینکه فقیر ماندن یک گروه و روی کار آمدن گروهی دیگر از اغنیا لازمه سیستم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشوری باشد، مذموم است و اینکه همه افراد جامعه با یکدیگر غنی شوند نه تنها مذموم نیست بلکه آرمانی است.
البته برخی از بزرگان در زمینه ثروت های مشروع مباحثی را مطرح می کنند که نمی توانیم در این فرصت کم به آن بپردازیم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود درباره عللی که می توانند در رسیدن به وضعیتی که جنگ فقر و غنا با پیروزی فقرا به پایان برسد، گفت: ما در هر پدیده ای علل اربعه داریم، هر مسئله ای دارای علت های غایی، فاعلی، صوری و مادی است. در جنگ فقر و غنا، علت غایی یا هدف از بین بردن سیستم های ظالمانه است. علت فاعلی نیز که به معنی مردانی است که توانایی پاگذاشتن در میدان این مبارزه را دارند، همه آزادی خواهان، افراد متدین و کسانی هستند که خصلت های انسانی را گم نکرده اند.
سید حسن خمینی ادامه داد:
همه کسانی که انسانیت در آن ها فراموش نشده است در این نبرد شریک هستند. بنابراین سربازان میدان این نبرد تنها فقرا نیسنتد، اغنیائی هستند که دلشان برای فقرا می سوزد. در واقع هر کس که انسانیت در او وجود دارد با دیدن فقر به خود می لرزد.
یادگار امام درباره علت مادی و صوری در جنگ فقر وغنا اظهار داشت: ماده و صورت این نبرد در هر حوزه، منطقه، جایگاه و در مورد هر فردی متفاوت است. از بین بردن فقر در نگاه یک طلبه نیازمند نوعی علت مادی و صوری است و در نگاه دست اندرکاران وزارت کار که دارای حوزه نفوذ متفاوتی هستند، نوعی دیگر.
وی افزود: نوع رفتار حکومت در مورد جنگ فقر و غنا نیز متفاوت است. ممکن است گروهی برای از بین بردن سیستم های ظالمانه سراغ راه اندازی بنیادهای خیریه بروند، اما دولت ها و حکومت ها در صورت تمایل به وارد شدن به میدان مبارزه نیازمند به کار بردن علت صوری و مادی متفاوتی هستند.
سیدحسن خمینی درباره وظیفه حکومت ها در جنگ فقر و غنا تصریح کرد:
انتظار از دولت ایجاد بنگاه خیریه نیست. وظیفه دولت و حکومت در زمینه مقابله با فقر صرفا تأسیس بنگاه های عام المنفعه نیست. تلاش دولت باید در جهتی باشد که جامعه احتیاجی به بنگاه خیریه نداشته باشد.
سید حسن خمینی ادامه داد: افزایش آمار کمک بگیران نقطه ای درخشان در جامعه ما نیست که بخواهیم به آن ببالیم. در صورتی می توانستیم به موقعیت خودمان در زمینه جنگ فقر و غنا افتخار کنیم که کمک های خیریه مان را راهی خارج از مرزهای کشورمان کنیم.
یادگار امام افزود:
فقر و استضعاف با یکدیگر متفاوت اند، استضعاف به معنی ضعیف نگاه داشتن افراد و مانع شدن از دستیابی دیگران به منابع مالی است. قوانینی وجود دارند که منجر به سلب فرصت رشد اقتصادی از افراد می شوند. این در حالی است که فقر به معنای مانع گذاشتن بر سر راه افراد برای دستیابی به رشد اقتصادی نیست. ممکن است مانعی برسر غنی شدن افراد فقیر وجود نداشته باشد، اما کسی کمکی به ایجاد فرصت رشد و بهبود وضعیت فقر برای افراد نکند.
وی ضمن تأکید بر اهمیت جنگ فقر و غنا پس از انقلاب اسلامی تصریح کرد:
اعتقاد ما پیش از انقلاب این بود که نظام شاهنشاهی استکباری است به این معنا که مانع پیشرفت افراد جامعه شده است. آنچه که پیش از انقلاب اهمیت داشت استضعاف و استکبار بود اما پس از انقلاب که موانع بر سر پیشرفت جامعه از میان برداشته شد، جنگ فقر و غنا از اهمیت بیشتری برخوردار شد.
سید حسن خمینی با مسئول دانستن دولت در از میان برداشتن هر قانون و قاعدی ای که به گسترش فقر و ایجاد دوگانه فقیر و غنی منجر می شود، اظهار داشت: تلاش دولت برای از بین بردن شکاف طبقاتی آسیب هایی دارد که باید به آنها توجه کنیم. یکی از این آسیب ها این است که در مسیر جنگ فقر و غنا شعار زده نشویم. تلاش برای از میان برداشتن فاصله طبقاتی و از بین بردن دوگانه فقیر و غنی جذابیت بسیاری دارد؛ بنابراین ممکن است افرادی با علاقه در این مسیر قدم بردارند و با وجود نیت مثبتی که دارند، عملکرد شتابزده و احساساتی از خود بروز دهند. تزریق بی پشتوانه پول در جامعه که به گسترش نقدینگی و تورم و افزایش فقر می انجامد نمونه ای از چنین عملکردهاست.
یادگار امام ادامه داد:
برخی از افراد نیز ممکن است با نیت های شخصی، اقتصادی، سیاسی و به منظور جذب اقبال عمومی دچار شعار زدگی در این زمینه شوند.
وی مانع دیگر مبارزه با فقر را درک ناقص از محرومیت دانست و گفت: یکی از مسائلی که امام روی آن تأکید بسیاری داشتند روی کارآمدن کسانی است که خود محرومیت کشیده باشند. کسی که خود محرومیت را لمس کرده باشد بهتر می تواند در این مسیر گام بردارد، البته اگر با تدبیر و اندیشه پیش برود.
سید حسن خمینی افزود: مبارزه با فقر شعار انقلاب نیست، یکی از مهم ترین آرمان های آن است. هیچ افتخاری برای سرزمینی که گروهی فقیر در آن زندگی می کنند وجود ندارد.
«احساس سوختن به تماشا نمی شود/ آتش بگیر تا بدانی چه می کشم» کسی که در این مسیر مسئولیتی بر گردن دارد و شب ها آسوده به خواب می رود باید در حیثیت و انسانیت خود تجدید نظر کند.
یادگار امام گفت: در اسلام محرومین محبوبیت دارند، نه محرومیت.
یکی از مهم ترین ارکان دینی ما خروج محرومین از محرومیت است و همان طور که می دانید هویت انقلاب اسلامی پیاده شدن اسلام است. دولت جدید نیز عزم جدی برای از بین بردن محرومیت دارد.دوستانی که در وزارتخانه هستند طعم محرومیت را چشیده اند، بنابراین باید در این زمینه تلاش خود را بیشتر کنند. ممکن است تصویب یک بند قانون در زمینه از بین بردن محرومیت چند سال ما را جلو بیندازد و باعث کاهش فاصله طبقاتی شود.
وی در پایان تصریح کرد: اصل دور هم نشینی بسیار پسندیده است اما مهم تر از آن کارکردن و تلاش بیشتر برای گام برداشتن در این مسیر با مددجستن از خداوند است.
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی