سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

من از عملکرد مسؤولان در برابر مردم شکایت دارم!؟ ...

    نظر

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

  من از عملکرد مسؤولان در برابر مردم شکایت دارم!؟ ... 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

نتیجه تصویری برای صدیقی و زائری

 

واکنش‌ها به اظهار نظر جنجالی امام جمعه تهران

 

تصویر مرتبط

  خبرآنلاین ، محمد رضا زائری : چیزی در باره خطبه های نماز جمعه این هفته تهران نوشته ام و حالا دچار تردید شده ام که آیا باید عذرخواهی کنم؟ آیا شتابزده حکم کرده ام؟ آیا انصاف را فرونهاده ام؟

 وقتی دارم کتاب می خوانم ولی از خودم می پرسم آیا باید عذرخواهی کنم؟ وقتی بر سر سفره می نشینم، حتى وقتی نماز می خوانم از خود می پرسم!
 من از امامان جمعه به طور کلی آزرده ام، اما این چه ربطی به آقای صدیقی دارد؟ من از برخی موضعگیری های آقای صدیقی دلخورم، خوب این چه ربطی به این خطبه خاص دارد؟ من از بخش های دیگر همین خطبه گله مند هستم، باشد اما این چه ارتباطی با مضمون کلی نقد من دارد؟
وقتی برای چندمین بار می خوانم و می شنوم و می اندیشم می بینم وزن توصیف ایشان از آشوب طلبان و اغتشاش گران چنان نبود که من نشان داده ام و هرچند معتقدم باز هم استفاده از این عبارت در شرایط کنونی حساسیت برانگیز بوده و خوشایند نیست اما پس از تماشای فایل ویدئویی سخنان جناب آقای صدیقی احساس می کنم سیاق گفتار طبیعی است و برداشت من ناروا و نوشته من بی انصافی و از این بابت باید به صراحت از ایشان عذرخواهی کنم.
گرچه برای جبران قضاوت یکسویه خود بخش های دیگر سخنان ایشان را منتشر کردم اما بسیاری از دوستان مؤمن و انقلابی ام این را کافی ندانسته و از من خواسته اند به صراحت عذرخواهی کنم. راستش حتى اگر حق با من بود باز هم جانب همراهی این دوستان را فرونمی گذاشتم و در مقام انتخاب بی تردید میان جبهه ایمان و انقلاب و حفظ شأن نفس خود نظر این دوستان را برمی گزیدم.
امروز دوستان منتقد من از موضع دینداری و شور انقلابی بر من می تازند و من -گرچه از برخی رفتارها و گفتارها و بعضا توهین هایشان آزرده ام- یک تار موی ایشان را به همه عالم نمی دهم.
به صراحت این عذرخواهی را تکرار می کنم تا خدای من نیز بداند که در برابر بندگان صالح او از موری کمترم و برای همراهی و همدلی با باورهای انقلابی شان از برداشتهای شخصی ام می گذرم.
اگر انتقادی دارم که همچنان خواهم داشت، اگر تند و تیز می نویسم، که همچنان خواهم نوشت، اگر اعتراض می کنم، که همچنان خواهم کرد... همه از موضع حرص بر این ارزشها و برای صیانت از این انقلاب است.
آزردگی و آشفتگی من از ظلم ها و دروغ ها و نامردمی ها و فسادها و ویژه خواری هایی است که به نام دین و به اسم انقلاب روی می دهد و هر روز هزار هزار از جوانان مان را از اسلام و نظام انقلابی مان بیزار می کند.
برافروختن من از بی دین شدن جماعتی است که دیر یا زود پدران و مادران همین جامعه اند و اینک با رفتار ما نه بی تفاوت و بی دین، که ضد دین و انقلاب هستند و قرار است نسل آینده را پرورش دهند.
برآشفتن من نه از دین گریزی این نسل بلکه از دین ستیزی شان است، آن هم وقتی که امامان جمعه امروز تهران هیچکدام نخواهند بود تا نتایج رویکرد امروز خود را در رفتار و کردار آنان ببینند.
من از عملکرد مسؤولان در برابر مردم شکایت دارم، از کارنامه قوه قضاییه شرمسارم، از ادبیات حاکمیت در برابر مردم معترض دلگیرم، از خبر مرگ مشکوک چندجوان در بازداشتگاهها و بی اعتنایی همین جبهه انقلاب و ایمان به چنین خبری حیرت زده ام، از رویدادهای ماهها و سالهای آینده که نتیجه طبیعی غفلت های امروز ماست وحشت دارم، اما همه اینها لحن آن یادداشت مرا توجیه نمی کند.
این است که فکر می کنم باید از آقای صدیقی عذرخواهی کنم و می دانم ایشان با سینه ای گشاده و رویی گشوده چون گذشته این اعتذار را خواهند پذیرفت.

 

 

   نامه م.ر. زائری به آقای صدیقی؛ می‌شود فقط روضه بخوانید؟

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

  حجت الاسلام محمدرضا زائری نوشت: نمی دانم روزگار چه رسمی دارد برای ناکام کردن پیاپی ما که هر روز چیزی از دلبستگی‌ها و دلخوشی هایمان می‌ستاند؟ یک روز اعتمادمان به این دانشمند نکته سنج و فرزانه با سخنان نسنجیده و بی حسابش به باد می‌رود و روزی دیگر باورمان به صداقت آن استاد دنیاگریز با افشای زدوبندهای پشت پرده اش با اصحاب قدرت رنگ می‌بازد! حالا هم نوبت حاج آقای صدیقی است که با ادبیات تلخ و تأسف انگیز "آشغال" در وصف برخی معترضان ناآرامی‌های اخیر کشور باعث نگرانی و تأسف ما بشوند و ناکاممان سازند. نمی دانم چه دلیلی دارد موضوعی را که ظاهرا پایان یافته و رهبر انقلاب هم حرف آخر را در باره آن زده‌اند دوباره در‌تریبون نماز جمعه مطرح کنند و جایی که قرار است بلندگوی وحدت و آرامش یا محراب امیدبخشی و معنویت باشد به چالشهای اختلاف برانگیز سیاسی بیالایند؟

نمی دانم چه دلیلی دارد حاج آقای صدیقی که با روضه خوانی‌ها و گریه‌های خویش در شیرین‌ترین لحظات توسل و توجه معنوی بسیاری از شهروندان تهرانی سهیم بوده‌اند به چنین موضوعی وارد شوند و با عبارت‌ها و کلماتی عجیب خاطره "خس و خاشاک" را زنده کنند؟ نمی دانم حالا که بزرگان مصلحت نمی‌دانند ائمه و خطبای مهمترین نماز جمعه کشور را تغییر دهند و چهره‌های جوان و آگاه و دقیق و جوان پسند و مناسب وشایسته را منصوب نمایند، چرا خود همین آقایان جنتی و موحدی کرمانی و صدیقی و خاتمی قدری حواسشان را جمع نمی‌کنند تا آبروی روحانیت و حوزه و مرجعیت و نظام و انقلاب و رهبری باشند؟

چرا آقایان متوجه نیستند که بیرون از اتاق‌های دربسته و پشت دیوارهای محافظان شان هم مردمی هستند؟ چرا آقایان نمی‌دانند که جز تحلیل‌های بولتن سیاسی رسمی و محدودشان چیزهایی در متن جامعه جاری است؟ چرا آقایان نمی‌فهمند که کلمه به کلمه و جمله به جمله شان در این روزگار توسط رسانه‌های جدید و شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی می‌گردد و شنیده یا خوانده می‌شود؟ آیا تحریک کردن عواطف بخشی از جامعه با عباراتی مثل "یک مشت آشغال" صواب است؟ آیا انگشت کردن در زخمی که همه -حتى رهبر انقلاب در سخنان اخیرشان- برای التیام آن می‌کوشند رواست؟

آیا لگد زدن بر پیکر زخم دیده مردمی که سراسر اعتراض و دلخوری و آزردگی و درد هستند انصاف است؟ اگر مردم امروز سخنی نمی‌گویند و حرفی نمی‌زنند و به میدان نمی‌ریزند و فریاد نمی‌کشند فقط از آن روست که نمی‌خواهند آبی به آسیاب دشمن بریزند و به خاطر آن است که راضی نیستند آتش بیار معرکه‌ترامپ و نتانیاهو باشند! آقایان، تو را به خدا به هوش بیایید و تو را به خدا گوش کنید! این مردم درد دارند و عقده‌های بسیار در گلو نگه داشته اند! چرا نباید عالمان دین اینجا هم چون همه جای جغرافیای این سامان در کنار مردم باشند و اکنون هم چون همیشه‌ی تاریخ این قوم با درد و داغشان هم ناله گردند؟

چرا نباید روحانیان به سنت تاریخی مراجع تقلید و بزرگان حوزه در کنار مردم باشند و برای دردهایشان فریاد و بانگ و پرچم و بارو شوند؟ چرا نباید عمامه به سرها و آخوندها پیش و بیش از هر کسی از ظلم و تبعیض و فساد و رانت‌خواری فریاد بزنند و برای مبارزه با سودجویانی که نام دین و انقلاب را به لجن کشیده‌اند سینه سپر کنند؟ چرا نباید برای حفظ آرمانهای انقلاب و برای صیانت از حیثیت رهبری همچنان روحانیت اصیل ما انقلابی بمانند و انقلابی رفتار کنند؟ آقای صدیقی عزیز! چرا خاطره‌های شیرین ما را خراب می‌کنید؟ حاج آقای صدیقی عزیز! تو را به خدا فقط روضه بخوانید! آقایان، باور کنید دلمان برای نماز جمعه تنگ شده، ما هم حق داریم به نماز جمعه بیاییم! خواهش می‌کنم نماز جمعه را از ما نگیرید!

 

تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    

 


با این رفتارها همسرتان را عصبی نکنید ...

    نظر

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

  با این رفتارها همسرتان را عصبی نکنید ... 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

 

 برخی اوقات شما کلماتی را به زبان می آورید که دل عشق زندگی-تان را می شکند. اگر دوست دارید بدانید که چه حرف ها و رفتارهایی بیش از همه موجب آزار مردها می شود، در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
 میگنا: در اوایل رابطه همه چیز زیبا و جذاب است، به این دلیل که هر دو طرف رابطه تلاش می کنند تا تاثیر مثبتی روی یکدیگر بگذارند، اما این شرایط معمولا دوام زیادی ندارد و با گذشت زمان شما رفتارهایی از خود نشان می دهید که موجب آزار طرف مقابل تان می شود و این در هر رابطه ای اجتناب ناپذیر است. به عنوان مثال
برخی اوقات شما کلماتی را به زبان می آورید که دل عشق زندگی تان را می شکند. اگر دوست دارید بدانید که چه حرف ها و رفتارهایی بیش از همه موجب آزار مردها می شود، در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
 پرسیدن مدام این سوال: «آیا این لباس چاقم می کند؟»
 اکثر آقایان از شنیدن این جمله که «آیا در این لباس چاق به نظر می رسم؟» گیج و عصبی می شوند. به راستی شما با مطرح کردن این سوال انتظار چه جوابی را از آنها دارید.
مطمئنا او به شما نمی گوید که در این لباس چاق به نظر می رسید، زیرا می داند که عاقبت خوبی در انتظارش نیست. بنابراین جز این پاسخ که «نه! اصلا اینطور نیست. تو بسیار هم خوش هیکلی» چیز دیگری نخواهید شنید. بنابراین وقت خود و شریک زندگی تان را با این سوال ها که آیا فلان لباس به شما می آید یا نه، تلف نکنید. یا بهتر است که به جای سوال کردن، نظر خودتان را در مورد لباسی که به تن کرده اید، بیان کنید تا او هم در مورد عقیده شما نظر دهد.
 او با دوستانش است و شما مدام به او پیغام می دهید
 نه تنها شما بلکه مرد مورد علاقه تان نیز به زمان هایی که تنها با دوستانش بگذراند، احتیاج دارد. اما اگر در این شرایط شما مدام به او پیغام دهید، در واقع شب او را خراب کرده اید. چیزی که او احتیاج دارد فضای تنهایی است. شما باید به او این فرصت را بدهید تا هر از چند گاهی هر کاری که خودش دوست دارد را انجام دهد. اگر نمی توانید در این مواقع خودتان را نگه دارید و تا بازگشت او صبر کنید، بهتر است که شما نیز سر خودتان را به گونه ای گرم کنید.
 می گویید: «خوبم» اما در حقیقت نیستید
 زمانی که مرد زندگی تان از شما احساس واقعی تان را می پرسد اما شما با وجود ناراحتی و عصبانیت در پاسخ می گویید: «خوبم، چیزی نیست» در واقع او را از خود رنجانده اید. شاید دلایل گوناگونی را برای عدم بیان ناراحتی تان داشته باشید، به عنوان مثال دوست دارید ببینید که آیا خود او علت این ناراحتی را می فهمد، یا این که می خواهید تلاش او را برای خوب کردن حال خود بدانید ... اما در هر صورت چیزی که او در این شرایط از شما می خواهد، صداقت و روراستی است.
بنابراین به جای این که از او بخواهید خودش علت ناراحتی شما را حدس بزند، هر چه سریع تر راز دلتان را فاش کنید تا او بتواند آن را برطرف و شما را بار دیگر شاد کند.
 از پسرهای دیگر حرف می زنید
صحبت کردن از آدمهای زندگی تان مانند دوستان، همکاران یا خانواده، امری عادی است اما زمانی که شما پای پسرهای دیگر را وسط می کشید، همه چیز تغییر می کند. به عنوان مثال شما با بیان جمله ای چون «آن مرد به من گفت که چقدر زیبایم» او را می آزارید. طرف مقابل تان شاید حتی به روی خودش نیاورد اما با شنیدن این جمله احساس ناامنی پیدا خواهد کرد. در حقیقت، او می داند که شما زیبایید اما نباید این گونه جملات را مدام پیش او به زبان آورید.
 دیر سر قرار حاضر می شوید
 بیایید صادق باشم. خانم ها وقت زیادی برای حاضر شدن می خواهند، آقایان نیز به این حقیقت واقفند اما اگر شما هر بار که با طرف مقابل تان قرار دارید، دیر کنید، در حقیقت به او ثابت کرده اید که احترام زیادی برایش قائل نیستید. زمان او نیز مانند زمان شما ارزشمند است
بنابراین اگر یک ساعت برای حاضر شدن زمان می خواهید، بهتر است که برنامه ریزی تان به گونه ای باشد که در زمان مقرر بر سر قرار حاضر شوید.
 حرف او را قطع می کنید
 میگنا: هیچکسی دوست ندارد که حرف-اش توسط دیگری قطع شود. در واقع زمانی که شما وسط حرف طرف مقابل تان می پرید، بدین معنی است که برای حرف های او ارزشی قائل نیستید. شاید دلیل این رفتار شما این باشد که قبلا حرف هایش را شنیده اید اما حتی این هم بهانه خوبی برای گسستن حرف های مرد زندگی تان نیست.
در نهایت دلیل تان هر چه باشد، این رفتار به دلیل این که نشاندهنده بی احترامی به طرف مقابل است، بسیار آزار دهنده می باشد.
 قدرت تصمیم گیری ندارید
 برای هر آدمی سخت است تا با فردی برخورد کند که قدرت تصمیم گیری ندارد. زمانی که شما طرف مقابل تان را در انتظار گرفتن یک تصمیم نگه می دارید، در واقع همه چیز را در حالت تعلیق در آورده اید. به عنوان مثال زمانی که او از شما می پرسد «کدام فیلم را دوست دارید تماشا کنید» و شما در جواب می گویید که «نمی دانم» یا «فرقی نمی کند» در واقع او را ناراحت کرده اید زیرا که  
  او با پرسیدن این سوال خواسته تا طبق علاقه شما پیش رود اما شما با چنین جوابی بی تفاوتی خود را نسبت به او نشان داده اید. بنابراین سعی کنید که تا جای ممکن تصمیم گیری هایتان را به تاخیر نیاندازید.
 می پرسید: «آیا هنوز هم مرا دوست داری؟»
 حتما برای شما هم پیش آمده که از شریک زندگی تان بپرسید «آیا هنوز مرا دوست داری؟». با بیان این سوال انتظار چه جوابی دارید؟ حتی اگر طرف مقابل تان مانند قبل به شما احساس نداشته باشد، باز هم نمی گوید که «نه! کمتر از قبل دوستت دارم.». مطمئنا در جواب خواهید شنید: «معلوم که هنوز هم دوستت دارم»
بنابراین پاسخی که برای این سوال خواهید شنید، ممکن است که پاسخ صادقانه ای نباشد. شما با این کارتان تنها نشان می دهید که در این رابطه احساس ناامنی دارید و همین امر ممکن است موجب دور شدن او از شما شود. بنابراین خودتان را با پرسش این سوال خسته نکنید و به دنبال راههای دیگری برای ثابت کردن عشق او نسبت به خودتان باشید.
 از رابطه تان در شبکه-های اجتماعی صحبت می کنید
 آقایان دوست ندارند که شما از رابطه عاطفی تان مدام در شبکه های اجتماعی صحبت کنید. مسائل خصوصی شما به هیچ کسی جز خودتان ربطی ندارد، به علاوه آنچه برای شما جذاب است، ممکن است که برای دیگران هیچ جذابیتی نداشته باشد، بنابراین از انتشار آنچه میان شما و شریک زندگی تان می گذرد، خودداری کنید. زمانی که شما مدام عکس عشق زندگی تان را منتشر می کنید یا هر روز درباره رابطه عاطفی تان می نویسید، در واقع حس ناامنی را به طرف مقابل تان انتقال داده اید. بنابراین از صحبت کردن در مورد رابطه عاطفی تان با دوستان مجازی، که امری بسیار شخصی است، پرهیز کنید.
 زمانی که گوشی از دست شما نمی افتد
 قبول داریم که شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام، توییتر، تلگرام یا فیسبوک اعتیاد آورند اما زمانی که پیش شریک زندگی تان هستید 
  باید عادت گوشی تلفن به دست گرفتن را ترک کنید. شما مدام سرتان داخل گوشی تان است زیرا نمی خواهید هیچ پستی را از دست بدهید اما طرف مقابل تان چه می شود؟ او هم احتیاج به توجه شما دارد. به عنوان مثال زمانی که او با شما صحبت می کند اما شما در پاسخ می گویید: «چه گفتی؟» در واقع او را از خود رانده اید و در حقیقت این حس را به او منتقل کرده اید که هیچ اهمیتی برای شما ندارد. بنابراین اگر شریک زندگی تان برایتان مهم است، این عادت خود را ترک کنید.
 ترجمه از پردیس بختیاری
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


چه کسانی پول مُفت گرفته وَ هنوز هم دو قورت وُ نیم-شان باقی-ست!؟

    نظر

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

چه کسانی پول مُفت گرفته وَ هنوز هم دو قورت وُ نیم-شان باقی-ست!؟ ... 

 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

 


 خبرآنلاین ، اقتصاد سیاسی ، سه شنبه 19 دی 1396 ، روزنامه شهروند نوشت: نایب‌رئیس مجلس در یک برنامه تلویزیونی خبر عجیبی را اعلام کرد که ارزش آن را دارد که در اعتراض به آن به خیابان بیاییم. البته با احتیاط تمام و شعارهایمان هم محدود به همین خواسته باشد! و هیچ نیازی به سردادن شعارهای تند هم نداریم.
 قضیه از این قرار است که تعدادی موسسات پولی و اعتباری که مدیران آن معمولا از کارکنان دون‌پایه بانک‌ها بودند و سواد و تحصیلات درست و درمانی نداشتند، در دوره دولت مهرورز مشمول مهر آن دولت شدند. به پا خاستند! و فارغ از مقررات بانکی چندین نه بلکه صدها موسسه پولی و مالی غیرمجاز راه‌اندازی کردند که هیچ‌یک از مسئولیت‌های بانک‌های عادی را انجام نمی‌دادند و هرکاری خواستند کردند. از پولشویی گرفته تا معاملات غیربانکی و ...
در نهایت هم توانستند با انواع ترفندها سودهای کلان به مشتریان خود بدهند و البته مبالغ بیشتری از آن را به جیب خود بزنند و کسی هم نپرسید اقتصادی که در رکود است و رشدی را تجربه نمی‌کند، چطور می‌تواند 40درصد و بیشتر به سپرده‌ها سود دهد؟!!
آنها هزاران میلیارد تومان نقدینگی مردم را جمع کردند و مطلقا هم زیر نظارت بانک مرکزی نبودند و نرفتند، چون زور داشتند و گمان می‌کردند که بانک مرکزی جرأت انحلال آنها را ندارد، چون کشور با یک بحران امنیتی مواجه خواهد شد. آنها به‌طور متوسط تا 35 و 40‌درصد سود به مشتریان خوش‌خوراک خود می‌دادند. البته برخی از افراد تا 89‌درصد هم سود می‌گرفتند. احتمالا از همان‌هایی که سود را شرعی هم نمی‌دانند!
از سوی دیگر اصلاح نظام بانکی با وجود این موسسات غیرقانونی ناممکن بود، زیرا هرگونه کاهش در سود بانکی موجب خروج پول از بانک‌ها و رفتن به سوی این موسسات می‌شد. لذا بانک مرکزی و دولت چاره‌ای نداشتند جز اینکه آنان را تعطیل کنند و باید هم تعطیل می‌کردند، چون آنها با پول‌های دریافتی سود سپرده‌ها را می‌دادند و این خطرناک بود. لذا از حدود دو‌سال پیش بانک مرکزی کارهای آنان را متوقف کرد و دستگاه قضائی هم همراهی کرد.
خب!
در این میان باید هزاران میلیارد پول سپرده مردم تسویه می‌شد. این کار مدتی طول کشید. تظاهرات پشت تظاهرات انجام دادند و از بانک مرکزی طلبکار شدند! در نهایت به کلیه کسانی که از رقم 200میلیون تومان کمتر داشتند، پول‌هایشان پرداخت شد. توجه کنید کسانی که تا 200میلیون تومان پس‌انداز داشته‌اند، اینها جزو 20‌درصد بالای جامعه هستند و نمی‌توانند فقرا باشند. افرادی هم که بیشتر از این رقم داشتند تا همین مبلغ را گرفته‌اند و مابقی آن مانده که پس از فروش املاک موسسات پرداخت شود. تا اینجای کار ظاهرا مشکلی نیست، ولی مسأله اصلی این است که بانک مرکزی برای انجام این کار طبق گفته نایب‌رئیس مجلس، 11‌هزار میلیارد تومان از پول من و شما به کسانی پرداخته که پول خود را در این موسسات غیرمعتبر و ربوی و با سود بالا گذاشته‌اند.
توجه کنید
به ازای هرنفر حدود 140‌هزار تومان از جیب ملت برداشته‌اند و به کسانی داده‌اند که در مقام دریافت سودهای 30 و 40درصدی، بالاتر بوده‌اند. بانک مرکزی باید در برابر این پرداخت پاسخگو باشد. مشکل مهم دیگر این است که آن افراد نه‌تنها به این وضع راضی نیستند، بلکه خواهان سود پول‌های خود از‌ سال 1394 هم هستند!! گویی که ملت مسئول پرداخت سود آنان هم است؟ طبیعی است که کسی از دریافت سود بالا بدش نیاید ولی چرا مردم عادی که پول‌های خود را در بانک‌های رسمی و با سودهای متعارف پس‌انداز کردند،
باید هزینه ریسک افرادی را بپردازند که بر اثر زیاده‌خواهی پول خود را در این موسسات غیرقانونی گذاشته بودند؟ آیا دیگران نمی‌توانستند پول خود را در موسسات مزبور بگذارند و سود بیشتر بگیرند؟ چه فرقی باید میان این دو گروه باشد؟ چرا مردمی که قانون را رعایت کردند و دچار زیاده‌خواهی نشدند، باید هزینه زیاده‌خواهی برخی از مردم را بدهند؟ مالباخته واقعی مردم عادی هستند که به‌طور متوسط هر خانوار حدود 500‌هزار تومان از جیبش برداشته شده و به افرادی پرداخت شده که از روی طمع، پول خود را در این موسسات گذاشته‌اند.
متأسفانه بانک مرکزی هنوز اطلاعات دقیقی را از پشت باجه این موسسات غیرقانونی که چه کسانی پول‌های کلان در آن‌جا داشتند، ارایه نکرده است. امیدواریم با انتشار این اطلاعات گام موثرتری در مبارزه با این تخلفات برداشته شود. همچنین هرچه زودتر مبلغ پرداخت‌شده به آنان را با همان سود از اموال باقیمانده این موسسات گرفته و به خزانه بانک و ملت برگردانند.
 

 تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


بهشت ، دامن مـــادرست ...

    نظر

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  بهشت ، دامن مـــادرست ... 

 

http://s9.picofile.com/file/8316549584/MAADAR_6.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8316549768/MAADAR_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8316549850/MAADAR_3.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8316557334/MAADAR_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8316557576/MAADAR_5.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8316557692/MAADAR_2.jpg

 

  شاخهُ سر سبز طوبی ، مادرم / رشحهُ جام اهورا ، مادرم 
 ای وجودت رشتهُ هستی من / ثدی پاکت اولین مستی من 
 قلب من ، آرام شبهای منی / عقل من ، پرهیز و پروای منی
 ای همه آرامشم لحن خوشت / پندهای بیکران در خامُشَت 
 آن کسی کو سرنوشتم را سرود / کرده با نجوای تو در دل ورود 
 ای تمام عمر پشتیبان من / ای اساس سعی و اطمینان من 
 ابتدای" خلقت از نورم " تویی / شوق جانم در رگم ، شورم تویی
 تا سحر بر بسترم ، بیدارَمی / تو شفا بخش تن تب دارَمی 
 آن خدایی که سرانجامم نوشت / کرده دامان تورا رنگ بهشت 
 جمله افلاک آفرینت میکنند / هر قدم سهم از نعیمت میکنند 
 

 تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


قـــلـــبـــهـــای بـــیـــمـــار ...

    نظر

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

   قـــلـــبـــهـــای بـــیـــمـــار ... 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

http://s9.picofile.com/file/8316475068/TAKAB_BOR_SHEYT8N_2.JPEG

 

http://s9.picofile.com/file/8316475342/TAKAB_BOR_SHEYT8N_1.JPEG

 

http://s8.picofile.com/file/8316475626/TAKAB_BOR_SHEYT8N_3.JPEG

 

http://s8.picofile.com/file/8316475900/KERD8R_SHAXS3YAT_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8316476384/ADAB_EEM8N_1.JPEG

 

http://s9.picofile.com/file/8316476626/XOSHBAXTEE_1.jpeg

 

  روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر است. علت ناراحتیش را پرسید، پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم. سقراط گفت: چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت: خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است. سقراط پرسید: اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟ مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود. سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟ مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم. سقراط گفت: همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی، آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش غفلت است و باید به جای دلخوری و رنجش، نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است.

 تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


رسانه های داخلی را همچنان محدود کنید!

    نظر

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 رسانه های داخلی را همچنان محدود کنید!  

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

لوح تقدیر آمدنیوز،بی بی سی و صدای آمریکا به مسؤولان ایران: رسانه های داخلی را همچنان محدود کنید!

 

 عصر ایران؛ جعفر محمدی* :

 اگر دو رسانه وجود داشته باشند که اولی اطلاعات را سانسور و دومی بدون محدودیت آن را عرضه می کند، معلوم است که مردم به سراغ دومی خواهند رفت ...

 پشت اصحاب رسانه می لرزد وقتی می خواهند خبر یا تحلیل منتشر کنند، مراقب تک تک کلمات شان هستند تا مبادا کلمه ای به کسی بربخورد یا باعث ایجاد سوء تفاهم شود، که اگر چنین شود، انوع برخوردها و مجازات ها متصور است. به طور خلاصه، ذهن روزنامه نگار ایران حین انجام مأموریت، بیشتر معطوف به نهادهای ناظر است تا مخاطب!

 رسانه های داخلی می ترسیدند خبر بزنند که فلان خیایان شلوغ شده است، می ترسیدند بنویسند در فلان شهرها بین پلیس و تجمع کنندگان درگیری شده است، می ترسیدند گزارش دهند که فلان شعارها سر داده می شد.
 چون اگر این ها را می نوشتند، فردای همان روز، تمام کاسه کوزه ها بر سر رسانه های داخلی می شکست که بیایید پاسخگوی همه تجمعات و تخریب ها و شعارها باشید، این شما بودید که مردم را تحریک به شورش کردید! ...

 به همین دلیل بود که رسانه ها، یا سکوت کرده بودند یا کلی گویی می کردند؛ این در حالی بود که در آن شرایط افکار عمومی، دنبال خبرهای میدانی با جزئیات بودند؛ و به این نیاز چه کسانی پاسخ دادند؟ رسانه های خارج از کشور، آمد نیوز، بی بی سی، صدای آمریکا و ...

 وقتی رسانه های داخلی نمی توانند برغم توانمندی شان، خبرها را به اطلاع مردم برسانند، مردم به سمت رسانه های خارج از کشور می روند. این می شود که کانالی مانند آمد نیوز، ظرف کمتر از 2 روز، یک میلیون نفر عضو جدید می گیرد.

 من اگر جای مدیران این رسانه های خارجی بودم، لوح تقدیری از جنس طلای 24 عیار برای مسؤولانی که رسانه ها را در ایران محدود کرده اند می فرستادم چرا که با بستن دست و پای رسانه های داخلی، میدان داری خبر را دو دستی تقدیم رسانه های خارجی کرده اند.

 وقتی در غیاب داخلی ها ، رسانه آن طرف آبی مرجع اصلی اطلاع رسانی می شود و اعتمادها را جلب می کند، آن گاه بر اساس سیاستی که دارد، شروع می کند به خط دهی کردن که فلان جا تجمع کنید، فلان شعارها را بدهید، به فلان جا حمله کنید، این روش درست کردن بمب دستی است و ...
 اگر آن جمعیتی که با تدابیر(!) مسؤولان داخلی به سمت رسانه های خارجی رفته اند، با رسانه های داخلی همراه می شدند، در عین مطلع شدن از اخبار واقعی، از خط دهی و تحریک رسانه های خارجی، مصون می ماندند.

 تا کنون کدام رویداد سیاسی یا اجتماعی بوده است که خواسته اید مردم از آن خبردار نشوند و مردم هم مطلع نشدند؟
 نه صدا و سیما و نه سایر رسانه های داخلی، جزئیات را اطلاع رسانی نکردند ولی اکنون همه می دانند در کدام شهرها چه اتفاقاتی افتاده، به کجاها حمله شده، چه شعارهایی داده اند و با جزئیات هم می دانند.
 اگر مسؤولان می خواهند امثال آمد نیوز و بی بی سی و ... هدایت افکار عمومی را در دست نگیرند، باید دست رسانه های داخلی را در اطلاع رسانی باز بگذارند. مردم، اطلاعات مورد نیاز خود را به دست خواهند آورد؛ اگر داخلی ها اطلاعات ندهند، سراغ خارجی ها می روند.

  متن کامـــل 

 تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


رسانه های داخلی را همچنان محدود کنید!

    نظر

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

 رسانه های داخلی را همچنان محدود کنید!  

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

لوح تقدیر آمدنیوز،بی بی سی و صدای آمریکا به مسؤولان ایران: رسانه های داخلی را همچنان محدود کنید!

 

 عصر ایران؛ جعفر محمدی* :

 اگر دو رسانه وجود داشته باشند که اولی اطلاعات را سانسور و دومی بدون محدودیت آن را عرضه می کند، معلوم است که مردم به سراغ دومی خواهند رفت ...

 پشت اصحاب رسانه می لرزد وقتی می خواهند خبر یا تحلیل منتشر کنند، مراقب تک تک کلمات شان هستند تا مبادا کلمه ای به کسی بربخورد یا باعث ایجاد سوء تفاهم شود، که اگر چنین شود، انوع برخوردها و مجازات ها متصور است. به طور خلاصه، ذهن روزنامه نگار ایران حین انجام مأموریت، بیشتر معطوف به نهادهای ناظر است تا مخاطب!

 رسانه های داخلی می ترسیدند خبر بزنند که فلان خیایان شلوغ شده است، می ترسیدند بنویسند در فلان شهرها بین پلیس و تجمع کنندگان درگیری شده است، می ترسیدند گزارش دهند که فلان شعارها سر داده می شد.
 چون اگر این ها را می نوشتند، فردای همان روز، تمام کاسه کوزه ها بر سر رسانه های داخلی می شکست که بیایید پاسخگوی همه تجمعات و تخریب ها و شعارها باشید، این شما بودید که مردم را تحریک به شورش کردید! ...

 به همین دلیل بود که رسانه ها، یا سکوت کرده بودند یا کلی گویی می کردند؛ این در حالی بود که در آن شرایط افکار عمومی، دنبال خبرهای میدانی با جزئیات بودند؛ و به این نیاز چه کسانی پاسخ دادند؟ رسانه های خارج از کشور، آمد نیوز، بی بی سی، صدای آمریکا و ...

 وقتی رسانه های داخلی نمی توانند برغم توانمندی شان، خبرها را به اطلاع مردم برسانند، مردم به سمت رسانه های خارج از کشور می روند. این می شود که کانالی مانند آمد نیوز، ظرف کمتر از 2 روز، یک میلیون نفر عضو جدید می گیرد.

 من اگر جای مدیران این رسانه های خارجی بودم، لوح تقدیری از جنس طلای 24 عیار برای مسؤولانی که رسانه ها را در ایران محدود کرده اند می فرستادم چرا که با بستن دست و پای رسانه های داخلی، میدان داری خبر را دو دستی تقدیم رسانه های خارجی کرده اند.

 وقتی در غیاب داخلی ها ، رسانه آن طرف آبی مرجع اصلی اطلاع رسانی می شود و اعتمادها را جلب می کند، آن گاه بر اساس سیاستی که دارد، شروع می کند به خط دهی کردن که فلان جا تجمع کنید، فلان شعارها را بدهید، به فلان جا حمله کنید، این روش درست کردن بمب دستی است و ...
 اگر آن جمعیتی که با تدابیر(!) مسؤولان داخلی به سمت رسانه های خارجی رفته اند، با رسانه های داخلی همراه می شدند، در عین مطلع شدن از اخبار واقعی، از خط دهی و تحریک رسانه های خارجی، مصون می ماندند.

 تا کنون کدام رویداد سیاسی یا اجتماعی بوده است که خواسته اید مردم از آن خبردار نشوند و مردم هم مطلع نشدند؟
 نه صدا و سیما و نه سایر رسانه های داخلی، جزئیات را اطلاع رسانی نکردند ولی اکنون همه می دانند در کدام شهرها چه اتفاقاتی افتاده، به کجاها حمله شده، چه شعارهایی داده اند و با جزئیات هم می دانند.
 اگر مسؤولان می خواهند امثال آمد نیوز و بی بی سی و ... هدایت افکار عمومی را در دست نگیرند، باید دست رسانه های داخلی را در اطلاع رسانی باز بگذارند. مردم، اطلاعات مورد نیاز خود را به دست خواهند آورد؛ اگر داخلی ها اطلاعات ندهند، سراغ خارجی ها می روند.

  متن کامـــل 

 تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


پس بیا تا قدر یکدیگر بدانیم! ...

    نظر

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  پس بیا تا قدر یکدیگر بدانیم! ... 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

نتیجه تصویری برای بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

 

تصویر مرتبط

 

نتیجه تصویری برای بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

 

نتیجه تصویری برای بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

 

  خبرآنلاین، وبلاگ غلامرضا فدایی : اولا عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. دشمنی آمریکا با ایران دیگر از سخنان مخفی و پنهانی گذشته و با آمدن ترامپ شمشیرها از رو بسته شده و به‌ جد همه آن‌ها از دمکرات و جمهوری‌خواه به میدان آمده‌اند و از گفتن و اقدام هیچ چیز نه ابا می‌کنند و نه شرم دارند و نه قواعد بین‌المللی برای آن‌ها اهمیت دارد. از 1+5 هم فقط یکی دو تا سکوت کرده‌اند. برجام را برای خودشان می‌خواهند و نه برای ما. ما هم خیلی به آن دل نبندیم. حواسمان جمع باشد.
 آن‌ها جامعه ملل را خودشان می‌دانند و با اتهام و افترا هر چه را بخواهند می‌گویند و انجام می‌دهند. توطئه اخیر به‌خوبی این امر را نشان داد و با آن‌که آن‌ها می‌خواستند نقشه خودشان را اجرا کنند ولی با هوشیاری مردم نقشه‌شان بر آب، و یک بار دیگر در منطقه سیاستشان با شکست مواجه، و سبب شد تا خوش‌خیالی بعضی‌ها در کشور هم به واقعیت تبدیل نشود و دیدند که مذاکره با پلنگ تیز دندان امکان ندارد. این توطئه و شکست آن توفیقی برای ملت ایران به حساب می‌آید که در آستانه چهلمین سال انقلاب بار دیگر تجدید قوا کنند و دشمن واقعی خود را بشناسند.
 این تحرکات دو خاصیت داشت. اول این‌که توطئه دشمن را که ظاهرا قرار بود سال آینده اجرا شود را جلو انداخت و چهره آنان را عریان و عیان به ما و جهانیان نمود. این برای ما و ملت هشداری بود که باید قدر آن را بدانیم و از خدا سپاسگزار باشیم. این برنامه چیزی ار 28 مرداد 32 کم نداشت و اگر چه نوعی دیگر بود ولی عریان بودن آن مشخصه بارز آن بود.
 فایده دوم این بود که به مسئولان ما فهماند که چه بسا دشمن اصلی خود ما هستیم. باید درکارهایمان به جد تجدیدنظر کنیم. و بدانیم که دشمن هرآن منتظر فرصت است تا انتقام بگیرد و اگر مسئولان از خواب خرگوشی بیدار نشوند بالاخره روزی همین حمایت مردم را هم از دست خواهند داد. اینکه بگویند صدای ملت را شنیدند و خواست آنها را به حق بدانند کافی نیست. این گام اول و یا شاید مقدمه ای بر گام اول باشد. اعتراف بر اینکه مشکل مردم را ما درک کردیم دردی را دوا نمی کند. آیا مسئولان خود با مشکلات مردم آشنا هستند، تا چه رسد به آنکه آن را لمس کنند؟ آنهایی که حقوق آن‌چنانی دارند و یا ثروتشان از چندین هزار میلیارد متجاوز است و احیانا بعضی هاشان هنوز یارانه هم به قصد قربت دریافت می کنند می توانند برای این کشور برنامه ریز خوبی باشند؟ و به قول معروف «کجا دانند حال ما سبکباران محمل‌ها».
 ثانیا این که رئیس جمهور و بعضی دیگر این واقعه را فرصت و نه تهدید تلقی کردند امری بسیار مبارکی است ولیکن به شرطها و شروطها. باید مردم آثار آن را به جد در تصمیم گیری ها ببینند و بدانند که دولت نه تنها خدمتگزار است که سعادت و کرامت مردم را طلب می کند. دولت نمی خواهد مردم را سر سفره پُر و پیمان از طریق واردات بی حساب و کتاب بنشاند، ولی از آن طرف هم برای کشور قرض بالا بیاورد و هم یک مشت جوان بیکار تحویل آینده بدهد.
مردم از گرانی اگر چه ناراحت اند؛ ولی از تبعیض به مراتب بیشتر ناراحت اند. آنها می گویند اگر گرانی هست برای همه باید باشد و بلا اگر همگانی شود قابل تحمل است ولی اگر فقط قشر ضعیف و زحمتکش و از جمله کارگر و معلم باید جور آن را بکشند هرگز قابل قبول نیست. توزیع ناعادلانه و لاپوشانی آن از مردم غیر قابل تحمل است..
 بنابراین دشمن سبب شد تا مسئولان ما را از خواب غفلت بیدار کند و امیدوارم بیدار شده باشند که دل بستن به غرب و شرق و امید سرمایه گذاری آنها دراین کشور اگر چه ممکن است فوائدی داشته باشد اما در واقع ضررش بیش از نفعش است. به آنان هشدار داد که قدر این ملت را بیشتر بشناسند و برای این ملت از مال و جان دریغ نکنند.
به آنان فهماند که اگر پشتیبانی ملت را داشته باشند همه چیز را دارند و اگر از پشتیبانی ملت محروم باشند هیچ کاری نمی توانند بکنند. پس باید برای ارتقای سطح فکری، علمی، مهارتی مردم از جان و دل بکوشند. ملت نشان داد که اگر رفاه می خواهد عزت هم می خواهد و از تبعیض ها ناراحت و نگران است. ملت نشان داد که هم قدر مسئولان را می داند و هم می داند که اگر وضع معیشتی مسئولان با توده مردم بسیار متفاوت باشد نمی تواند این دلسوزی را باور کند. مردم از واردات که کمر اقتصاد را شکسته است می پرسند.
 مردم می پرسند اگر به قول معاون اول فساد نهادینه شده چرا با آن برخورد نمی شود و این فسادگران کیانند و کجایند.
مردم می پرسند اگر حرف های دادستان کل کشور مبنی بر عدم رسیدگی به قاچاق و دست داشتن مسئولان و فرزندان آن ها در آن اگر درست است که قطعا هست چرا با آن برخورد جدی نمی شود.
مردم می پرسند رئیس دفترهای اغلب مقامات از عالی و دانی حقائق را به مدیران خود نمی گویند و اصلا حکومت دست آنها است و همانها هستند که ممکن است کارهایی بکنند که دیگر علاج نداشته باشد.
 مردم می پرسند چگونه دولتیان می خواهند اشتغال درست کنند چه نوع مشاغلی و با چه پشتوانه ای؟ مردم می پرسند اگر با سرمایه¬گذاری خارجی احیانا اشتغال درست می کنید، چه سودی و سهمی برای جوانان ما دارد؟
پس چرا با کارشکنی‌ها به اصطلاح کارشناسان! ادارات و ناهماهنگی آنان کارخانجات تولیدی را می خوابانند و اشتغال موجود را نابود می کنند و جان تولیدکننده را به لب می آورند. مردم می خواهند که کارکنان دولت از چوب لای چرخ گذاشتن کارها دست بردارند و اینقدر با پرونده ها بازی نکنند.
 مردم می‌پرسند چه کسانی مجوز به صندوقهای اعتباری می دهند که هر کسی تقصیر را به گردن دیگری می اندازد، که اعتبار مردم و دولت را می برند و تلاش سه قوه را برای حل آن طلب می‌کنند.
مردم اگر رفاه می خواهند عدالت هم می خواهند و اشتغال موثر و شرافتمندانه هم می خواهند، کرامت انسانی را هم طالب اند. افزایش قدرت خرید و پول ملی را هم می خواهند وسربلندی بین ملت های جهان هم خواست آنان است و ...

مردم می خواهند صدای آنها شنیده شود ولی پاسخ ها متناسب با سوالات باشد و نه اینکه سوال منحرف شود و پاسخ به چیز دیگر داده شود و یا در هاله ای از دعواهای جناحی محو شود. از امریکا یاد بگیرند که با آنهمه اختلافاتی که با هم دارند وقتی مسئله منافع به اصطلاح ملیشان مطرح می شود دو جناح به هم می پیوندند و با هم هم‌صدا می شوند.
مردم با این درجه ازخلوص سزاوارند که مسئولان آنها همچون شهید رجائی و شهید بهشتی و امثال آنها از جان گذشته باشند زیرا ملت هم از جان گذشته است. آنها می خواهند که مسئولانشان به آنها راست بگویند وآنها قبله آمالشان کشور های بیگانه نباشد و منافع ملی بر همه چیز رجحان داشته باشد.
 ملت می خواهد که دولت همچون پدری مهربان همه همت خودش را در ارتقای سطح علمی و فکر و مهارتی مردم بگذارد و هر قراردادی با دیگران می بندد پای اصلیش حضور جوانان ایرانی برای کسب مهارت و تخصص و دریافت فناوری باشد. سر مردم را بند نکنید آنها را به واقع محترم بدانید برای آنها اشتغال پایدار درست کنید. قدر آنها را بدانید که علیرغم این همه مشکلاتی که بعضا از ناحیه سوء مدیریت است باز همچنان وفادارند.
 پس بیایید از فرصت که ممکن است دیگر پیش نیاید و یا کمتر پیش آید حد اکثر استفاده را بکنیم و این نخواهد شد مگر که مسئولان از هر رده ای از خود شروع کنند و نشان دهند چگونه حاضرند از مال و حتی آبروی خود بگذرند تا انقلاب بماند و الا شهامت داشته باشند و کنار بکشند. هشیاری ملت و دولت باید چندین برابر شود و هرگز لحظه ای غفلت نکنند. پس بیا تا قدر یکدیگر بدانیم!
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


چقدر خوب است که تورا دارم ...

    نظر

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 
 

     چقدر خوب است که تورا دارم ... 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

نتیجه تصویری برای ابراز مجبت در خانواده

 

http://filefilm.sellfile.ir/prod-images/222355.jpg

 

http://img.tebyan.net/big/1387/09/15822420586245175921261142121616898721443.jpg

 

نتیجه تصویری برای ابراز مجبت در خانواده

 

نتیجه تصویری برای ابراز مجبت در خانواده

 

  پدرم دلواپس آینده برادرم است،اما حتی یک بار هم اتفاق نیفتاده که باهم به کافی شاپ بروند،در خیابان قدم بزنند و گاهی بلند بلند بخندند.
 برادرم نگران فشار کاری پدرم است،اما حتی یکبار هم نشده خواسته هایش را به تعویق بیندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند.
 مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبرد اما حتی یکبار هم نشده که با من در مورد خوشبختی-ام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال میکند؟
 من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار میشوم، اما حتی یکبار نشده که دستش را بگیرم ،با او به سینما بروم،باهم تخمه بشکنیم ،فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم.
 ما از نسل آدم های بلاتکلیف هستیم.
 ازیک طرف در خلوت خود، دلمان برای این و آن تنگ می شود،از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم لال مانی میگیریم! انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهانمان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دلتنگی مان بگوییم.
 تکلیفمان را با خودمان روشن نمیکنیم . یکدیگررا دوست میداریم اما آنقدر شهامت نداریم که دوست داشتن مان راابراز کنیم. ما آدم های بیچاره ای هستیم!
 آنقدر دربیان احساساتمان حقیر و ناچیزیم که صبر میکنیم تاوقتی عزیزی را از دست دادیم ،تا آخر عمر برایش شعر بگوییم.
 از یک جا به بعد باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد.
 از یک جا به بعد باید پدربه پسرش بگوید که چقدر دوستش دارد.
 از یک جا به بعد باید پسر دست پدر را بگیرد و باهم قدم بزنند.
 از یک جا به بعد باید مادر پسرش را به یک شام دونفره دعوت کند.
 از یک جا به بعد باید پسر در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تورا دارم.
 و چه خوب است از یک جا به بعد همینجا باشد،از همین جا که این نوشته تمام شد ... ?
 

 تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی    


جناب رئیس جدید نمازجمعه، لطفا نمازجمعه نروید!

    نظر

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  


 

جناب رئیس جدید نمازجمعه، لطفا نمازجمعه نروید!

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

نتیجه تصویری برای حجت الاسلام والمسلمین علی اکبری

 

تصویر مرتبط

 

رئیس جدید شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کیست؟

 

نتیجه تصویری برای احمدی نژاد و حجت الاسلام والمسلمین علی اکبری

 

  خبرآنلاین، وبلاگ محمد مهاجری : حضرت حجت الاسلام والمسلمین علی اکبری،روحانی موجه وآرام وخوش اخلاق،به ریاست شورای سیاستگذاری ائمه جمعه منصوب شده است.
می خواهم از ایشان خواهش کنم یک کار خلاف قاعده بکنند و در اولین جمعه بعد از انتصابشان به نماز جمعه نروند. برای رفتن به نمازجمعه خیلی فرصت هست.
از ایشان می خواهم مقارن ظهرجمعه همین هفته در اطراف یکی از مصلی ها(نه لزوما تهران) قدم بزنند و از بقال و بوتیک دار و دستفروش محل بپرسند که چرا کاسبی را رها نکرده اند و به نمازجمعه نرفته اند. بعد همین طور قدم زنان، از چندین عابر و رهگذر همین سوال را بپرسند. بعدش هم با گوشی تلفن همراهشان در بین آدمهایی که می شناسند با چندپزشک و بازاری و مدیرارشد دولنی و قاضی و روحانی واستاددانشگاه و خانم خانه دار و نویسنده و نماینده مجلس و .. تماس بگیرند و دلیل اینکه در نمازجمعه حاضر نشده اند را سوال کنند.
لطفا اگر شنیدند که مثلا خطبه های نمازجمعه حرف تازه ای ندارد؛ بعضی خطبه ها تسویه حساب با این و آن است؛ فلان امام جمعه خودش طرف مرافعه است؛ ستادنمازجمعه را فلان جناح قبضه کرده؛ نمازجمعه محل توهین به این و آن است؛برخی ائمه جمعه چنین و چنانند و... روی ترش نکنند.
به این فکر کنند که بیش از900نمازجمعه در کشور برگزار می شود و اگر به طورمتوسط در هرکدام از آنها 1000 نفر شرکت کنند،یک ظرفیت بزرگ معنوی در دسترس قرار می گیرد حال آنکه (به عنوان شاهد برخی نمازهای جمعه شهرها می گویم) بدلیل همان نکاتی که در بالا اشاره شد تعداد شرکت کنندگان از 2برابر عدد دست اندرکاران نمازجمعه تجاوز نمی کند.
به این فکر کنند که چرا تعداد شرکت کنندگان در نمازهای جماعت برخی روحانیون خوش خلق شهرها چندین برابر نمازجمعه است؟
 به این فکر کنند که پمپاژ قهر و خشم و کینه و بازی سیاسی و ... چگونه باعث شده که پای بسیاری از مردم متدینی که پای کار دین و نقلاب و نظام ایستاده اند از نمازجمعه بریده شود.
به این فکر کنند که یک بار دیگر طعم و مزه یکی از نمازجمعه های اوایل انقلاب را به مردم بچشانند.آن هم نه در تهران و فلان شهر بزرگ که از نتیجه اش افسرده می شوند. بروند سراغ یک شهر کوچک که دین مردم شان هنوز سیاسی نیست. اگر با زبان پیغمبر با آنها حرف بزنند شاید همان آدمهایی که شب جمعه به کنسرت رفته اند، ظهرجمعه چشمشان را به لبخند امام جمعه و گوششان را به خطبه های او بسپارند.

 تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی