دیکتاتورها همه پاک وُ بیگناه-اند! ...
برای مرجع وَ عنوان اولیه متن، به عنوان اشاره کنید
سجاد فیروزی: «لیلا بنعلی»، همسر رییسجمهوری خلع شده تونس درست یک هفته پس از انتشار کتابش به نام «واقعیت من» برای اولینبار حاضر شد گفتوگو کند. او در حالی با «لو پاریزین» گفتوگو کرده که از 14 ژانویه 2011 (پیروزی انقلاب تونس) تا به حال با هیچ رسانهای صحبت نکرده است. در این گفتوگو که در محل ناشناخته اسکان خانواده بنعلی در عربستان انجام شده لیلا بنعلی از طریق نرمافزار «اسکایپ» دستور گلولهباران مردم تونس را تکذیب میکند، «منفورترین زن تونس» (لقبی که تونسیها به او دادهاند) معتقد است که به همراه شوهرش در تونس کارهای مفید زیادی انجام دادهاند و با آنها بیعدالتی شده است. البته در طول این گفتوگو زین العابدین بنعلی که تیشرت سفیدرنگی هم پوشیده چندبار از جلوی «وبکم» عبور میکند تا به شایعات درباره عدم سلامتیاش پایان دهد.
ابتدا درباره کتابتان صحبت کنیم؛ چه چیزی باعث شد شما تصمیم بگیرید این کتاب را بنویسید؟
میخواستم درباره خودم واقعیتهایی را بیان کنم که برخی از رسانهها در تونس و برخی دیگر از کشورها درباره آن دروغپردازی کرده بودند و من فرصتی برای دفاع از خودم نداشتم. لحظات بسیار سختی را سپری کردهام و هنوز هم که به آن فکر میکنم سختی زیادی میکشم. درباره ما ستیزهجویی، دروغ و شهادتهای کذب زیادی وجود داشت.
نظرتان درباره شورشهای اولیهای که در تونس صورت گرفت، چیست؟
اسم این اتفاقات را شورش نمیگذارم؛ به نظر من این اتفاقات همگی کودتایی هدایت شده بود. واقعیت این است که در تونس تظاهرات خودجوش زیادی صورت گرفت ولی از این جور تظاهرات مثلا در فرانسه هم رخ میدهد. اما موضوع این است که در برخی حومهها تظاهرات هدفداری صورت گرفت که هدف آن بیثبات کردن تونس بود؛ آتشسوزی، چپاول و غارت صورت گرفت و پلیس نظارهگر بود و هیچ اقدامی نکرد. من فکر نمیکنم این اتفاقات به دلیل تظاهرات خودجوش جوانان معترض بود؛ همه اینها کودتا بود.
چطور از تونس خارج شدید؟
ما هرگز قصدنداشتیم فرار کنیم. صبح روز 14 ژانویه شوهرم از قصر به من زنگ زد تا متقاعدم کند برای سفر عمره به عربستان سفر کنم و تا آرام شدن اوضاع آنجا بمانم. البته این ایده خودش نبود؛ «علی سریاتی» رییس کادر امنیتی ریاستجمهوری این پیشنهاد را به او داده بود. وقتی به فرودگاه رفتم حیرتزده شدم چون دیدم شوهرم هم آنجاست. سریاتی همانجا همسرم را بهرغم میل باطنیاش متقاعد کرد به همراه ما به عربستان سفر کند. ما بدون چمدان، پول و حتی پاسپورت از تونس رفتیم.
و همان روز بود که برنار اسکارسینی – رییس اطلاعات فرانسه – همانطور که شما هم در کتابتان ذکر کردهاید با یکی از دخترهایتان در فرانسه تماس گرفت...
او به دخترم گفته بود: «نگران پدرتان نباشید؛ او به عربستان سعودی رفته است.»
این انقلاب 300 کشته بهجا گذاشت. شوهر شما دستور تیراندازی داده بود؟
هرگز. برای اثبات این ادعا وکیل همسرم خواسته بود تا مکالمات ضبط شده همسرم با وزیرداخلی و وزیر دفاع در اختیار دادگاه قرار بگیرد. ولی دولت تونس در عین شگفتی حاضر به انجام چنین کاری نشد. به هر حال حالا فقط میتوانم به حال آنهایی که جانشان را از دست دادند افسوس بخورم. من صمیمانه به خانوادههای آنها تسلیت میگویم و از خدا میخواهم مسببان این امر را به سزای اعمالشان برساند و خیلی زود در پیشگاه عدالت مجازات شوند.
ارتباط شما با «ژاک شیراک» و «نیکلا سارکوزی» چطور بود؟
آنها همیشه از ما حمایت کردند؛ ژاک شیراک یک روز به ما گفت: «شما چطور این قدر اقتصاد پویایی دارید آن هم در حالی که هیچ منبع طبیعی ندارید؟» نیکلا سارکوزی هم همیشه از ما تعریف میکرد. با این حال ناامید شدیم وقتی او هنگام رفتن ما از تونس حمایتی از ما نکرد. حتی شنیدیم فرانسه حاضر نیست ما را بپذیرد در حالی که اصلا چنین بحثی مطرح نبود. تنها فردی که تا آخر از ما حمایت کرد فردریک میتران (وزیر فرهنگ سارکوزی) بود.
شما گفتهاید برخی «کمبودها» در زمان حکومتتان داشتهاید...
نمیخواهم خودم را با سیاست قاطی کنم. من دختر عادیای بودم و زندگیام با فعالیتهای اجتماعی میگذشت. البته در این راستا به بستگانم کمک کردم و این مورد درست است؛ مثلا به برادرم کمک کردم تا وام بگیرد ولی او قبل از مردنش آن را پرداخت کرد. چیزی که در این میان فراموش شده این است که من به افرادی هم که نمیشناختم کمک کردهام. خدا شاهد است که هیچ وقت نخواستهام به کسی آسیبی برسانم و کسی را برنجانم. به هر حال اگر کاری کردهام که کسی از من ناراحت شده از او طلب بخشش میکنم.
فکر نمیکنید که باید آزادی سیاسی بیشتری میدادید؟
چرا. این مورد را قبول دارم.
نگاه امروزی شما به تونس چه نگاهی است؟
خوشبین هستم. امیدوارم که تونس دوباره راه شکوفایی را پیدا کند. امیدوارم که بستگانم که گناهی به غیر از فامیلبودن با ما ندارند هم در عین عدالت بازجویی شوند. در حال حاضر نسبت به ما حس نفرت و کینه در بین تونسیها شکل گرفته است. حتی خود ما هم حاضریم با عدالت در دادگاههای کشورمان بازجویی شویم و امیدوار باشیم که افراطی در این مورد صورت نگیرد. افسوس که این روزها امکان چنین چیزی وجود ندارد.
حال شوهرتان چطور است؟
او سلامتی فوقالعادهای دارد و ما همچنان پیوندمان با یکدیگر محکم است هر چند که این موضوع به مذاق مخالفان ما خوش نمیآید. او به من نوشتهای داده تا من برای شما بخوانم: «افسوس میخورم که تلاشهای 23سالهام در تونس جهت بهبود رفاه فردی مردم و پیشرفت کشوری مدرن که الگویی برای همسایههایمان بود به همین راحتی به دست فراموشی سپرده شده است. باید بگویم که هنوز جا برای پیشرفت و کاملشدن و اعمال کامل آزادی در تونس وجود دارد. امیدوارم که هموطنانم با عدالت با من رفتار کنند و مسیری که با یکدیگر طی کردهایم را به خاطر بیاورند. تا آخرین لحظه وجودم به افتخار این لحظات نفس میکشم.»
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی