سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

هزاران ساعت کار ِ کارشناسی انجام شده ...

    نظر

 

برای مرجع روی عنوان کلیک کنید

   عصرایران ؛ جعفر محمدی - این روزها ، تیترهای زیر بسیار تکرار می شوند:
- رئیس جمهور دستور داد جلوی افزایش قیمت ها گرفته شود.
- معاون اول رئیس جمهور از گرانی ها انتقاد کرد.
- طرح مجلس برای مهار گرانی ها
- انتقاد فلان مقام مسوول از گرانی های سرسام آور
- تأکید فلان مسوول دیگر بر بازگشت قیمت ها به قبل
این ها همه مقدمه این است که :
1 - مسوولان ، فرار به جلو کنند و به جای کار ، همچنان به "شعار درمانی" بپردازند که ایهاالناس ما به فکرتان هستیم، اسنادش هم همین اظهار نگرانی های ماست!
2
گرانی - آخرین حلقه زنجیره مهار قیمت ها یعنی نهادهای سلبی مانند سازمان تعزیرات و برخی مسوولان راه بیفتند و چند مغازه دار یا تولید کننده را جریمه کنند و در این میان بی آن که مشکل گرانی حل شده باشد ، درآمدی برای دولت به دست آید!
اما واقعیت این است که گرانی های حاضر نه با حرف های تکراری مسوولان و فرافکنی آنها حل می شود و نه با نقره داغ کردن صنعتگران و تاجران و خرده فروشان.
دو نوع گرانی قابل تصور است:
1-گرانی - گاهی اوقات ، برغم روند متعارف اوضاع اقتصادی ، اتفاق خاصی درباره یک یا چند محصول رخ می دهد و باعث افزایش قیمت آن محصول می شود. به عنوان مثال اگر در یک بازه زمانی ، یک بیماری کشنده در میان مرغداری ها شیوع پیدا کند ، با کاهش ناگهانی تولید و عرضه ، افزایش ناگهانی قیمت مرغ و تخم مرغ ، قابل انتظار و قبول است.
در چنین مواردی ، دستور خاص و اقدامات ضربتی مانند وارد کردن فوری مرغ و تخم مرغ از خارج می تواند گرانی را مهار کند. یا اگر مرغداران ، بدون علت موجهی و فقط برای سوداندوزی بیشتر ، با هم هماهنگ کنند که قیمت ها را به طور نامتعارف بالا ببرند ، مواجهه سلبی با آنان مانند جریمه و دستور به تعدیل قیمت می تواند مؤثر واقع شود.
2 -
گرانی های موجود در بازار ایران ، اما از نوع بالا نیستند که بتوان با کارهای مقطعی و جریمه و بگیر و ببند مهارشان کرد.
ما امروز با یک گرانی عمومی در همه کالا و خدمات مواجه هستیم و خبر بد این که افزایش قیمت ها همچنان ادامه دارد! بحث ، فراتر از یک مشکل خاص در یک صنعت یا توطئه سوداگرانه یک صنف است
بلکه کلیت اقتصاد مشکل دارد و این که فلان مسوول در فلان سازمان بگوید دستور می دهیم قیمت ها به دوره قبل برگردد ، چیزی جز عوامفریبی نیست.
وقتی دولت تعمداً یا بر اثر ندانم کاری مدیریتی ، قیمت ارز را در چند روز از 1200 به 1800 تومان می رساند یا هنگامی که تاجر ایرانی برای تهیه کالایی از خارج ، ناگزیر می شود برخلاف همتایان خارجی ، به جای ال سی و ابزارهای مالی مدرن ، از روش های سنتی و پول نقد - آن هم پیش از دریافت کالا - استفاده کنند و ریسک و هزینه هایش بالا برود ،
یا در شرایطی که تولید کننده ایرانی برای احداث کارخانه اش نمی تواند ازتورم و گرانی تجهیزات روزآمد و مقرون به صرفه استفاده استفاده کند و از تکنولوژی 20 سال قبل بهره می گیرد و هزینه تولیدش زیاد می شود و ... چگونه می توان انتظار مهار قیمت ها را داشت؟!
گیریم که فلان مسؤول ، در معیت دوربین های صدا و سیما به چند کارخانه و مغازه هم سرکشی کرد و گوش چند نفر را هم پیچاند و کلی هم جریمه شان کرد ؛ آیا این مشکلات زیر ساختی حل می شود؟
پاسخ قطعاً منفی است چه
 آن که مسوولانی که این روزها به منتقدان گرانی تبدیل شده اند ، خودشان مقصران اصلی وضع موجود هستند. کسانی که با تصمیمات اقتصادی نادرست خود - از نحوه تعیین نرخ سود بانکی و مالیات تا سیاست های اقتصادی خارجی و نوع تعامل با صنعت و ... - کلیت اقتصاد کشور را فشل کرده اند ، نمی توانند با دو نطق و سه برخورد تعزیری با چند نفر به عنوان "گرانفروش" و سپس انجام مانورهای تبلیغی این روند رو به رشد و کمرشکن را مهار کنند کما این که تا کنون هم نتوانسته اند.
 مدیران ارشد دولت ، گمان باطل دارند که اقتصاد، کارمند آنهاست که دستور دهند و او هم متملقانه کرنش کند و همه چیز به خوبی و خوشی پیش برود و حال آن که اقتصاد، قواعد تغییرناپذیر خود را دارد و خواه ناخواه منطق خود را تحمیل می کند. مدیران ارشد دولتی ، اگر همین یک نکته ساده را -که بارها اقتصاددانان و رسانه های دلسوز گوشزد کردند- می پذیرفتند ، اوضاع اقتصادی کشور و معیشت مردم به اینجا نمی کشید ولی افسوس که آقایان همچنان خود را کارشناس ارشد همه چیز می دانند!

 

 

 

برای مرجع روی عنوان کلیک کنید

   عصرایران ؛ علی قادری - آغاز بهار عربی در خاورمیانه و شمال افریقا زمینه مناسبی برای تغییر معادلات قدرت را فراهم آورده است. فرار بن علی از تونس و سقوط مبارک در مصر کافی بود تا محور عربستان در منطقه به شدت متزلزل شده و امنیت اسراییل نیز بطور جدی مورد تهدید واقع گردد. در این سوی میدان ترکیه و ایران به عنوان دو قدرت اصلی منطقه ای آماده می شدند که در سایه این تغییرات،جایگاه خود را از نو تعریف کنند.
استقبال از سقوط نظام بن علی و دعوت از مبارک به استعفا از مقام ریاست جمهوری دو گام مشترکی بود که ترکیه و ایران در آغاز تحولات برداشتند با این تفاوت که
به دلیل حساسیت های عربی نسبت به ایران و درنگ تهران در محاسبه تحولات ، استقبال ترک ها از این تغییرات عریان تر به نظر می رسید.
تهران، با بکارگیری واژه"بیداری اسلامی"خوشحالی خویش را از این تحولات ابراز داشت. سقوط مبارک در مصر برای ایران به معنای خروج متحد استراتژیک عربستان از معادله و متزلزل شدن امنیت اسراییل بود.
ترکیه نیز امیدوار بود که نظام سیاسی آینده مصر و بازیگران فعال عرصه داخلی این کشور و بویژه اخوان المسلمین با الگو قرار دادن حزب عدالت و پیشرفت در راستای منافع آنکارا شکل بگیرد.
با آغاز تظاهرات و سپس درگیری های نظامی در لیبی، ترکیه پس از یک مکث کوتاه و دریافت ضمانت های لازم از سوی غرب نسبت به منافع نفتی سابقش در این کشور شمالی افریقا، به کاروان اسقاط قذافی پیوست.
اما در تهران هنوز هیچ عکس العمل جدی مشاهده نمی شد، استقبال از مطالبات مشروع مردم لیبی و در عین حال عدم حمایت از مداخله ناتو موضع رسمی جمهوری اسلامی در قبال این تحولات بود. با این حال جدی نبودن جایگاه لیبی در معادلات ایران از یک سوی و اهمیت روابط با ترکیه ، هیچگونه اختلافی میان تهران و آنکارا ایجاد نشد.
در سویی دیگر ، با وجود اینکه سقوط نظام آل خلیفه در بحرین و یا حداقل ایجاد تغییرات در ساختار قدرت در این کشور کوچک ، نفوذ عربستان سعودی در حوزه خلیج فارس را به نفع ایران کاهش می داد
اما تهران به مخالفین شیعه بحرینی توصیه کرده بود که در شرایط کنونی خیزش اکثریت این کشور علیه خاندان حاکم زمینه لازم برای سوء استفاده برخی از کشورهای منطقه از شکاف تسنن-تشیع در فضای تحولات عربی را فراهم خواهد آورد.
بهار عربی
با این حال ، احزاب مخالف دولت در بحرین در 14 فوریه وارد میدان لوءلوء منامه شدند و به این ترتیب اعتراضات در این کشور آغاز شد. با ورود نیروهای عربستان سعودی به بحرین و آغاز سرکوب مردم توسط نیروهای "سپر جزیره"، تهران به شدت این اقدام را محکوم کرد و نسبت به نتایج وخیم این اقدام به ریاض هشدار داد.
آنکارا در قبال تحولات بحرین ابتدا نسبت به بروز یک "عاشورای جدید" هشدار داد  اما بعدا سکوت کرد و اندکی بعد با آغاز اولین روزهای تحولات سوریه در چرخشی کاملاً عیان ، عملاً در کنار نظام آل خلیفه و عربستان و در برابر اکثریت مردم بحرین ایستاد تا جاییکه که چندی پیش نخست وزیر ترکیه در جریان سفر به تهران و در مصاحبه با صدا و سیما مدعی شد که در بحرین هیچ خبری نیست!
این موضعگیری ترکیه بسیار شبیه موضعی بود که آنکارا در قبال تحولات یمن از خود نشان داد. سیاست غیر فعال ترکیه نسبت به آنچه که در بحرین و یمن می گذشت به معنای عدم عبور آنکارا از خطوط قرمز عربستان سعودی در حوزه جنوبی خلیج فارس بود.
ایستگاه سوریه، آغاز اختلافات جدی میان ایران و ترکیه بود؛ اختلافاتی که منجر به تیره شدن روابط دو کشور شد.
ایران آشکارا اعلام کرد که با وجود حمایت از مطالبات مشروع سیاسی و اقتصادی مردم سوریه از نظام این کشور حمایت می کند و ترکیه ابتدا با فشار بر بشار اسد و سپس دعوت او به استعفا در کنار عربستان سعودی و قطر ایستاد.
سیاست های آنکار در برابر دمشق تا آنجا پیش رفت که دولت ترکیه با تشکیل "شورای ملی سوریه" در استانبول و حمایت لجستیکی-اطلاعاتی از شبه نظامیان وابسته به این شورا موسوم به "ارتش آزاد" از دخالت نظامی بین المللی برای اسقاط نظام در سوریه پشتیبانی نمود.
جمع بندی
برای ارزیابی نهایی جایگاه ایران و ترکیه در بهار عربی و تاثیرات آن بر روابط دو جانبه باید دو فرضیه اساسی را بویژه در خاورمیانه مورد توجه قرار داد:
1-
با وجود اینکه نظام های سیاسی در خاورمیانه عربی عمدتا دیکتاتور مآبانه بوده و با تکیه بر ارتش ، دستگاه امنیتی و پشتیبانی های خارجی به حیات خویش ادامه داده اند
اما با این حال نمی توان شرایط داخلی(شرایط اولیه) این کشورها را در فضای بهار عربی یکسان ارزیابی کرد چرا که تفاوت های پایه ای در این شرایط وجود دارد.
2- دو محور اساسی مدت ها پیش در معادلات قدرت در خاورمیانه شکل گرفته اند که به اختصار تحت عنوان
محور ایران و محور عربستان شناخته می شوند. این دو محور همواره در خاورمیانه در حال رقابت با یکدیگر بوده و در تحولات ناشی از بهار عربی در حال تغییر میزان قدرت ، تاثیر گذاری و قابلیت توسعه هستند.
با تشکیل دولت عراق توسط متحدین ایران در عراق و سقوط دولت حریری در لبنان و تشکیل دولت توسط حزب الله و احزاب مؤتلف با آن،
منطقه با پیشروی محور ایران و عقب نشینی محور عربستان به استقبال بهار عربی رفت.
3- ترکیه پس از به قدرت رسیدن حزب عدالت و پیشرفت و تا قبل از آغاز تحولات عربی دارای روابط خوبی با همه کشورهای منطقه بود که
این روابط در سایه استراتژی معروف سیاست خارجی آنکار موسوم به"صفر سازی بحران ها" و ایستادن در مسافت مساوی میان طرف های اختلاف بدست آمده بود.
به این ترتیب پیش از آغاز تحولات عربی جایگاه ترکیه در افکار عمومی عربی بهتر از جایگاه عمومی ایران و حتی عربستان سعودی بود.
با چنین شرایط منطقه ای توفان تحولات در کشورهای عربی آغاز شد.
موسم بهار عربی را باید پایان استراتژی "صفر سازی بحران ها" دانست چرا که در حال حاضر،ترکیه خود را به عنوان یک طرف دعوا مطرح کرده است چرا که در لیبی و سوریه، این کشور عملا وارد جنگ با دولت مرکزی شد.
آنکارا در همه این ماه ها ادعا کرده که در جدال میان مردم و حکومت های دیکتاتور،در کنار مردم ایستاده است که بحرین و یمن مثال های نقض این ادعای ترکیه هستند.
ترکیه بر مبنای منافع ملی خویش در عملیات نظامی برای اسقاط قذافی مشارکت کرد و دولتمردان این کشور بر مبنای قرائت خویش از منافع ملی ترکیه در تلاش برای اسقاط بشار اسد با غرب و عربستان سعودی هم قطار شدند.
اتخاذ سیاست های خارجی بر مبنای منافع ملی "منطقی ترین اقدام"ی است که یک دولت می تواند انجام دهد اما اشتباه در خواندن صحنه بازی می تواند نتایج فاجعه باری در تامین منافع حیاتی به همراه داشته باشد.
آنکارا تصور می کرد که دمشق به زودی شبیه قاهره خواهد شد و با حمایت های سیاسی غرب و حمایت های مالی عربی سناریوی لیبی در شام تکرار خواهد شد، غافل از اینکه "شام سرزمین دیگری است".
بیش از یک سال از بحران سوریه می گذرد و فارغ از غم و شادی مخالفان و حامیان اسد ، او هنوز بر مسند قدرت است ، هر چند زخم خورده و مغضوب!
از دلایل اساسی اشتباه دولت ترکیه در بازی خوانی سوریه می توان به عدم پیش بینی موضعگیری محکم روسیه و چین در حمایت از سوریه، عدم شناخت دقیق از گروه های مخالف دولت، خوش بینی مفرط از همراهی همه طایفه سنی علیه بشار اسد، پیش بینی نادرست از مشارکت فراگیر کردها و ارزیابی نادرست از میزان وفاداری ارتش سوریه به نظام اشاره کرد.
از سوی دیگر سازمان امنیت و اطلاعات ترکیه(میت) آگاهی لازم از ترتیبات امنیتی خاورمیانه و بافت منطقه ای آن ندارد. آنکار برخلاف تهران و ریاض فاقد این شناخت است و بهمین دلیل مأموران اطلاعاتی ترکیه به سادگی در شمال سوریه بازداشت می شوند و یا...!
در این سوی بازی با وجود اینکه حمایت آشکار تهران از نظام بشار اسد بر مبنای منافع جمهوری اسلامی بود و سقوط بشار منجر به عقب نشینی تهران از بسیاری از پرونده های منطقه ای و بین المللی مانند پرونده هسته ای و یا امنیت صدور انرژی و ... می شد اما این حمایت آشکار باعث تیره شدن روابط ایران با بسیاری از کشورهای عربی شد، به ویژه این حمایت باعث آزردگی جریان های اسلامی گشته که در حال روی کار آمدن در برخی از این کشورها هستند.
از این رو به جرأت می توان گفت که در طول دهه گذشته جایگاه ایران در افکار عمومی کشورهای عربی تا این اندازه دچار آسیب نشده، هر چند باید اعتراف کرد که رابطه ایران اساسا با حکومت های عربی هیچگاه خوب نبوده است.
با این حال تهران امیدوار است که با روشن تر شدن پرونده آینده سیاسی مصر و روی کار آمدن رئیس جمهوری دورتر از محور عربستان، حلقه به دور "دشمن اصلی" تنگ تر شود. در هر صورت نباید فراموش کرد که مساله اصلی دنیای عرب و بحران ریشه ای آنها قضیه فلسطین است و جایگاه دولت هایی مثل ایران و ترکیه در کشورهای عربی در نهایت در رابطه با این موضوع سنجیده خواهد شد. همه نگاه ها در تهران، آنکارا و ریاض اکنون متوجه قاهره و انتخابات ریاست جمهوری پیش روست... روزهای تعیین کننده ای در راه است!

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی