اگه حکیم فردوسی قاضی القضات بود، خدمت همه-تون میرسید! ...
برای مرجع روی عنوان کلیک کنید سال 90 آخرین روزهایش را میگذراند. خوب یا بد، حالا در این روزهای آخر کیفیت سالی که گذشت خیلی مهم نیست. مهم سالی است که گذشت و آرزوهایی است که در سال جدید شکل میگیرد. حالا چیدن سفره هفتسین آخرین کاری خواهد بود که در الناز انصاری
این سال انجام میدهیم. اولین کاری که قرار است در سال نو انجام دهیم نشستن سر این سفره است. این کار را سالهای سال است که انجام میدهیم. رفتگان ما هم آخر سال و اول سال را با همین سفره به هم میدوختند و قبلتر از آنها هم همینطور. گیرم که آنها روی زمین سفره میانداختند و ما حالا روی میز. چه فرقی دارد؟ اما نه، یک فرق دیگر هم جز شکل ظروف و جنس سفره در ظاهر ماجرا هست. یک فرق تاریخی؛ یک فرق حیاتی که باید به وجدانمان گره بخورد، یک سنت بیپشتوانه تازه: «ماهی قرمز». ماهی قرمز از کجا راهش را کشید تا سر این سفره پُر سین، کسی نمیداند. عمر این سنت به 80 سال هم نمیرسد. گذاشتن موجود زنده بر سر سفره هفتسین در هیچ یک از اسناد تاریخی مربوط به مراسم نوروز ایرانی وجود ندارد. انجمن موبدان تهران هم بعد از آغاز اعتراضها و انتقادها از حضور ماهی قرمز برسر سفرههای هفتسین، با ناشایست دانستن بهرهگیری نادرست از موجودات زنده در باور زرتشتیان، اعلام کرد هیچگاه چنین آیینی در مراسم ایرانی سنتی، بعد و پیش از حضور اسلام در ایران وجود نداشته است. بد نیست در همین روزهای آخر سال سری به موزه کاخ گلستان بزنیم. تابلو نقاشیای که به قلم «شیخ حسین» در این موزه نگهداری میشود تصویری از یک سفره هفتسین ایرانی را نشان میدهد. این نقاشی آنچنان دقیق و با ظرافت جزییات این سفره را به تصویر کشیده که محال است فکر کنیم تنگ بلور و ماهی کوچک قرمز از قلم افتاده است. این نقاشی به تنهایی سند معتبری است که نشان میدهد ماهی قرمز هیچ جایی در سفره هفتسین ایرانی ندارد.
توجیه و توضیح
اگر از سنتی و آیینی نبودن این حضور مرگبار برای ماهیان بگذریم، باز توجیههای دیگری روی زمین میماند که نمیشود سر آن را با این جملات که «بچه دلش ماهی میخواد»، و «حالا ما هم دلمون رو به همین چیزا خوش میکنیم» شیره مالید. بدن انسان واکنشهای متفاوتی به باکتریها و ویروسهای زنده در بدن جانوران نشان میدهد. حیوانات خانگی و اهلی با واکسیناسیون، ناقل این بیماریها نیستند، اما ماهیان و پرندگان میتوانند خطر بیماری را داشته باشند. با توجه به اینکه خریداران ماهی قرمز معمولا از روش نگهداری و کنترل بیماریهای مشترک انسان و آبزیان آگاهی ندارند، احتمال انتقال بیماری در آنان بسیار زیاد است. کودکان اولین قربانیان بیماریهای پوستی و گوارشی هستند که از تنگ ماهی دوست داشتنیشان میگیرند. حالا فرض میگیریم که شما همچنان میخواهید برای خریدن این ماهی اصرار کنید. میگویید حاضرید برای عوض کردن آب ماهی از دستکش استفاده کنید، کودکان را کنترل کنید که سراغ تنگ کوچک ماهی نروند یا اصلا «بابا شلوغش نکنید ما که نشنیدیم کسی با این چیزا مریض شود.» بسیار خب! بیایید به وجدانمان رجوع کنیم تا شاید دست از سر این موجود بیگناه بردارید؛ ماهیای که انشاءالله امسال نمیخریدش میتواند بدون اینکه هیچ آزاری به کسی برساند تا 15سال عمر کند. این ماهی چند روز در خانه شما عمر میکند؟ معمولا ماهی داستان ما در کمتر از یک ماه سر از سطل زباله خانهتان درمیآورد. یکی، دو روز اعصابتان از دیدن ماهیای که روی آب آمده خرد است و احیانا با این اتفاق اولین تصویر هولناک مرگ در نهاد کودک کوچکتان حک میشود. سال خوبی را شروع نکردهاید! ارزشش را داشت؟
چرا ماهیها میمیرند
جواب این سوال هرچه باشد این نیست که این ماهی به دنیا آمده بود تا مات و مبهوت و نیمه جان در تنگ خانه ما سر سفره هفتسین بچرخد. هیچ آدم خودخواهی فکر نمیکند این ماهی برای دلخوشی او زاده شده. معمولا میگویند این ماهیها به دلیل غذای زیادی که میخوردند، میمیرند. پُربیراه نیست. اما این همه ماجرا نیست. معمولا ما با دادن غذا به این ماهی سعی میکنیم حسننیت خودمان را ثابت کنیم و از این راه با ماهی توی تنگ ارتباط بگیریم؛ از غذای مخصوص ماهی تا خرده نان و ذرهای از غذای خودمان، هرچه دستمان بیاید به این ماهی میدهیم. ماهی هم معمولا دست ما را رد نمیکند و ما از این موضوع و ارتباط ساده شاد میشویم و درست در لحظهای که غره به روحیه لطیف و حیوان دوست خود هستیم پیکر نیمه جان ماهی را روی آب میبینیم. به سرعت آب تنگ را با آب سرد عوض میکنیم؛ ماهی که از تغییر دمای آب شوکه شده در اثر تغییر نبض و دمای بدنش پیچ و تاب میخورد و ما فکر میکنیم حالش خوب شده. به خدمات پزشکی ادامه میدهیم و در روشی واقعا حیرتآور تنگ را داخل یخچال میگذاریم. 5دقیقه بعد جسد ماهی در یخچال آماده خاک سپاری است. اما لازم نیست خودتان را تنها مقصر بدانید، درست است که غذایی که به او خوراندید باعث مرگ او شد، اما در واقع این غذا روند مرگش را سریعتر کرد. شما چندین شریک جرم دیگر هم دارید. گناه شما خریدن این ماهی بود درحالی که هیچ چیز از زندگی و بدن این موجود زنده نمیدانستید. در واقع اگر این چیزها را میدانستید این ماهی را از سر خیابان در نایلون فریزر نمیخریدید. این ماهی که با نگاهی کارشناسانه سلامت و زبر و زرنگی او را در روز اول تشخیص داده بودید، مثل همه ماهیهای بازار شب عید نیمه جان بود. شما یک ماهی نیمه زنده خریده بودید. سالمترین این ماهیها هم محکوم به مرگند. حالا چه در خانه شما چه در تشت آقای ماهیفروش. همه ماهیان و آبزیان به صدا و ارتعاشات آب حساسند. این حواس است که آنها را به محل زندگی، تخمریزی و صید هدایت میکند و همین حس است که بزرگترین راز دریاها را شکل داده. دلفینها از طریق همین حسگرهایشان پیچیدهترین ارتباطات را در اقیانوس میگیرند. حالا این ماهیان قرمز بیچاره را تصور کنید در حالی که در آرامش در استخری در قم یا کاشان یا شمال کشور تولید و رشد کردهاند، کیلومترها از جادههای گرم یا سرد را طی میکنند تا به محله شما در تهران یا شیراز یا هر شهر دیگری برسند. از
های و هوی کارگران بگیر، تا تخلیه و بارگیری و صدای کامیون و آن همه دست انداز، تا مرحلهای که کارگران ماهیان درشت از ریز، بیمار از سالم و سیاه از قرمز را تفکیک کنند. تا بازار میوه و ترهبار محل شما این ماهی اقلا دو، سه بار تا به حال سکته کرده است. این ماهی سکته کرده را با قلبی که درست کار نمیکند، میگذاریم در یک تنگ کوچک و هر بار هم که رد میشویم شوخطبعانه ناخنی به دیواره تنگ میزنیم. مثل اینکه شما در یک اتاق کوچک آلومینیومی هستید و یکی لبخند به لب و در حالی که میگوید چطوری کوچولو، هی پتک آهنیای را به دیوار سلولتان بکوبد، خوشتان میآید؟
مبارزه برای روح بیقرار قرمزها
حدود 10 سال است که هر سال در همین روزها هشدارهایی برای نخریدن ماهی قرمز و غیرقانونی بودن فروش آن در رسانهها منتشر میشود. سالها دوندگی دکتر «مهرناز عطری» مدیر «انجیاو»ی مهر ایران، در ادارات دولتی منجر به واکنش این نهادها در اعلام محدودیت برای فروش این ماهیان شد. پیش از این نیز قوانین صریحی وجود داشت که مثلا شهرداریها را از خرید و فروش هرنوع موجود زندهای از مورچه گرفته تا فیل ممنوع میکرد. اما این مقررات همچنان اجرا نمیشوند و هر ساله میلیونها ماهی توسط کسانی که از شهرداری کیوسک یا دکهای اجاره کردهاند، فروخته میشود. اگرچه تا ما خریدار این موجودات باشیم، به هرحال ماهی هم هست و قابل فرض است که قاچاقچیانی پیدا شوند که مثلا زنگ بزنیم و دو تا ماهی قرمز به قیمت ارث پدرمان بیاورند دم خانهمان، اما بیشک مسوولیت نهادهای دولتی سرجای خودش باقی است. نهادهای متولی سلامت و بهداشت جامعه و نیز متولیان محیط زیست مهمترین اهرمهای فشار و ابزارهای کنترل بیماری و حفظ حقوق و داراییهای زیستمحیطی هستند. مدارک موجود در چند سال اخیر نشان میدهد این سازمانها در اعلام ممنوعیت و کنترل تولید و عرضه این موجودات بسیار کند و گاه غیرمفید عمل کردهاند. کسی نمیداند مرگ بیحاصل میلیونها قطعه ماهی در کمتر از یک ماه چه سودی برای ادارات و سازمانهای دولتی دارد که در مقابل آن سکوت کردهاند یا در بهترین حالت بخشنامههایی صادر کردهاند که دستکم نتیجه آن را در خیابانهای این شهر نمیبینیم. از سوپریها بگیرید تا گلفروشها و میوهفروشها و کاسبان دوره گرد همه شب عید ماهیفروش میشوند. این فعالیتها بر خلاف قوانین اصناف است و طبق قوانین فقط آکواریومدارهایی که پروانه کسب دارند مجاز به فروش ماهی هستند. یکی از آخرین اقداماتی که معاونت آبزیان در دامپزشکی برای محدودیت و نه ممنوعیت فروش ماهیان قرمز انجام داده، ارایه راهکارهایی برای فروش و انتقال این ماهیان است. قطعا ممنوع کردن فروش این ماهیان که نه منبع تغذیه ما هستند و نه در نبود آنان مثلا به سنت و آیینی توهین میشود بسیار راحتتر از این است که در چند صفحه راهکاری غیرقابل اجرا ارایه شود. در یکی از این راهکارها به کنترل بهداشتی منابع تولیدکننده، کنترل بهداشتی مراحل حمل و نقل، نظارت بهداشتی بر مراکز عرضه و فروش و اقدامات آموزشی پرداخته شده است. طبق راهکار پیشنهادی باید چندین مجوز دامپزشکی برای منابع تولید و توزیعکنندگان صادر شود. همچنین باید غذادهی به ماهیان 48 ساعت قبل از حمل قطع شود، از مواد معدنی برای حمل ماهیان استفاده شود، دمای تانکر حملکننده 18 تا 20 درجه بماند و اکسیژن محلول حداقل پنجمیلیگرم در لیتر باشد و... . بله اینجاست که یادی میکنیم از شعارهایی که در انقلاب میدادند که ما میگیم شاه نمیخواییم نخستوزیر عوض میشه. آخر برادر من! خود شما باور میکنی که مثلا در سفر چندصد کیلومتری این ماهیان شاگرد آقای راننده هر دقیقه میپرد پایین و دمای آب ماهی را میگیرد که از 18 درجه پایینتر و از 20 درجه بالاتر نرود؟ بعد گیرم که از این شهر به آن شهر آب تانکر سه درجه بالا و پایین شد (که میشود)، آب جوش بریزد توی تانکر؟ یخ بیندازد؟ اصلا این شوفر ما را چه به این کارها. حالا امیدواریم به سر کسی نزند که دستگاه پرورش ماهی قرمز بفروشند به مردم تا ماهی را همزمان با سبز کردن سبزه توی خانه تولید کنند. مشکل اصلی در حمل و نقل و بعد نگهداری از این ماهیان است. این کاری نیست که مردم با بخشنامه یاد بگیرند. گیرم که از استخر تا شهرها هم این ماهیان مثل شاهزادهای خوشبخت حمل شدند، فقط هم آکواریومدارها آن را فروختند، خب حالا قرار است مردم برای نگهداری از ماهیان کارگاه آموزشی بگذرانند که هم خودشان سالم بمانند و هم یک موجود بیگناه را نکشند؟ اگر مردم را از خطرات این خرید سهل و آسان آگاه کنید راحتتر از این همه کاغذبازی نیست. این ماهیان که قرار نیست آمار اشتغال را بالا ببرند که بخواهیم از کنار این ماهیان کار بتراشیم. بماند که در چند سال آخر دامن این تجارت سیاه به مارهای آبی و لاکپشتها هم کشیده شده است. یک لاکپشت آبی باید بیش از 20 سال زنده بماند تا دو تخم لاکپشت بگذارد. ما در دو ماه این زندگی نادر را تباه میکنیم تا عدهای از فروش آنها کاسبی کنند.
ما هم مسوولیم
خانمها، آقایان! بیایید فکر کنیم که اصلا فروش این ماهیها نه ممنوع است و نه ممنوع خواهد شد. هر موجود زندهای نیازمند نگهداری است. ما به سادگی میتوانیم عمر یک شاخه گل را در خانه به نصف عمر مفیدش برسانیم، همه ما تجربه خشکاندن گلدانهایمان را داریم، شاید بارها از سر دلسوزی سگ بیمار یا گربهای را به خانه آوردهایم و بیمارتر از خانه راندهایم. ماهی موجودی بسیار حساس است و جای زندگی آن یک تنگ یکی، دو لیتری با آب شیر و با هر دمایی نیست. شاید آنچه از حساسیت ما در مورد زندگی ماهیان میکاهد، شرایط زیست متفاوت ماهی است. اگر ما و هر موجود هوازی دیگر میتوانیم زخمها و دردهایمان را نشان دهیم، ماهیان هیچ راهی برای بروز اینکه رنج میکشند، ندارند و ما هر نشانهای از آنان را به فال نیک میگیریم. هیچ خیری که در این کار نیست، بیایید از خیر نداشتن ماهی قرمز توی تنگ بگذریم. هر لذتی هم که در تماشای این ماهیان نیمه جان باشد، در دیدن صحنه مرگ او که ما هم مسوول آن هستیم زایل میشود. ما مسوول مرگ این موجود زنده هستیم و هیچ توجیهی مرگ یک زندگی را موجه نمیکند. اگر ما به جای این سنت زجرآور، سنت تازهای جایگزین کنیم و در تنگی که سالها سر سفره گذاشتهایم یک سیب سرخ، به نشانه زندگی بگذاریم، دیگر طمع فروش این ماهیان هم کسی را وسوسه نمیکند که میلیونها ماهی را برای مرگی زودهنگام پرورش دهد. نگذارید مرگ یک جاندار، اولین واقعه تلخ سال نوی خانه شما باشد.
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی