کعبهی دل
کعبهی دل
روبه سوی کعبهی دل کردهام
در حریم دوست، منزل کردهام
در نمازم کربلا آمد به یاد
کعبه را از خاطرم بر باد داد
سعی خود آغاز کردم از صفا
سر بُرون آوردهام از خیمهها
آب گفتم، تشنگی تعبیر شد
کعبه گفتم، کربلا تفسیر شد
سنگ کعبه، خاک پای کربلاست
کربلا خاکش شفای درد ماست
خاک پای زائران کربلا
توتیای چشم مردان خدا
کربلا دشتی ز خون آلاله شد
باغ طفلان حرم پُر لاله شد
کعبه اسماعیل را در بر گرفت
کربلا، از اهل بیت، اصغر گرفت
مکه ذبح کودکی را برنتافت
بر تن ِ او از "فَدَینا" جامه بافت
کربلا شطّی ز خون آمد پدید
ذبح هفتاد و دو اسماعیل دید
در حریم کعبه دشمن در امان
کربلا آتش زند بر دوستان
مکه شد مأمن برای مشرکین
کربلا شد مقتل سلطان دید
میشد آیا کربلا معدوم بود؟
از ازل در نقشهی عالم نبود؟
کاش او تا سنگ هستی میگذاشت
کربلا جایی در این عالم نداشت
تا نریزد خون هفتاد و دو نور
نشکند پیمانه را سنگ غرور
سعی خود در مَروه پایان میدهم
تشنهلب در کربلا جان میدهم
خلق سوی کعبه در راز و نیاز
کعبه سوی کربلا خوانَد نماز
مجتبی رحمان دوست ( سایت لوح )
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی