در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

خصومت با انگلستان، دیپلماسی واکنشی

 

خصومت با انگلستان، دیپلماسی واکنشی

برای مرجع روی عنوان کلیک کنید

به‌نظر نمی‌رسد تصویب لایحه دوفوریتی دیروز مبنی بر کاهش سطح روابط دیپلماتیک میان ایران و انگلستان، چیزی فراتر از یک ژست دیپلماتیک باشد. اگر مجلس یا کمیسیون امنیت و خارجی اساسا خواهان قطع روابط دیپلماتیک با لندن شدند مطلب قابل‌فهم بود یا اگر مجلس از دولت درخواست می‌کرد تا سفیر انگلستان را از تهران در اعتراض به سیاست بریتانیا علیه ایران فرابخواند، این تصمیم هم باز قابل درک بود اما تقلیل سطح روابط دیپلماتیک از سفیر به کاردار، معلوم نیست که در رابطه با انگلستان از چه اهمیت و کارکردی برخوردار است؟ به همین خاطر است که مصوبه مجلس را یک ژست دیپلماتیک دانستم تا یک تصمیمی که دربرگیرنده تبعات معناداری در عرصه دیپلماتیک باشد. درواقع در 32سال گذشته، منهای هشت سال اصلاحات، روابط میان لندن و تهران «در عمل» از حد سطح کاردار هم پایین‌تر بوده است. مدت‌ها بود که شماری از نمایندگان اصولگرا درصدد کاهش سطح روابط دیپلماتیک با لندن بودند.آنان مدتی هم به دنبال جلوگیری از تحصیل و رفتن دانشجویان ایرانی به انگلستان بودند. بعد مساله تحصیل فرزندان مقامات و مسوولان ارشد کشور را مطرح کردند.لحن گفتمان‌شان درون و بیرون از مجلس به‌گونه‌ای بود که انگلستان تعمدا خواسته تا فرزندان مسوولان را به کشورش بکشاند تا هم از آنها اطلاعات کسب کند و هم اینکه پس‌فردا که آنان فارغ‌التحصیل شده و به کشور بازگشتند در خدمت منافع انگلستان باشند. برخی از نمایندگان که به دنبال لایحه دوفوریتی دیروز بودند، در همان مقاطع به گونه‌ای از «خطر» و «تهدید» تحصیل فرزندان مسوولان در انگلستان صحبت می‌کردند که انگار یک تهدید و یک خطر جدی امنیتی متوجه کشور است. بارها می‌گفتند و در روزنامه‌های دولتی می‌نوشتند که این یا آن تعداد از فرزندان مسوولان نظام به انگلستان رفته‌اند. بعد سروقت مناسبات تجاری با لندن رفتند و مساله کاهش روابط تجاری را مطرح کردند. باغ سفارت انگلستان در قلهک هم از بایگانی بیرون کشیده شد و در دستور قرار گرفت.اما ریشه ناخرسندی از انگلستان در چیست؟ به‌نظر می‌رسد که چندین دلیل وجود دارد. دلیل نخست آن است که در خصومت با انگلستان می‌خواهند نشان دهند که به اقتضای انقلابی بودن خواهان برخورد با «شیر پیر استعمار» و «روباه مکار» هستند. دلیل بعدی به بغض تاریخی بازمی‌گردد که نسبت به عملکرد بریتانیا در ایران از قرن نوزدهم به بعد وجود داشته. در اینجا اتهامات زیاد و سنگینی به انگلستان نسبت داده شده است. درواقع از نظر بسیاری از ایرانیان پرونده تاریخ عملکرد انگلستان در ایران جز سیاهی و ضربه‌زدن به منافع ایران چیز دیگری نبود. از گرفتن امتیازات عصر قاجار گرفته تا نفت، به روی کارآوردن رضاشاه، خباثت در جریان مشروطه و سعی در به انحراف کشاندن آن به دست عوامل و سرسپردگان‌شان، اداره کشور در دوران رضاشاه به صورت غیرمستقیم و وادارکردن رضاشاه به اجرای سیاست‌هایی که به نفع منافع و مصالح بریتانیا در ایران بود؛ اشغال کشور در شهریور 1320 و به روی کار آوردن محمدرضا پهلوی توسط فروغی و سایر ایادی وابسته به انگلستان؛ رویارویی با دولت ملی دکتر محمد مصدق در جریان ملی شدن نفت و نهایتا اجرای کودتای 28مرداد سال 32 با همدستی آمریکا؛ اجرای سیاست‌های ضدملی از سال 32 تا انقلاب در سال 57 از طریق محمدرضا پهلوی؛ تشویق شاه به سرکوب مبارزان و معترضان در دوران انقلاب؛ جدا کردن بحرین از ایران، همدستی با ضدانقلابیون بعد از پیروزی انقلاب و تلاش در جهت ضربه زدن به انقلاب اسلامی؛ همکاری با صدام حسین در دوران جنگ تحمیلی و سایر اقدامات و کارهای ضدملی دیگر لندن تا همین اواخر. اینها صرفا بخشی از کیفرخواست ما علیه لندن است. انگلستان مرتکب گناهان و جنایات بسیار دیگری هم علیه ملت ایران شده است؛ تلاش در جهت جدایی دین از سیاست، ساختن مذاهب جعلی در ایران برای ضربه زدن به اسلام و روحانیت، اشاعه فراماسونری برای پیشبرد سیاست‌های ضدملی و ضداسلامی و سایر اقداماتی که در کل در جهت رویارویی با فرهنگ ملی، ایرانی و اسلامی‌مان بوده است. اینکه چقدر از این کیفرخواست واقعیت‌های تاریخی است و چقدر نیست، موضوع این یادداشت نیست. آنچه مسلم است فرهنگ سیاسی قدیمی و سنتی «دایی‌جان ناپلئونی» و اینکه «کار، کار انگلیسی‌هاست» و اینکه «برگی از روی درخت برای مملکت نمی‌افتد مگر به اراده لندن باشد» و اینکه «انگلستان پشت هر ماجراجویی و هر اتفاق بزرگی در ایران بوده» و اینکه سیاست انگلستان در ایران «تفرقه بینداز و حکومت‌کن بوده»، پدیده‌هایی نیستند که بتوان انتظار داشت به‌تدریج از ذهن‌ها پاک شوند و درک واقع‌بینانه از تاریخ بدهند. هنوز بعد از گذشت 32سال از انقلاب تمامی برنامه‌های رادیو و تلویزیون‌مان که در خصوص تاریخ معاصر ایران است، مملو از «فرضیه‌های دایی‌جان ناپلئونی» و «کار، کار انگلیسی‌ها» هستند. برنامه‌هایی که افراد عامی جامعه در آنها نیستند بلکه استادان دانشگاهی و صاحب‌نظران تحصیلکرده دانشگاهی آنها را تهیه می‌کنند. اما بالاخره از یک جایی باید یک نگاه دیگر به گذشته‌مان بیندازیم. عمری است هرچه مساله در مملکت بوده، تلاش کرده‌ایم که جملگی را بر سر استعمار، بر سر انگلستان، بریزیم. بنا و قرار نبوده که انگلستان در ایران حافظ منافع ایران و ایرانیان باشد. همچنان‌که ما نیز در هر کشوری به دنبال مصالح و منافع خودمان هستیم. بنابراین باید تصمیم‌گیری‌های مرتبط با دیپلماسی، نشات گرفته از واقع‌بینی و به دور از احساسات باشد

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی