اگه هـدفـمـنـــد نبود ، مگه می ی ی ــشــد!!! ...
اگه هـدفـمـنـــد نبود ، مگه می ی ی ــشــد!!! ...
قبل از عیدی ، همه-ی خوونواده عزا گرفته بودن که چطور تو این پونزده شونزده روز تعطیلات نوروزی حال وُ هوایی بکنند ، آره عزیز ، درست شنیدی! 15 ، 16 روووز! ... آخه من یکی که «کارکن» خونه بودم ، درست 24 ماهه که کارخونه-مون ورشیکست شده وُ قبل از همه ، ما نورچشمی-هایی که «نیروهای شرکتی» بودیم رو فرستادن تو جماعت «اخراجی-ها»! ... ببخشیدآ آ آ ... ، تو هم انگار تو باغ نیستی وُ اخراجی! ... «نیروهای شرکتی» همون بنگاههای کار-آفرینیه که با هزار منت ، آدمای بیکار رو «سَر کار میذارن» ، عوضش دست-کم ، یک سوم حقوقت رو تا روز آخر ، هر ماه کرث (کثر) کرده به جیب میزنن! ... افتآ آ آ د؟! یا بزنم تو پَک وُ پهلوی «قلک»-ات! ... «نن جون» که مادر بزرگ بچه-ها باشه وُ «مامان جون» ِ بچگـیـای ما ، چون بیست وُ چار ساعته چسبیده به رادیو تلویزیون موبایلش ، وَ برا ما حُکم «بی.بی.سی ِ داخلی» رو داره(!) ، اول از همه گفت : «مگه رئیس جمهور نگفته با این پول یارانه-ها ، سفر برین ، طلا بخرین(!) ، کم هم آوردین از بانکها وام بگیرین»! ...
متن کامل: http://farsiblog.mihanblog.com/post/2169