محمد رضا زائری: دین ما عین سیاست ما هست ولی نه اینقدر!
جهت منبع مطلب یا عنوان اصلی به پیوند بالا اشاره کنید
فرهنگ > دین و اندیشه - محمدرضا زائری معتقد است که روحانیون در همه چیز بیش از حد دخالت کرده و همین مسئله باعث شده است تا مردم گلایهمند باشند، زیرا که خود روحانیون این توقع را ایجاد کردهاند.
سیدعبدالجواد موسوی: حجتالاسلام محمدرضا زائری، از دهه هفتاد چهرهای شناخته شده در عرصه فرهنگ و رسانه کشور بوده است. او در این سالها علاوه بر فعالیتهای فرهنگی و هنری، همیشه با موضعگیریها و اظهارنظرهای صریح خود در حوزههای مختلف، خبرساز بوده است.
این روحانی که بیشتر با زاویه دیدی متفاوت از قرائتهای رسمی و کلیشهای به مسائل و مشکلات جامعه نگریسته است، چندی پیش مهمان کافه خبر بود تا پاسخگوی سوالات ما درباره مسائل مذهبی، فرهنگی و اجتماعی باشد.
زائری در این نشست که به طور زنده پخش شد و فیلم کامل آن را اینجا میتوانید ببینید، درباره وضعیت فرهنگی جامعه و میزان حضور روحانیت در عرصههای مختلف سخن گفت.
آنها که در فضای مجازی شما را دنبال میکنند فکر میکنم شما را خیلی بهتر از من بشناسند که متعلق به کجا هستید، چه سالی به دنیا آمدهاید و چه فعالیتهایی داشتهاید. مختصر و مفیدش این است که شما به عنوان یک فعال فرهنگی در این سالها شناخته شدهاید؛ از نشریه درآوردن تا گپ زدن با این طرف و آن طرف، کنگره برگزار کردن و به کشورهای همجوار مسافرت کردن و از آنجا رهاوردهایی به نام تحقیق، کتاب و پژوهش برای مخاطبان خود آوردن.
ما در این بحث بیشتر میخواهیم درباره وضعیت فرهنگی اکنون و آینده و نسبتش با روحانیت در خدمت شما باشیم. برای شروع بحث شاید بد نباشد با خاطرهای شروع کنیم. یکی از دوستان مشترکمان میگفت که سوار تاکسی شدم و یکی گفت: «هوا چقدر گرم است.» گفتم: «تقصیر آخوندهای فلان فلانشده است.» طرف گفت: «چه ربطی به آخوندها دارد؟» گفتم: «شماها که آخر بحث میخواهید به این نتیجه برسید، من همین اول کار تکلیف را مشخص کردم.» حالا دور از شوخی، این میزان از حضور روحانیت در همه سطوح از ورزش گرفته تا بقیه جاها را اصلا چقدر مناسب و درست میدانید.
بسم الله الرحمن الرحیم. واقعیت این است که به نظرم این اتفاق که شاید ناخواسته افتاده باشد، بیشتر ناشی از غفلت روحانیت بوده. یعنی باید واقعیت را اعتراف کنیم و بپذیریم که کارآکتر و شخصیت اصلی و غالب روحانیت در واقع مدیریت و سیاست نبوده است و این پرسش اول انقلاب هم مطرح بود و بارها از خود امام میپرسیدند که چگونه میخواهید کشور را اداره کنید؟
در اعترافات خیلی از مسئولین، بزرگان و رهبران نظام که در خاطراتشان هست، آنان تصور میکردند حالا حالاها باید مبارزه کنند تا روز موعود برسد و خیلی از اینها غافلگیر شده بودند. استثناهایی مثل شهید بهشتی و امام موسی صدر را که کنار بگذارید، بقیه بدنه روحانیت که جلودار مبارزه بودند، واقعا تصور اینکه به این زودی قرار است این بار مسئولیت بر دوششان بیفتد را نداشتند.
روحیهای که ما آخوندجماعت کلا داشتیم و داریم، مبنایش مبنای تربیتی و اخلاقی حسن ظن به بقیه و جذب و تبلیغ است. اقتضا میکند وقتی یک نفر به مسجد میرود و سه شب پشت سر هم صف اول جماعت میایستد و گردنش را هم کج میکند، روز چهارم با حاج آقا رفیق میشود و حاج آقا نمیداند که چه بسا او آمده که نامهای برای وام بگیرد و چه بسا که دو مرتبه برای وجوهات شرعیه آمده که خیلی آدم متدیینی هستم و با طرح سوالاتی از قبیل اینکه من از در مسجد بیرون میروم پای راست را اول بگذارم بیرون یا پای چپ را، همان آدمی است که آمده و کاسبی کرده است.
موارد متعددی داریم که این آدم سه بار حاج آقا را با ماشین خود این طرف و آن طرف برده و صاحب چیزهایی شده است. اتفاقی که افتاده این است و روحانیت این غفلت را مرتکب شده. یک جاهایی اگر روحانیت عاقل و هوشمند و زرنگ و حواسش جمع بود، باید اتفاقا خودش را کنار میکشید و میگفت که به ما ربطی ندارد.
یک صحنه را اگر خودم ندیده بودم، باورم نمیشد و میگفتم که ساختهاند؛ این صحنه را خودم در تلویزیون دیدم که پخش میشد و مثلا آهو، گوزن، غزال یا حیوانی از مخلوقات خدا که درحال انقراض بوده را آورده بودند و به آن رسیدگی کرده و میخواستند به زیستگاه اصلیاش برگردانند. امام جمعه شهر هم آمده بود و موقعی که روبان را قیچی میکردند، صلوات میفرستاد! هرچه فکر میکردم اما جمعه شهر به این بزغاله، آهو یا گوزن چه ربطی دارد، نمیفهمیدم. این یک اتفاقی است که افتاده یعنی ناخواسته هرجایی خواستیم یک روبان قیچی کنیم، سراغ حاج آقا را گرفتهایم. اما اتفاقا اگر حواس حاج آقا جمع باشد، باید بگوید که من نیستم. به من چه ربطی دارد که پس فردا هرچه شد گردن من باشد؟ و ملت هم حق دارند، خود ما این توقع را ایجاد کردهایم.
یعنی شما با اینکه روحانیت در همه صحنهها حضور داشته باشد، موافق نیستید؟
من یک وقتی یک یادداشتی نوشتم که دین ما عین سیاست ما هست ولی نه اینقدر! یعنی اینقدر دیگر غلیظ که هرجایی زلفشان را به هم گره بزنیم نه عاقلانه است و نه هوشمندانه است و نه مدبرانه است. اتفاقا آفات و آسیبهایش همان چیزی است که امروز داریم میبینیم و اگر مردم گله میکنند، حق دارند، به خاطر اینکه ما خودمان این توقع را ایجاد و در همه چیز دخالت کردهایم.
شما روحانیت را جمع بستهاید. یعنی به صورت عام همه روحانیت را در این ماجرا مقصر دانستید. منتها یک نظریهای که خیلی هم طرفدار دارد، اینکه انقلاب با روحانیت پیشرو اتفاق افتاد؛ روحانیتی که به قرائت خرافی از دین معترض بود و آقای مطهری و امثالهم و حلقه یاران امام طلایهداران این ماجرا بودند و اینها باعث شدند که انقلاب شد. منتها بعد از انقلاب این روحانیت سنتی و کسانی که قرائت تا حدودی صلب از دین داشتند، مطالبات خود را با صدای بلند اعلام کردند و خیلی جاها را گرفتند و کار دست این جماعت افتاد. آیا با این نظریه موافقید؟
بله، یک وقتی هم راجع به این موضوع مطلبی نوشتهام. یک تعبیری هم از یکی از بزرگان هست که میگوید روحانیت انقلابی با امام همراه شد و شکنجه، زندان، بدبختی و کتکش را آنها خوردند. وقتی تاریخ آن موقع را ورق میزنید و اوضاع و احوال را مطالعه میکنید و فضا را عمومی را، میبینید اتفاقا کسانی که جلودار انقلاب هستند، دقیقا کسانیاند که امروز مهجور واقع شدهاند. به مرور همین اتفاق افتاد و به طور طبیعی یک جریان سنتی در حوزه بودند که دیدند انقلاب پیروز شد و آقای خمینی که فکر نمیکردیم رهبر بشود، شد و حالا شروع کردند.
در خاطرات خود امام هست که مثلا میگوید امروز یکی از مراجع و بزرگان خدمت ایشان آمده و فشار جدی برای قضیه واردات گوشت یخ زده داشته است. من ایرادی به این بخش ندارم و اتفاقا او باید کار خودش را میکرده ولی مطالباتی که بعد از آن از امام صورت گرفت، در مورد رهبری هم همینطور است.
متاسفانه البته کسی عنوان نمیکند وقتی آقای خامنهای رهبر شدند، چه فشارهایی به ایشان آمد که بیشتر شبیه جوک است؛ مو نباید از عمامه بیرون باشد، ساعت مچی نباید ببندید، فلان شلوار را بپوشید و حتی در مورد لزوم پوشیدن قبا و نپوشیدن قباده توصیههایی بوده! میخواهم بگویم فضایی است که وجود دارد و برخی طوری راجع به روحانیت متحجر صحبت میکنند انگار این همه بد و بیراهی که امام راجع به روحانیت در وصیتنامه و منشور روحانیت گفته، توهمی بوده و موهوماتی در فضای انتزاعی مجرد بوده است.
برخی هم آن را زیرکانه صرفاً به انجمن حجتیه ربط دادهاند.
اینها بودند، هنوز هم هستند و قدرت هم دارند اما ما باید تکلیفمان را معلوم کنیم. شاید به دلایلی رهبر انقلاب مصلحت نمیدانند و شاید احساس میکنند که هزینههای دیگری دارد را نمیدانم، ولی به هر حال این یک واقعیت غیرقابل انکار است. مردم، اداره کشور میخواهند و این با اداره یک اتاق پشت در مسجد فلان فرق میکند. مشکل ما الان این است که از حاکمیت و اداره جمهوری اسلامی حرف میزنیم؛ اداره جمهوری اسلامی و مدیریت یک نظام یعنی تامین آب، غذا، نان، هوا و اشتغال برای همه شهروندان؛ شهروندی که در آن زرتشتی هم هست و باید عضو شورای شهر شود، شهروندی که در آن مسیحی هست و باید نماینده مجلس شود، شهروندی که اهل سنت است و باید نماینده خبرگان شود تا همان شیعه مرتضی علی که حجاب ندارد، خطایی هم میکند و لباسش هم فلان طور است و فیلم رقص خود را در اینستا میگذارد.
برخی میگویند ما با روحانیتی که میگوید کسی حق ندارد در فضای مجازی ساختارشکنی و اشاعه منکر کند، برقصد و برهنه ظاهر شود و باید با این موارد برخورد کرد، تکلیفمان خیلی روشنتر است تا با حاج آقای زائری که به عنوان یک آخوند یکباره از چیزی دفاع میکند که به لحاظ شرع خیلی قابل دفاع نیست.
او یا میخواهد چهره روحانیت سنتی را بزک کند و بگوید که همه آخوندها اینطوری فکر نمیکنند یا دنبال مطلب دیگری است.
حالا من اصلا نمی خواهم به این سمت برویم. حالا که بحث پیش آمد میگویم که اتفاقا با همین مبنا به من ضدانقلاب میگویند، با همین مبنا معتقدم که من از همه آنها انقلابیترم چون دارم از موضع اداره جامعه با نظام اسلامی، روحانیت و دین حرف میزنم. اتفاقا من اگر انقلابی نباشم، موضعام همان موضع روحانیت سنتی فقاهتی میشود. تعارف که نداریم؛ با آن حکم شرعی فقیه مجتهد داخل قم نمیشود جامعه را اداره کرد. آن فقیه مجتهد داخل قم یک نظام حقوقی و حکم قانونی را بیان میکند و می گوید این حرام است. ولی اگر از او بپرسید که حالا فرزندم فلان مشکل را دارد چکار کنم میگوید که دیگر به من ربطی ندارد! یعنی حکم شرع این است و شما از مرجع تقلید استفتا میکنید که مثلا دختر من در خانه سگ دارد، آیا میتواند نگهداری کند یا خیر که پاسخ فقیه منفی است و تمام شد.
حالا من از موضع فقیه نیستم و من موضع پدرانه دارم. دخترم اگر سگ نداشته باشد از خانه بیرون میرود، چکار کنم؟ اینجا دیگر با آن جواب فقهی قابل اداره کردن نیست. من مسئلهام این است که روحانیت به عنوان فقیه یا روحانیت به عنوان پدر؟ روحانیت به عنوان فقیه یک جواب میدهد و دیگر تمام شد و به بقیهاش کاری ندارد.
تهیه و تدوین : عبد عا صی