سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

درس گرفتن از تاریخ هم شعور میخواهد ...

    نظر

 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

http://s3.picofile.com/file/8197584876/EBRAT_AZ_T8R3X_1.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8197584576/EBRAT_AZ_T8R3X_2.jpg

 

http://s3.picofile.com/file/8197585076/EBRAT_AZ_T8R3X_3.jpg

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

گفت و گو نیوز: ده سال پس از این که ایران در دور اول جنگ با روسیه شکست سختى خورد و تن به عهدنامه گلستان داد، در حالى که هنوز خانواده هاى ایرانى داغدار بودند و کودکان زیادى یتیم شده بودند، بار دیگر زمزمه جنگ با «اروس» (روسیه) توسط تندروهاى مذهبى و ایدئولوگ هاى متعصب (دلواپسان آن زمان) بلند شد.
تحریک فتحعلیشاه براى آغاز «جهاد»ى دیگر در جبهه روسیه و ناآگاهى مفرط او از اوضاع نظام بین الملل سرانجام وى را به همراهى با موج دلواپسان واداشت.
شاه متاثر از فضاى هیجانى ایجاد شده، براى تهیه مقدمات جنگ عازم تبریز شد و شبى در حالى که شمشیر معروف نادرى را بر کمر بسته بود، تمام علما و سرداران نظامى و وزراى خویش را براى مشورت فراخواند.
پس از انجام مراسم دعا و ثنا براى س?مت «ذات اقدس ملوکانه» و آرزوى دوام و قوام دین مبین، نوبت به اظهار نظر درباره جنگ رسید. همه کسانى که مورد سوال قرار گرفتند، بدون استثنا، پس از بیان مراتب جان نثارى و ابراز آمادگى براى نوشیدن شربت شهادت، موافقت خود را با جنگ اع?م کردند.
در این میان فقط یکى از صاحب منصبان کاردان آذربایجان به نام «میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانى» در برابر جو غالبى که دلواپسان در مجلس ایجاد کرده بودند، ایستاد و با جنگ مخالفت کرد.
وقتى شاه علت مخالفت وى را جویا شد، قائم مقام گفت:
«اعلی حضرت چه مبلغ مالیات مى گیرد؟»
شاه پاسخ داد: «شش کرور» .
قائم مقام گفت: «دولت روس چه مبلغ مالیات مى گیرد؟»
شاه پاسخ داد: «مى شنوم ششصد کرور».
قائم مقام عرض کرد: «به قانون حساب، کسى که شش کرور مالیات مى گیرد، با کسى که ششصد کرور عایدات دارد، از در جنگ در نمى آید»!
این اظهار نظر واقع بینانه همهمه‌اى در مجلس به راه انداخت و باعث شد متعصبین سخت بر وى بتازند و حتى او را به داشتن روابط پنهانى با روس ها متهم کنند که در نتیجه این مسئله وى از مقام خود خلع و به مکان دورى در خراسان تبعید شد.
دست آخر فتحعلیشاه مجلس را با شعرى این چنین باب دل دلواپسان به پایان برد:
کشم شمشیر مینایى
که شیر از بیشه بگریزد
زنم بر فرق پسکوویچ (ژنرال روس)
که دود از پطر (پادشاه روس) برخیزد!
پوچ بودن این شاخ و شانه کشى ها وقتى آشکار شد که طبق پیش بینى قائم مقام لشکر فتحعلیشاه شکست خفت بارى از روس ها خورد و تحمیل عهدنامه ترکمن چاى به ایران اشتباه مهلک دلواپسان را به اثبات رساند.
فاعتبروا یا اولی الابصار!!!!
ملتی که تاریخ نمی خواند ،محکوم به تکرار آن است!!


 

  عکس  وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی