شوخی-اش هم کاملا سیاسیه ...

مـــآ آ آ می-توانیم!
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
وبلاگ مهاجری، محمد : پسر دبیرستانیام همین 2- 3 روز پیش در انتخابات شورای دانشآموزی مدرسهاش شرکت کرده است.
میگوید: همین جوری برای مسخره بازی من و یکی از دوستانم با هم توافق کردیم که دو لیست مجزا تهیه کنیم و هر کداممان در صدر یک لیست قرار بگیریم.
میگوید: حالا در شورای هفت نفره، 3 نفر از لیست من رأی آوردهاند و 4 نفر از لیست دوستم که برای خنده، رقیب هم شدیم.
میگوید: در انتخابات هیأت رئیسه، چون آنها اکثریت داشتند، بیمعرفتها رئیس و نایبرئیس و منشی را بین خودشان تقسیم کردند و ما 3 نفری که در اقلیت هستیم سرمان بیکلاه ماند.
همه اینها را با خنده و نشاط تعریف میکند. حرفش که تمام میشود، خنده هم از روی لبش جمع میشود.
کمی ژست جدیتری میگیرد و میپرسد: بابا! در عالم سیاست و انتخابات هم قصه همین قدر مسخره است؟
نمیدانم چه جوابی بدهم. میگویم نمیدانم. با ناباوری نگاه میکند. ادامه میدهم هیچ وقت توی بازی سیاست نبوده ام. همیشه کنار نشستهام و تماشا کردهام اما این را فهمیدهام که حتی اگر اول کار قضیه شوخی بوده و بعداً جدی شده، دوستان قدیمی به دشمنان خونی تبدیل شدهاند.
نگاهم میکند. میگویم این نگاه عاقل اندر سفیه است؟ میگوید نه. دارم فکر میکنم که اصلا دوست ندارم این خندهها و شوخیهایمان جدی بشود. برایم رفاقت خیلی مهمتر از رقابت است. همین فردا صبح به همه اعضای شورا میگویم اگر قرار است این مسخره بازی دو سه روز قبلمان جدی شود و رنگ نارفاقتی بگیرد من یکی کنار میکشم. مرده شور ببرد شوخی ای را که جدی شود ...
این بار من نگاهش می کنم. می گوید:نگاه عاقل اندر سفیه است؟ جواب نمی دهم ...
تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی