چه کسانی مقصر معضلات فعلی-اند؟
چه کسانی مقصر معضلات فعلی-اند؟
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
آفتاب: دکتر محمد بهروزیه در سایت الف نوشته : جرم شناسان گفتهاند از قدیمالایام اگر کسی از یک تاجر چیزی می ربود «دزد» نامیده میشد اما اگر تاجری با گرانفروشی سر مردم کلاه میگذاشت نام این کار را زرنگی میگذاشتند. در حیطه جرایم علیه امنیت نیز وضعیت به همین شکل است.معلوم نیست سهم و نقش کسانی که با جهان در افتادند و قطعنامههای سازمان ملل را «کاغذ پاره» نامیدند و رفتارهای مشابهی از این دست فراوان انجام دادند، آیا رفتاری خلاف امنیت ملی انجام ندادهاند؟ چرا کسی که از یک تظاهرات با دوربینش فیلم گرفت مجرم تلقی شد اما کسانی که بدون مجوز قانونی سفارت یک کشور خارجی را اشغال کردند و برای سالها کشور ایران را دچار مشکلات بینالمللی فراوان کردند مجرم تلقی نشدند. آیا ریشه این گونه تبعیضهای «نظام عدالت کیفری» - در همه کشورها - به این مساله بر نمیگردد که «قدرت هم فساد میآورد و هم مصونیت...؟!»
به این خبر که 17 بهمن منتشر شد توجه کنید: «معصومه ابتکار: بنزین تولیدی پتروشیمی ترکیب خطرناکی است که به اشتباه در چهار سال گذشته مورد استفاده قرار گرفته که خطرات جانی بسیاری را برای مردم داشته است...»
در اصطلاح جرم شناسی به این میگویند مصداقی از «جرم شناسی تضاد».
یعنی بر خلاف تصور عموم که فکر میکنند فقط کسانی که در زندان هستند یا دستگیر میشوند «مجرم» هستند و به «جان، مال و آبرو و سلامتی دیگران آسیب میزنند»...
باید گفت بر عکس بیشتر جرایم علیه «جان و مال و سلامت» مردم توسط افرادی از طبقات متوسط و بالای جامعه انجام میشود که «صدمات مجرمین» در کنار آنها بسیار ناچیز است. اما آنها به دلیل نزدیک بودن به «کانون قدرت» 1- نه رفتارشان جرم تلقی میشود 2- نه تعقیب میشوند 3- نه دستگیر میشوند 4- نه محکوم میشوند 5- و نه حکم محکومیت آنان به مورد اجرا قرار میگیرد...
لازم به توضیح است که جرایم به سه دسته مهم تقسیم میشوند: 1- جرایم علیه اشخاص (صدمات جسمانی و معنوی) 2- جرایم علیه اموال و مالکیت 3- جرایم علیه امنیت و آسایش عمومی
بدون اغراق باید گفت چنین صدماتی بطور گسترده بیش از آنکه توسط «مجرمین رسمی» صورت بگیرد توسط کسانی صورت میگیرد که «به کانونهای قدرت نزدیک هستند.»
جرم شناسی تضاد
دلیل اینکه به این قسمت از نظریات جرمشناسی جرم شناسی تضاد میگویند آن است که تضادی میان یک باور قدیمی و اثبات شده با آمارهای رسمی دیده میشود که عبارت است از: 1- این باور که: قدرت فساد میآورد 2- آمار جرایم نشان میدهد هر چه افراد به کانونهای قدرت نزدیکتر باشند جرایم کمتری از آن افراد گزارش میشود (محل سکونت اکثر محکومین مناطق حاشیه شهر و فقیر نشین است. کسانی که هم خودشان بدبخت هستند و هم پارتی نداشتهاند که از چنگال عدالت نجاتشان دهند...)
اگر کمی زرنگ باشیم میبینیم که آسیبی که از افراد طبقه متوسط و بالاتر در طول سال گذشته خوردهایم صدها برابر آسیبی است که از وقوع جرایم معمولی چشیدهایم.
برای نمونه بنده در سال گذشته نه مورد سرقت واقع شدم و نه کلاهبرداری و نه ضرب و جرح و صدمه به «سلامت جسمی و یا معنوی ام» اما:
صدها هزار تومان توسط انواع افراد طبقات متوسط به بالای جامعه از من خورده شده است:
از پزشکانی که هزینه و داروی بیفایده برای فرزندم تجویز کردند تا داروخانه داری که محصول اشتباهی به من داد... از فروشندگانی که هنگام محاسبه مبلغ خرید بنده کمی کلک میزدند. تا ماهی فروشی که ماهی گندیده را بجای ماهی تازه به من فروخت و آن را دور ریختیم. از بازاریاب مخابرات که برای فروش خط جدیدی که ادعا میکرد «ماهواره ایست، همه جا آنتن میدهد، 15 هزارتومان شارژ دارد و هزینه مکالمه با اون نصف است و.... » دهها دروغ گفت تا انواع خدماتیها «شوفاژ کار، نصاب کاغذ دیواری، پارکت، نقاش ساختمان و... که هر کدام هر چه توانستند گران فروشی و کم فروشی و دروغ و تقلب چاشنی کار خود کردند...
اگر آسیبهایی که از این قسم روشها بر زندگی روزمره ما وارد میشود را محاسبه کنیم اصلا قابل مقایسه با آسیبهای ناشی از جرایم نیست.
حال اگر کمی کلانتر بنگریم و بخواهیم سرنوشت «پول فروش نفت» و «مالیاتهای اخذ شده» و دیگر درآمدهای دولت را که ناشی از «سیاستهای ارزی و پولی و تورمی» است را در کنار «مدیریتهای غلط و فاجعهبار برخی مدیران» بگذاریم و آثار آن را نیز میان تک تک شهروندان ایرانی تقسیم کنیم...
یا رانتهای چند هزار میلیاردی را به تعداد ایران تقسیم کنیم و به آثار آن بر محیط سالم فعالیت اقتصادی و کسب و کار سالم بیاندیشیم...
و یا بخواهیم هزینههای ناشی از سوء مدیریتها، دوباره کاریها، اتلاف وقت و اتلاف جوانی و بر هم خوردن سرنوشت زندگی فردی و خانوادگی شهروندان را نیز محاسبه کنیم...
و کمی جلوتر برویم و دقیقتر و دقیقتر شویم... به صدمات ناشی از بیتوجهی دستگاههای نظارتی بر توزیع گوشتهای هورمونی، شیر هورمونی، پارازیت ماهوارهای، اسباببازیهای چینی که درصد سرب بالاتر از حد مجاز دارند، سموم شیمیایی بکار رفته در محصولات گیاهی، داروهای تقلبی و .... بیاندیشیم.
یا صدمات معنوی ناشی از: طلاقهای ناشی از مشکلات اقتصادی، نبود تفریح و سرگرمی، آموزههای غلط سریالهای ایرانی و .... را بنگریم. خودکشیهای ناشی از یاس و ناامیدی ناشی از سوءمدیریت کلان فرهنگی اقتصادی... خود فروشی و خود ارضایی و هم جنسگرایی ناشی از سیاستهای محدودکننده دسترسی سالم به جنس مخالف.... و فقدان کنترل و آموزش لازم... و آثار دراز مدت آن بر سلامت روحی و روانی خانوادهها و... مزاحمت گسترده برای بانوان در اماکن عمومی و سوء استفاده جنسی از کودکان توسط اطرافیان، - حتی در پسران - ناشی از سیاستهای نا کارآمد فرهنگی و... و دهها نمونه دیگر که شما اضافه خواهید کرد را حساب کنیم...
آن وقت بسیار خنده دار است اگر گمان کنیم «جرم» یعنی آنچه کلانتری دنبال آن است و مجرم کسی است که توسط قوه ی قضائیه محکوم می شود.
هدف از «جرم شناسی تضاد» آن است که نشان دهد اگر هزینههای مقابله با جرم و تحقیقات جرم شناسان تنها معطوف به «جرایم نوشته شده در قانون جزا» و «مجرمین محکوم شده در محاکم دادگستری» شود، بخش عمدهای افرادی که شبیه همان رفتارهای مجرمانه را در سطحی کلانتر و تاثیرگذارتر مرتکب میشوند مورد غفلت قرار میگیرند...
و اگر هدف ما ایجاد محیطی سالمتر برای زندگی اجتماعی است نباید در مورد سهم و نقش مجرمین در بدبختی و آسیبهای اجتماعی اغراق کنیم، باید به نقش و سهم همه و به ویژه کسانی که به قدرت نزدیکترند نیز در صدمه به جامعه نیز بیاندیشیم.
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی
برخی با رفتارشان در دهه-ی فجر هم موجب
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد می گویند چرا مردم تلویزیون نمی بینند؟ چرا میلیون ها نفر در همین ایران خودمان پای پخش مستقیم مراسم اسکار می نشینند؟ چرا فلان سریال ترکیه ای ، بیش از محصولات وطنی خانواده ها را پای ماهواره می نشاند؟ چرا ... ؟
آفتاب: جواب همه این چراها در خیابان جام جم تهران است، جایی که یک عده مدیر ، عقل گروه اندک شمار خود را فراتر از عقل جمعی 77 میلیون نفر می دانند و در اتاق های در بسته خودشان ، برای صلاح و صرفه یک ملت تصمیم می گیرند تا خدای ناکرده ، مردم به جهنم نروند یا بدتر از آن ، صدایی از رسانه ملی پخش نشود که گوشه دل هم جناحی های نازک اندیش شان ، آزرده شود!
نمونه اش در ملی ترین روز در جمهوری اسلامی رخ داد ؛ وقتی که صدا و سیمای ضرغامی ، تصمیم گرفت مراسم اهدای سیمرغ های جشنواره فیلم فجر در 22 بهمن را پخش مستقیم کند و ای کاش نمی کرد تا لااقل فقط حسرت ندیدن برنامه به دلمان می ماند ، نه رنج مداوم تحمل توهین های مکرر!
آنقدر بین برنامه به اصطلاح پخش مستقیم ، قطع کردند و وصل کردند که اعصاب همه بینندگان را که با شوق و ذوق پای تلویزیون نشسته بودند تا محصول یک ساله سینمای ملی شان را در سیمای ملی ببینند ، خرد شد و خیلی ها از خیرش گذشتند.
علت قطع و وصل های مکرر هم این بود که هر از گاهی سینماگری حرف هایی می زد که به مذاق کسی که در صدا و سیما نشسته و مسوول آنتن بود ، خوش نمی آمد و به همین خاطر ، برنامه را قطع می کرد و دوربین را به استودیو می برد و هر وقت حرف ها تمام می شد ، دوباره "پخش مستقیم"! از سر گرفته می شد.
اینجاست که باید با صدای بلند خطاب به این هایی که به خود اجازه می دادند با مردم چنین کنند گفت: آهای با تو أم ! تو مگر چه کاره ای که خود را برتر از مردم می بینی و هر رفتار که خواستی با مردم می کنی؟ شرم کن!
حالا اگر کسی نداند ، فکر می کند که در آنجا حرف های خلاف عفت عمومی یا نظیر آن زده می شد و حال آن که یک سری انتقادهای معمولی بود که ربطی هم به امنیت ملی و نظام و انقلاب و اسلام و ارزش ها هم نداشت ، مثلاً یکی از برندگان دیپلم افتخار خود را به یکی از سینماگران داخل کشور تقدیم کرد(دارسنج به امیریوسفی) یا عسگر پور از مشکلات جمع آوری آرای مردمی جشنواره گفت یا دیگری درباره فیلم عصبانی نیستم دو کلمه حرف زد و ... .
وقتی آدم می بیند که آقایان سیما ، همین حرف های عادی را هم از مردم دریغ می کنند ، مشخص است که تاب شنیدن و بازپخش دو کلمه حرف حساب حدی را هم ندارند و همین می شود که صدا و سیما ، قهوه خانه ای می شود که فقط پاتوق یک عده خاص می شود و مردم را روز به روز از خود می راند به گونه ای که خیلی از افرادی که حتی ماهواره هم ندارند، دیگر تلویزیون را نگاه نمی کنند چه رسد به کسانی که ریسک و هزینه ماهواره را هم به جان خریده اند و در پی هر عملیات جمع آوری ، ناسزایی می گویند و دیش و ال ان بی جدیدی می خرند.
اگر کسی در اداره ای کوچک در شهرستانی دور افتاده ، یک باک بنزین اداره را خالی کند و لو برود ، حساب و کتابش با کرام الکاتبین است که چرا از بیت المال سوء استفاده کرد و آسیب زد ولی در همین کشور ، بدترین سوء استفاده ها از بیت المال عظیمی به نام صدا و سیما می شود و بدترین آسیب ها که همانا اعتمادسوزی است به کشور و نظام و انقلاب وارد می شود ولی آب هم از آب تکان نمی خورد! این است پاسخ چراهای صدر این نوشتار و البته پاسخ بسیاری از چراهای دیگر!
منبع: عصرایران/ جعفر محمدی
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی