سخنهای دل غم پرورم را
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 17 مرداد 1391 توسط عـبــد عـا صـی
سخنهای دل غم پرورم را
طبیبا وا مکن زخم سرم را / مسوزان قلب زینب دخترم را
طبیبا کار از درمان گذشته / که آتش آب کرده پیکرم را
طبیبا نسخه ننویسی که باید / اجل بر چیند امشب بسترم را
ببند آنگون فرقم را که در قبر/ نبیند فاطمه زخم سرم را
در و دیوار مسجد بود شاهد/ که من گفتم اذان آخرم را
من آن یارم که شستم در دل شب/ تن خونین تنها یاورم را
درود زندگی را گفتم آن روز/ که زد در کوچه قنفذ همسرم را
شکاف زخم و ضعف تن به من داد/ نوید وصل حی داورم را
از آن سوزم که امشب گوید آن پیر/ کجا برده فلک، نان آورم را
به "میثم" داده-ام سوزی که گوید/ سخنهای دل غم پرورم را
"حاج غلامرضا سازگار"
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی