سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

درس انسانیت وَ تمدن ...

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

  درس انسانیت وَ تمدن ... 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید  

 

http://s9.picofile.com/file/8291712534/DARSE_ENS8NYAT_4.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8291712750/DARSE_ENS8NYAT_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8291712842/DARSE_ENS8NYAT_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8291713018/DARSE_ENS8NYAT_2.jpg

 

«پائولو کوئیلو» :  در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است،سینی غذایش را تحویل می‌گیرد وَ سر میز می‌نشیند. سپس یادش می‌افتد که کارد وُ چنگال برنداشته، وَ بلند می‌شود تا آنها را بیاورد. وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست آنجا نشسته وَ مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند. اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد وَ فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمین? اموال شخصی وَ حریم خصوصی آشنا نیست. او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعد? غذایی‌اش را ندارد. در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند وَ با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد. دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.
به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از کباب را برمی‌دارند، و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را. هم? این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛ مرد با کمرویی وَ زن راحت، دلگرم‌کننده وُ با مهربانی لبخند می‌زنند.
آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد.
وَ اینجاست که کمی آن وَرتر پشت سر مرد سیاه‌پوست، در کنار میز بغلی کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند! ... وَ ظرف غذایش را که دست‌ نخورده وَ روی آن یکی میز مانده است! ...
توضیح پائولو کوئلیو:
من این داستان زیبا را به هم? کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس وُ احتیاط رفتار می‌کنند و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند.
داستان را به هم? این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند.
چقدر خوب است که هم? ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم، وَگرنه احتمال دارد مثل کوته فکران رفتار کنیم؛ مثل دختر بیچار? اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقط? تمدن است، در حالی که آفریقاییِ دانش‌ آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد.
: زمین بهشت می شود...
روزیکه مردم بفهمند هیچ چیز عیب نیست جز قضاوت وَ مسخره کردن دیگران! ... هیچ چیز گناه نیست جز حق الناس! ...
هیچ چیز ثواب نیست جز خدمت به دیگران! ...
هیچ کس اسطوره نیست الا در مهربانى وُ انسانیت! ...
هیچ دینى با ارزشتر از انسانیت نیست! ...
هیچ چیز جاودانه نمی ماند جز عشق! ...
هیچ چیز ماندگار نیست جز خوبى ...

 
 

 تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی

 

اگر کرباسچی شهردار بود...

    نظر

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 اگر کرباسچی شهردار بود...  

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

 

http://s7.picofile.com/file/8265781218/Q8L3B8F_EXTEL8SE_V8GOZ8RYE_AML8K_BAA_BAH8YE_MOFT_1.jpg

 

http://s6.picofile.com/file/8265782168/Q8L3B8F_EXTEL8SE_V8GOZ8RYE_AML8K_BAA_BAH8YE_MOFT_2.jpg

 

جدولهای واگذاریها :   ایـنـجـــا 

 

 


 
(((   آفـتـــاب نـیـــوز : سایت معماری‌نیوز که پیشتر گزارش‌هایی درباره رانت‌خواری در شهرداری و شورای شهر تهران منتشر کرده بود، در خبر دیگری با بیان اینکه "بدون هیچگونه جهت‌گیری سیاسی و جناحی، لیست تمامی افراد، تعاونی‌ها، ارگانها، سازمانها و معاونت‌هایی که به هر شکلی در لیست واگذاریهای شهرداری تهران حضور دارند را منتشر می‌کند"، با استناد به نامه سازمان بازرسی، لیستی از افراد و سازمان‌هایی را منتشر کرده است که گفته می‌شود از این رانت برخوردار شده‌اند. )))

 

 آفتاب یزد، سید‌علیرضا‌کریمی : واگذاری های آقای شهردار این روزها نقل محافل است. نگاهی به ارقام تخفیف های قالیباف به برخی اعضای شورای شهر و بعضی اطرافیان خود-هرچند به قول خودشان قانونی می باشد- تعجب آور است اما عجیب تر از آن سکوت رسانه هایی است که تا همین چند روز پیش در خصوص چند فیش حقوقی جیغ بنفش می کشیدند.آری؛ از صدا وسیما بگیرید تا سایت های کم مخاطب مدعی اصولگرایی لام تا کام در مورد اعطای این املاک گرانبها از سوی شهرداری به افراد خاص سخن نمی‌گویند و سکوتی قبرستانی شامل حال شان شده است.
به نظر نگارنده افشاء شدن این قبیل موضوعات اگرچه تلخ است اما از الطاف خفیه الهی بوده است.چرا که برملا کننده کسانی بود که به بهانه حقوق نامتعارف برخی مدیران میانی دولت ،به ناحق جامه وطن پرستی و فساد ستیزی بر تن نموده بودند و اشک تمساح می ریختند تا بتوانند دولت روحانی را زمینگیر نمایند. پیش از این حداقل چندین بار فقط در همین ستون گفته و نوشته شد که نباید به شعارها و افاضات این جماعت در مورد فیش های حقوقی آنچنان اعتماد کرد
چرا که تجربه نشان می‌دهد این افراد شاگرد اول های کلاس ماکیاول هستند و در هر شرایطی برای ایشان هدف، وسیله را توجیه می کند.نشان به آن نشان که در دولت احمدی نژاد انواع و اقسام فساد های ریز و درشت رخ داد ،خاوری فرار کرد، مه آفرید اعدام شد،بابک زنجانی محاکمه گشت، رحیمی به زندان رفت و ... اما از این آقایان پرمدعا صدایی برنخاست.
 اکنون اگر مغلطه ها را به کناری نهیم و گرفتار آن نشویم همه چیز آشکار است. واگذاری هایی که مصداق بارز سوء استفاده از اختیارات قانونی است و جریانی که حاضر نیست در برابر این بی عدالتی آشکار واکنشی نشان دهد. پس بجا است با رجوع به گذشته نه چندان دور در مورد جلز و ولز کردن های رسانه های دلواپس در مورد فیش حقوقی تشکیک نماییم. در حقیقت آن ها بازهم در یک آزمون رفوزه شدند. اگر صداقت و دغدغه مندی‌ای بود بایستی امروز به میان میدان می آمدند و از شهرداری حق وحقیقت را مطالبه می نمودند. درست مثل ماجرای فیش های حقوقی که سر و صدای شان گوش فلک را کر کرده بود و تمام ابزارهای ممکن و غیرممکن را به کار گرفته بودند.
قطعا اگر امروز کرباسچی یا هر چهره اصلاح طلب دیگری شهردار بود ماجرا تا حدود بسیاری متفاوت بود. یعنی مجریان و اخبارگوهای تلویزیون با شوق و ذوق زایدالوصفی از بذل و بخشش های شهرداری سخن می گفتند و رسانه‌های مدعی اصولگرایی تا مرحله نثار فحش‌های رکیک سیاسی به شهردار پیش می رفتند.
بنده امیدوارم مردم این تناقض های مشمئز کننده جماعت فوق را در حافظه تاریخی خود ثبت نمایند و فراموش نکنند فساد ستیزی و برخورد با مفسد برای عده ای فقط ابزار است و نه بیشتر.

 

 برخی نشانی-های مرتبط :

پشت پرده واگذاری های مسکن به مدیران شهری چه بود؟!/مشروع ...

لیست کامل اسامی افراد، تعاونی ها و سازمانها در واگذاری های ...

تخلف نجومی در واگذاری های املاک شهرداری تهران؟! ...

تندگویان: آقای شهردار 50 درصد تخفیف نیست، تخلف است! | ...

در شورای شهر تهران چه خبر است؟/ آقای شهردار آبروی خود را برای ...

 

 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی


ذهـن مسموم وَ معجون عشق ...

 
 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

دختری بعد از ازدواج نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با او جر و بحث می کرد. عاقبت دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادرشوهرش بمیرد،همه به او شک خواهند کرد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد در این مدت با مادرشوهر مدارا کند تا کسی به او شک نبرد.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر می ریخت و با مهربانی به او می داد. هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس،اخلاق مادرشوهر هم بهتروبهتر شد تا آن جا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت : دیگر از مادرشوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت : دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است.

 

 

  تهیه وُ تدوین : عـبـــد عـا صـی 

 

 


اگر عهد-شکنی بین مردم «زشت وُ قبیح» باشد ...


http://s5.picofile.com/file/8108392834/QES8S_GOZASHT_1.jpeg

  اگر عهد-شکنی بین مردم «زشت وُ قبیح» باشد ...

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم

 سه برادر نزد امام علی علیه السلام آمدند و گفتند:
 _ می خواهیم این مرد را که پدرمان را کشته، قصاص کنید.
امام علی (ع) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟
_ من چوپان شتر و بز و ... هستم. یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از زمین پدر این ها کرد، پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مُرد، و من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان ضربه-ای زدم وَ او مرد.
امام علی علیه السلام فرمودند: ترا حَـــد میزنم. 
_ سه روز به من مهلت دهید. پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته ؛اگر مرا بکشید، آن گنج از بین میرود ، وَ برادرم هم بعد از من تباه می شود.
امیرالمومنین (ع) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را می کند؟
مرد به مردم نگاهی کرد وَ گفت این مرد...
امیرالمومنین (ع) فرمودند: ای اباذر، او میخواهد که تو ضامن-اش شوی. ضمانت این مرد را می کنی؟
 بـلـــه. یا امیرالمومنین ! ...
امام فرمودند : تو او را نمی شناسی و اگر فرار کند، ترا حَـــد میزنم! ...
_ من ضمانتش می کنم یا امیرالمومنین.
آن مرد رفت . سه روز گذشت وَ همه مردم نگران اباذر بودند که بر او حد اجرا نشود...
 کمی قبل از غروب روز سوم ، آن مرد آمد.  در حالی که خیلی خسته بود، بین دستان امیرالمومنین قرار گرفت و عرض کرد:
_ گنج را به برادرم دادم و اکنون زیر دستانتان هستم تا مرا حَـــد بزنید. امام علی (ع) فرمودند: چه چیزی باعث شد برگردی، درحالی که می توانستی فرار کنی؟
_ ترسیدم که بگویند "وفای به عهد" از بین مردم رفته ...
امیرالمونین از اباذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟
_ ترسیدم که بگویند "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم رفته ...
اولاد مقتول بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند وَ خدمت امام عرض کردند :

 _ ما از قصاص او گذشتیم...
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: چرا؟
_ می ترسیم که بگویند "بخشش و گذشت" از بین مردم رفته ...

وَ اما من این پیام را برای شما فرستادم تا نگویند "دعوت به خیر" از میان مردم رفته ...

 بازنویسی : عـبـــد عـا صـی  

 منبع : مرجع فوق الذکر

     



 

در صحرای منی وضعیت امروز ما را می-نگریست ...

    نظر

 


http://s4.picofile.com/file/8100227392/HEJRATE_HOSAIN_AZ_MAK_KEH.jpeg

http://s4.picofile.com/file/8100227568/MENAA_ARAF8T_1.jpeg

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم

 من آزادمرد کربلا و پیامبر مکتب عاشورا را دیدم که در صحرای منی ، گویی از ورای قرن ها تاریخ، وضعیت امروز ما را می نگرد و خطاب به عالمان دین و متولیان آیین فریاد برمی آورد که :
«...باری این چه وضعیت و چه مصیبتی است که اصحاب درفش و دینار، این زورگویان خودسر بدمنش و چیره دستان بدکنش - به رغم این که مبدا و معادی نمی شناسند و باور ندارند - فرمانروایی یافته و نهاد شریعت را به ازدواج نهاد قدرت درآورده و رسانه های تبلیغی را در اختیار گرفته و به استخدام خویش درآورده و در هر شهر و کوی و برزنی ،سخنوری بر منبر دارند و همه زمان و زمین را به اشغال درآورده و پوشش داده اند و مردمان را - بی هیچ گونه امکان دفاعی - به اسارت گرفته و به بردگی و بندگی کشیده اند ! ارزش ها را دچار ریزش و نیروها را دچار میرش کرده اند؟! »
« خدایا ! تو گواهی و می دانی که دغدغه من نه رقابت در قدرت و نه سبقت در کسب ثروت و شهرت است؛ بلکه بر آنم تا بر بام جامعه پرچم های دین به اهتزاز درآید و در جام جامعه نشانه های اصلاح آشکار شود، مگر تا بندگان خدا آسوده گردند و تعهدات الهی سامان پذیرفته و انجام گیرد و بر زمین نماند.»
« هان ! ای گروه عالمان ! به یاری ما برخیزید و به ما حق دهید؛ چه ، آن که ستمکاران با همه توش و توان بر شما چیره گشته و سخت در خاموشی نور پیامبر می کوشند.»

(تحف العقول،240/1384)
 

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

     


دانشمند اهل سنت: تحمل وَ حقانیت علی ...

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از دانشمندان اهل سنت استان سیستان و بلوچستان اظهار داشته است که محبت به اهل‎بیت(ع) جزء ایمان اهل تسنن است و در تمام http://s1.picofile.com/file/7981232147/QAD3RE_XOM_ALI_2.jpegبحث هایی که میان حضرت علی و صحابه اتفاق افتاد حق با حضرت علی بوده است.
گفت و گوی علی شاکر، خبرنگار ابنا با ، را در زیر بخوانید:
مولوی علی احمد سلامی، مشهور به «مولوی نذیر احمد» در سال 1324 ش. در دهستان "کیشکور" شهرستان سرباز استان سیستان و بلوچستان در خانواده روحانی متولد شد. دوره ابتدایی را در این منطقه گذراند و پس از آن، تحصیلات مقدماتی حوزوی را در محضر اساتیدی همچون «مولانا تاج محمد بزرگ‏زاده» در سرباز و سپس «مولانا مفتی محمد شفیع» مفتی اعظم پاکستان، «مولانا محمدرفیع عثمانی»، «مولانا محمدتقی عثمانی»، «مولانا شمس‏الحق» و «مولانا سبحان محمود» در کراچی پاکستان به اتمام رساند. وی علاوه بر تحصیلات دینی و موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته اقتصاد از دانشگاه کراچی هم شد.
وی علاوه بر نمایندگی مردم استان سیستان و بلوچستان در مجلس خبرگان رهبری و عضویت در شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب
http://s3.picofile.com/file/7981231391/QAD3RE_XOM_ALI_1.jpegاسلامی، عضو هیئت علمی گروه فقه و حقوق حنفی دانشگاه مذاهب اسلامی و مدرس حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان نیز می‏باشد.
ابـنا: برای هر شیعه بویژه جوانانی که کم اطلاع هستند بسیار جالب است که بدانند شما اهل تسنن چه نظری درباره امام اول ما دارید؟ لذا لطفاً بفرمایید دیدگاه اهل تسنن درباره ویژگی ها و فضائل این بزرگمرد تاریخ ـ از جمله ایمان، عدل، شجاعت، عبادت، قضاوت، جهاد، فداکاری و علاقه پیامبر(ص) به ایشان ـ چیست؟
ــ بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. اگر اجازه بدهید من دیدگاه اهل سنت را در ارتباط با تمام اهل بیت پیامبر عرض کنم و بعد برسیم به خود حضرت علی (رضی الله عنه).
ابـنا: بفرمایید.
http://s3.picofile.com/file/7981232903/QAD3RE_XOM_ALI_3.jpegــ محبت به اهل بیت جزء ایمان ماست و ما به این موضوع اعتقاد داریم. ما در نمازهای خود به پیامبر و به اهل بیت درود می فرستیم؛ درودی که در کتب صحاح ما ثبت شده و ما نماز را بدون این درود ناقص می‏دانیم. صلواتی که ما واجب می دانیم در نماز ذکر کنیم این است که: "اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم انک حمید مجید، اللهم بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انک حمید مجید." ما در تشهد آخر هر نماز جماعت، فرادی، نماز شب و تهجد این دعا و این درود را هم برای پیامبر و هم برای آل پیامبر می‎فرستیم.
همچنین در خطبه‎های نماز جمعه اهل سنت، در جاهایی که خطبه به زبان عربی خوانده می‎شود این کلمات جزء عبارات خطبه های نماز جمعه است که: "الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه و فاطمة سیدة نساء اهل الجنة". این خطبه در تمام جهان اسلام و در ایران ـ حتی قبل از انقلاب اسلامی ـ هر جمعه در مساجد خوانده می‎شد و می‏شود. نه اینکه بگوییم بعد از اینکه انقلاب اسلامی آمد و حکومت شیعه شد چنین سخنانی در خطبه ها وارد شد. نه، قبل از انقلاب نیز چنین بود. این الفاظ "الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه و فاطمة سیدة نساء اهل الجنة" کلماتی است که خطبا می‎گویند و تمام سامعین اهل سنت نیز می‎شنوند و به آن اعتقاد دارند.
مثلاً درباره فاجعه ای که در کربلا رخ داد و شهادت حضرت امام حسین ـ رضی الله تعالی عنه ـ علمای واقعی اهل سنت این کار را محکوم می‏کنند و در حمایت و تمجید از اقدامات آن حضرت در حادثه کربلا نیز مطالب و مقالاتی را چاپ کرده اند.
در این راستا? دانشمندان بزرگ اهل سنت در شبه قاره هند همچون «ابو الاعلی مودودی»? «ابوالکلام آزاد» و «مولانا محمد شفیع» مفتی اعظم وقت پاکستان کتاب‏ نوشتند. مولانا مفتی محمد شفیع کتابی به نام "شهید کربلا" تألیف کرد و در مقدمه این کتاب نوشت: "بر فاجعه کربلا نه تنها مردم بلکه ماهتاب? آفتاب? ماه? خورشید و آسمان نیز گریستند".
بنده نیز تمام مطالبی که که علمای اهل سنت و شیعه درمورد محکومیت پیدایش فرقه همسو با فرقه ضاله خوارج که حادثه کربلا را به وجود آوردند و در حمایت از اقدامات ارزنده حضرت امام حسین در روزنامه ها? مقالات و کتب چاپ کردند را جمع آوری نمودم ـ که اغلب به زبان اردو بوده ـ که قرار است در کتابی تحت نام "دورنمای حادثه کربلا" چاپ گردد.
ابـنا: درباره شخص حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)؟
ـ عبادات ایشان بسیار برجسته بود؛ شجاعت‎ اش برجسته بود؛ تقوایش برجسته بود؛، شخصیت اش برجسته بود. اینها همه در منابع صحیح ما وجود دارد.
حضرت علی داماد پیامبر است و نسل حضرت پیامبر، از ایشان و فاطمه زهراء ادامه پیدا کرد. سادات همه از اولاد فاطمه زهراء و علی هستند. ما این را قبول داریم.
درباره علم آن حضرت در منابع روایی ما وجود دارد که: "انا مدینة العلم و علی بابها". همچنین فرمود: "علی اقضاکم" و در جای دیگر درباره اصحابش فرمود: "اقضاهم علی ابن ابی طالب". یعنی در قضاوت ماهرترین و عالم‏ترین اصحاب، حضرت علی بود.
باب خیبر را حضرت علی فتح کرد و پیامبر فرمودند فردا پرچم را به دست کسی می‏دهم که او خیبر را فتح می کند. همه اصحاب منتظر بودند که فردا پرچم به آنها برسد اما صبح حضرت رسول فرمودند علی را بگویید بیاید. گفتند علی بیماری ناراحتی چشم دارد. پیامبر آب دهان مبارک خود را به چشمان حضرت مالیدند و چشمان خوب شدند و پرچم را در دست گرفت و قلعه خیبر را فتح کرد. این مظهر شجاعت حضرت علی است.
ابـنا: ما معتقدیم که آیه 55 سوره مائده در شأن حضرت علی(ع) نازل شده است که انگشتر خود را در هنگام نماز به یک سائل بخشید. شما به این اعتقاد دارید؟
ــ چند نوع تفسیر در این مورد وجود دارد. یکی از مصداق هایش شاید آن حضرت باشد و شاید مصداق های دیگر داشته باشد. اگر واقعاً این آیه در مصداق حضرت علی باشد برای ما هیچ تفاوتی نکرده و موجب عصبانیت ما نمی‏شود؛ چراکه حضرت علی شایسته چنین چیزی هستند.
همچنین در سوره هل اتی که خداوند می‎فرماید "ویطعمون الطعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً" بعضی از روایات نقل می کنند که حضرت علی و حضرت زهرا و فرزندان آنها حسن و حسین روزه بودند و دم افطار یک روز یک فقیری آمد، یک روز یک یتیم آمد و یک روز اسیری آمد که آنها افطار خود را به این نیازمندان دادند. این روایات تفسیری هستند و بعضی ها اینطور تفسیر کردند و برخی مصادیق دیگری آوردند. اگر فرض کنیم برای حضرت علی باشد ما هیچ حساسیتی نداریم. کسی حساسیت پیدا می‎کند که فضل و بزرگواری حضرت علی را خدای ناخواسته تحمل نکند. ما از اینکه فضیلت حضرت علی و اهل بیت را بگوییم خوشحال می شویم و برای ما هیچ حساسیتی وجود دارد.
ابـنا: اما می بینیم که برخی از کسانی که خود را اهل سنت می‏نامند از ذکر فضایل اهل بیت(ع) خوشحال نمی‏شوند؛ بلکه آنها را منکر هستند و حتی ـ نستجیر بالله ـ اهانت می کنند. حکم شخص سُنی که به حضرت علی(ع) یا اهل بیت عصمت و طهارت هتاکی کند چیست؟
ــ من این را با ضرس قاطع به شما می گویم که هر سنی ای که به اهل‎بیت توهین کند نه تنها از اهل سنت نیست بلکه مرتد و از دایره اسلام خارج است.
ابـنا: در منابع متعدد اهل سنت ـ مانند تفسیر روح المعانی از فخر رازی، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، الحافی امام شافعی، ینابیع المودة امام حنفی و ده ها منبع دیگر ـ نقل کرده اند که جناب عمر بارها گفت: "لولا علی لهلک عمر". نظر شما به عنوان یک دانشمند معاصر سنی درباره صحت این نقل چیست؟
ــ در بعضی قضایا حضرت عمر مسأله ای را فیصله دادند که اشتباه بود؛ لذا حضرت علی که کنار ایشان بودند به او توجه دادند که این مسأله اینطوری نباشد و آنطور باشد و حضرت عمر هم بلافاصله پذیرفتند و فرمودند: "لولا علی لهلک عمر"؛ یعنی اگر علی نبود من هلاک می شدم.
ابـنا: این نشانه ارجحیت علمی حضرت علی(ع) بر جناب عمر نیست؟
ــ چرا، این را همه قبول دارند. غیرممکن است که اهل‎سنتی پذیرای این موضوع نباشد.
ابـنا: ما روایتی داریم که پیامبر فرمودند: "علی مع الحق و الحق مع علی". شما نیز این موضوع را قبول دارید؟
ــ بله؛ اهل سنت اعتقاد دارند در تمام مشاجراتی که میان حضرت علی و صحابه اتفاق افتاد حق با حضرت علی بود؛ مانند اختلاف میان حضرت علی و معاویه و اختلاف ایشان با حضرت عایشه.
ابـنا: بنابراین شما اعتقاد ندارید که صحابه معصوم هستند.
ــ ابتدا بگذارید تعریف صحیح صحابی را خدمت شما ارایه دهم. صحابی نزد مذهب ما کسی است که پیامبر(ص) را در حال ایمان دیده و در حال این ایمان هم از دنیا رفته است. این صحابی معصوم نیست ولی محترم است. صحابه درجات مختلفی دارند ولی حرمتشان برای ما محفوظ است.
ابـنا: شما ارجحیت علم حضرت علی(ع) نسبت به همه صحابه را قبول دارید؟
ــ بله؛ در جواب سؤالات قبل گفتم که پیامبر به اصحاب خود فرمودند: " قاضی ترین شما علی است". ما در خطبه‌های نماز جمعه می‎گوییم: "اقضاهم علی". اقضا اسم تفضیل است؛ یعنی قاضی ترین. قضاوت بدون علم که نمی‎شود. بنابراین وقتی حضرت علی اقضا (یعنی قاضی ترین) است اعلم هم هست، یعنی دانشمندترین صحابه است.
البته این را هم می‎گوییم که سایر صحابه در ابعاد دیگری مهارت داشتند؛ مثلا عمر در یک بعدی، ابوبکر در یک بعدی. ولی این "اقضاهم علی" چیزی پذیرفته شده است.
ابـنا: آیا این سخنان را به این دلیل که بنده یک خبرنگار شیعه هستم بر زبان آوردید؟
ــ هرگز. در مورد حضرت علی به هیچ عنوان جز خوبی و فضیلت نمی‎توان تصور کرد. من هرچه بخواهم در مورد ایشان بگویم خوبی و خوبی است.
ابـنا: یعنی اگر منبری فراهم شود که مستمعان آن، هم سنی و هم شیعه باشند این سخنان را در مورد حضرت علی(ع) می‏گویید؟
ــ من درباره حضرت علی جز خوبی چیزی ندارم که بگویم؛ زیرا آن حضرت غیر از خوبی چیزی ندارد. در این باره خاطره جالبی هم دارم.
ابـنا: بفرمایید.
ــ شبی به همراه تعدادی از روحانیون شیعه و سنی از زاهدان به جبهه می‏رفتیم. به سیرجان که رسیدیم مهمان سپاه بودیم. گفتند بعد از شام صحبتی شود و یک روحانی شیعه و یک روحانی سنی سخنرانی کنند. وقتی نوبت به من رسید? عقیده اهل سنت را نسبت به اهل‎بیت ـ هماطور که امروز خدمت شما عرض کردم ـ شرح دادم. جلسه که تمام شد? بچه های سپاه همه آمدند دور بنده نشستند که شما را به خدا عقیده شما اهل سنت همین است؟ گفتم: من آماده ام سوگند بخورم که عقیده اهل‎سنت در کل جهان نسبت به اهل‎بیت(ع) همین است.
حالا بخاطر اینکه این ادعای من مصداق پیدا کند؛ شما منبری را در بین شیعیان برای بنده فراهم کنید تا بیایم فقط درمورد "فضایل حضرت علی" و "حضرت علی در دیدگاه اهل سنت" سخنرانی کنم.
ابـنا: شیعیان هم درباره فضایل اهل بیت(ع)؛ اعتقادی غیر از همینها که شما فرمودید ندارند. پس چرا الان در کشورهای پاکستان، عراق، سوریه، بحرین و گاهی هم در ایران و افغانستان با پدیده "شیعه کشی" روبرو هستیم؟ حتی گفته می شود که برخی علمای اهل سنت فتوا داده اند که هر کس هفت شیعه را بکشد به بهشت می‏رود! آیا این مطلب مبنایی دارد؟ آیا اسلام اعلام کرده است که با کشتن مسلمانان به بهشت راه پیدا می کنید؟
ــ من معتقدم گروهی که این عقیده را به شکل مکتوب داشته باشد وجود ندارد. تندرو علیه شیعه هست؛ مثل سپاه صحابه پاکستان یا جبهة النصره شام. آنها ممکن است این کار را ثواب بدانند و ادعا کنند در اینکه مسلمانان را می‏کشند از سنت پیروی می‏کنند؛ اما این ادعا کذب است. در سنت اصلا چنین چیزی نیست.
در روایات داریم که پیامبر مجاهدین را برای جهاد فرستادند و به آنها گفتند به هر روستایی که رفتید و صدای اذان را شنیدید اصلا به آن تعرض نکنید. یعنی چه یک نفر در آن روستا مسلمان بود و چه همه حق جهاد ندارید. همین که بدانید مسلمان هستند تعرض نکنید. اگر کسی چنین اعتقادی دارد که با کشتن مسلمان به بهشت می رود آن یک اعتقاد دینی محسوب نمی‎شود? بلکه خرافات است. این اصلا اساس و مبنای دینی، شرعی و اعتقادی ندارد؛ بلکه احساسات و خرافات است. فاعلان این موضوع? انسان های جاهل را ابزار قرار می‎دهند تا میان مسلمانان اختلاف ایجاد کنند.
ابـنا: پس این که اگر هفت شیعه را بکشی به بهشت می روی خرافات است و افرادی که مدعی می‎شوند با چنین اقداماتی به سنت پیامبر(ص) عمل می کنند کذاب هستند؟
ــ بله؛ خرافات محض است. من حتی معتقدم کسی که چنین اعتقادی داشته باشد از دایره اسلام خارج می‎شود.
ابـنا: پس جنایاتی که می‏بینیم ـ مانند بمب‏گذاری در هیئات، مثله کردن شیعیان،خوردن جگر مسلمانان و .. ـ را چگونه ارزیابی می‎کنید؟
ــ اینها گروه های افراطی بوده و به هیچ وجه مسلمان نیستند. اگر هم نام خود را مسلمان می‎گذارند افراد نادان، احساساتی و افراطی هستند که ابزار دشمنان شده اند.
من یک قانون کلی عرض می‌کنم: هر کس معتقد باشد کشتن شیعه به دلیل گرایش به مذهب تشیع اجر و ثواب دارد? از دایره اسلام خارج است.
ابـنا: پس به نظر شما مرتکبان این اعمال، همسو با دشمنان ـ از جمله دشمن قسم خورده اسلام یعنی اسرائیل ـ هستند؟
ــ بله کاملا. هر حرکتی که مسلمانی انجام بدهد که نفع اش به آمریکا و اسرائیل برسد این خدمت مستقیم به آنهاست.
ابـنا: اما سخنان شما مخالف حرفهای علمای اهل سنت وابسته به آل سعود است. اینها که اصطلاحاً وهابی خوانده می‏شوند غیر از خودشان همه مسلمانان ـ و به طریق اولی، شیعه ها ـ را کافر می دانند. این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید؟
ــ من به بعد سیاسی این امر کاری ندارم؛ بلکه بعد علمی این موضوع را عرض می‏کنم: هیچ گروهی که خود را وهابی بداند در دنیا وجود ندارد. یعنی گروه یا فرقه ای که خودش را مسمی به وهابیت بکند و خود را وهابی بنامد الان وجود ندارد. در پایان قرن اول و اوایل قرن دوم در شاخ آفریقا? شخصی به نام «عبدالوهاب بن عبد الرحمن بن رستم» ظهور کرد که از خوارج بود با همان تفکرات و اندیشه های خوارج. پیروان او خود را موسوم به وهابی کردند چون بانی اش شخصی به نام عبدالوهاب بود. وی عیناً عقیده اش این بود که غیر از ما شخص دیگری مسلمان نیست و تمام مساجد فرقه ها را مساجد ضرار تلقی می‏کرد! اما این گروه نرسیده به نیمه قرن دوم منقرض شد و اکنون اثری از آنان نیست.
ابـنا: پس کسانی که اکنون با عنوان وهابی می‏نامیم چگونه توجیه می‎شود؟
ــ اینهایی که الان ما آنها را وهابی می دانیم خودشان خود را وهابی نمی‎گویند بلکه معتقدند که "سلفی" هستند.
به لحاظ لغت همه ما و شما سلفی هستیم؛ زیرا "سلفیت" به معنای تبعیت از سلف صالح ـ یعنی گذشتگان نیکوکار ـ است. چه شیعه و چه سنی همه ما از گذشتگان صالح خود تبعیت می‏کنیم. پس به لحاظ لغوی همه ما سلفی هستیم؛ اما سلفیت به لحاظ اصطلاحی ریشه در مسائلی علمی و تاریخی دارد که عرض می کنم:
در قرن دوم که تقریباً غنای علمی اسلام محقق شد و تفاسیر و کتب حدیث تدوین شدند دشمنان می خواستند که مبانی اسلامی را متزلزل کنند. آنها با این هدف فلسفه یونان را وارد علوم اسلامی کردند و بر اساس مبانی فلسفه یونانی شروع کردند به اعتراض به قرآن و روایات تا آنها را ضعیف? بی اعتبار و کم ارزش تلقی کنند. مثلا گفتند قرآن شما می‎گوید خدا دست دارد؛ یا قرآن شما می‎گوید: "الرحمن علی العرش استوی" یعنی خداوند متعال دنیا را ساخت و بر تخت نشست؛ یا در روایات شما هست که خدا پا دارد. در حالی که دست و پا و نشستن، همه اینها خواص جسم هستند و آنی که جسم است حادث است، ولی خدا قدیم است. آنها با این ایرادات و با استعانت از مبانی فلسفه یونانی می خواستند منابع اسلامی ـ که قرآن و سنت و حدیث پیامبر است تضعیف و کم رنگ و بی اعتبار کنند.
علمای اسلام در برابر ایرادات به دو دسته تقسیم شدند. یعنی دو موضع اختیار کردند: یک دسته از این علما در برابر این ایرادات توقف کردند. یعنی موضعشان این بود که ما می‏پذیریم خدا دست دارد، خدا وجه دارد، خدا پا دارد، خدا روی عرش می نشیند اما کیفیت آنها را نمی‏دانیم. ظاهر این الفاظ در قرآن و روایات هست و نمی شود آنها را انکار کرد. اما اینکه دست خدا چطور است؟ وجه خدا چگونه است؟ خدا چگونه روی عرش نشست؟ و ... ما نه مکلف هستیم که کیفیت آنها بدانیم و نه موظف هستیم که آنها را تاویل و تفسیر کنیم. نام این گروه "سلفی" شد.
مثلاً از «امام مالک بن انس» پرسیدند: الرحمن علی العرش چگونه است؟ فرمود: "«علی العرش استوی» حق است و سؤال از آن بدعت است". یعنی سؤال از اینکه خدا چه جوری روی عرش نشست سؤال بیهوده ای است. کیفیت آن مجهول است؛ ما نمی‏دانیم چطور نشست؛ اما ایمان آوردن به آن واجب است. ما نه این را می دانیم و نه مکلفیم که بدانیم. همین که به آن ایمان داشته باشیم درست است.
گروه دوم علمایی بودند که آن مطالب غامض قرآن و روایات را تأویل کردند. مثلاً گفتند منظور از دست خدا، قدرت است؛ منظور از اینکه خداوند روی تخت نشست این است که کنترل و مدیریت جهان را به دست گرفت. یعنی اینطور نیست که خدا مانند یک معماری باشد که نقشه ساختمانی را کشیده ولی حالا نمی‏داند این ساختمان در چه وضع و حالی است. خدا اینطور نیست؛ او کائنات و جهان هستی را ساخته و دارد مدیریت می‎کند و ذره ذره حوادث جهان هستی در علم و قدرت خدا هست.
پس در برابر شبهات ملحدین، سلفی و غیر سلفی از هم جدا شدند. تأویل کنندگان را "غیر سلفی" و آنهایی که تاویل نکردند را "سلفی" می‏گویند. عقیده سلف این است که "ما به مطالب غامض قرآن و سنت ایمان داریم و سؤال کردن را بیهوده می دانیم. کیفیت آنها برای ما معلوم نیست بلکه ایمان آوردن به آنها واجب است."
سلفی ها چند گروه هستند که وهابیون، یک گروه جاهل، کم سواد و کم بینش از آنها هستند.
ابـنا: چه نسبتی بین آن اختلاف علمی با این جنایات عملی وجود دارد؟
مسلمانان جهان را اگر جمع بندی کنیم آنها را می توان به سه گروه تقسیم کرد:
1. گروه "نصی، ظاهری، احساساتی": اینها افرادی هستند که ظاهر یک عبارت در قرآن یا همان نص قرآن را مبنای کار خود قرار می دهند و احساساتی عمل می‏کنند. یعنی نصوص و عبارات قرآن را در کنار عمل پیامبر? ائمه و صحابه قرار نمی‎دهند تا یک وجه مشترکی از آن برداشت کنند. اینها بیشتر افراد جاهل، بیسواد و کم بینش هستند و حتی به منهج و روش خودشان هم پایبند نیستند. افراد این طبقه از نظر علمی خیلی پایین و جاهل هستند. آنهایی که بقیه را تکفیر می‏کنند از همین گروه هستند. بخشی از این گروه سلفی ها هم هستند. سلفیون این گروه? خود را وهابی نمی دانند بلکه سلفی می‏دانند؛ اما ما آن‎ها را وهابی می‎نامیم. آنها به یک ظاهر قرآن و حدیث توجه می‎کنند و بقیه را مسلمان نمی‎دانند. روش آنها مثل همان وهابی هایی است که در قرن دوم بودند.
2. گروه "نصی? عقلی? غیر احساساتی": اکثریت مسلمانان جهان اسلام از این دسته هستند. آنها به نص عمل می‎کنند ولی مثل گروه اول فقط به ظاهر یک نص متوسل نمی شوند؛ بلکه عبارت قرآن را با روایات و تفسیر پیامبر? ائمه و صحابه تطبیق می‎دهند و یک مطلب درستی را برداشت می‎کنند و در کنارش از عقل هم کمک می‎گیرند. آنها حرکات غیر معقول انجام نمی‎دهند و توجه شان معطوف به تبلیغ معارف دینی و اسلامی است. این گروه توجه و اهمیت زیادی هم به تشکیل حکومت اسلامی نمی‏دهند؛ بلکه به تألیف، تدریس و تبلیغ روی آوردند. می‎گویند این کارها را ما انجام می دهیم مردم سالم می‎شوند و حکومت خود به خود اسلامی می شود. در واقع این گروه تأسیس حکومت را درجه ثانوی می دانند.
3. گروه "نصی? عقلی? غیر احساساتی نوین": اینها به لحاظ اعتقاد دینی مانند گروه دوم هستند اما هدف اصلی شان در درجه اول تأسیس حکومت اسلامی هستند. این گروه حدود 130 سال قبل به وجود آمد. نخستین افراد این دسته «سید جمال الدین افغانی (اسدآبادی)» و «مفتی محمد عبده» شاگرد او بودند. سپس «علامه رشید رضا»? «شیخ حسن البناء» مؤسس اخوان المسلمین? «سید قطب»? «سید ابوالاعلی مولودی» تا «حضرت امام خمینی رحمة الله علیه» از این گروه هستند. اینها سعی کردند که در درجه اول حکومت اسلامی تأسیس کنند و تاسیس حکومت را جزء اهم مقاصد خود قرار دادند. اینها متفکران نوینی هستند که با زبان صحبت می‏کنند؛ به مقتضیات زمان عمل می‏کنند؛ و می‏خواهند حکومت اسلامی را براساس مقتضیات زمان تأسیس کنند.
حال، با دقت در مبانی و عملکرد گروه اول، نسبت بین جنایاتی که برشمردید با آن اختلاف عملی معلوم می‏شود.
ابـنا: مردم بی‎گناه سوریه توسط گروه های تکفیری و سلفی ـ که شما فرمودید بازی خورده اسراییل و آمریکا هستند ـ کشته می‎شوند و خونشان بی هیچ دلیلی ریخته می‎شود. دیدگاه شما به عنوان یک عالم اهل سنت درباره وقایع سوریه چیست؟
ــ علمای اهل سنت دیدگاه های متفاوتی دارند. بعضی معارضین سوریه را حمایت می کنند و بعضی حکومت را.
ابـنا: نظر شخص شما درمورد حمله به سوریه چیست؟
ــ دیدگاه من این است که انجام دادن هرحرکتی از ناحیه هرکسی که به نفع آمریکا? اسرائیل و استکبار تمام شود محکوم است. ما حمله به هیچ جا را جایز نمی‎دانیم. بنده حملات انجام شده به سوریه? پاکستان و افغانستان را جایز نمی‎دانم. در همه این کشورها انسان‎های بی‏گناه کشته می‏شوند.
عامل چنین اقداماتی القاعده است که بسیاری از آنها انتحاری انجام می‎شود. اینها از نظر اسلام و شرع محکوم است. اسلام چنین چیزی را اجازه نمی‎دهد. اسلام اگر به جهاد دستور می‎دهد? شرایطی دارد. اسلام با کفار جهاد می‏کند نه با مسلمانان.
ابـنا: نظرتان درباره جهاد نکاح که در سوریه به راه انداخته اند چیست؟
اولاً اصل این لفظ جهاد اشتباه است؛ چون جهاد در برابر کفار جایز است نه در برابر مسلمان.
ثانیاً این باصطلاح جهاد اصلاً شرعی نیست. در اسلام جهاد نکاح وجود ندارد. دخترانی که خود را به عنوان جهاد نکاح در اختیار افراد قرار می‎دهند از لحاظ شرعی مرتکب خودکشی می‎شوند.
ابـنا: آیا اینکه حرم فرزندان و صحابه رسول الله(ص) را در سوریه تخریب می کنند مورد تأیید اسلام است؟
ــ اینهایی که دست به تخریب اماکن مقدسه می‌زنند اگر از آن دسته سلفی‎هایی باشند که عرض کردم ـ یعنی گروه نصی، ظاهری، احساساتی ـ آن‎ها معتقدند ساختن بنا و گنبد و به کار بردن آجر و سیمان روی قبور نادرست است. آنها می‎گویند ما روایت داریم که روی قبر? بنا و گنبد نباید ساخته شود.
ولی در مقابل این گروه? افرادی از مسلمانان هم هستند که معتقد به ساخت مراقد و بنا روی قبور هستند. پس معارضین باید به اعتقادات دیگران احترام بگذارند. معارضین وهابی اگر اعتقاد به این امر ندارند خب خودشان نسازند، آنها حق تخریب بنا را ندارند. به معتقدات دیگران نباید تعرض کرد. تخریب این مقبره ها جرم است و گناه دارد.
ابـنا: شما فرمودید ما اهل سنت به امام حسین(ع) اعتقاد داریم. وقتی شخصی به یک نفر اعتقاد دارد طبیعتاً به خانواده و فرزندان او نیز احترام می گذارد. اما می‏بینیم این معارضین، به حرم حضرات زینب? سکینه و رقیه ـ سلام الله علیهن ـ که از گوشت و پوست و خون رسول خدا(ص) و امام حسین(ع) هستند حمله ور می‎شوند. آیا این جسارت به و توهین به شخص پیامبر(ص) نیست؟
ــ بله همینطور است. تخریب مراقد نه تنها به این دلیل که محل دفن فرزندان رسول الله است جایز نیست? بلکه تخریب مقدسات و مراقد بزرگان دیگر نیز از لحاظ شرعی جایز نیست. آنهایی که چنین بناهایی را ساخته‎اند? اعتقاد به چنین چیزهایی دارند و باید معتقدات آنها حفظ شود.
قرآن می‎فرماید? «وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ ؛ شما به آنهایی که غیر خدا را می‎پرستند بی حرمتی نکنید چرا که آنها نیز به خدای شما بی‎حرمتی می‎کنند». خلاصه سخن اینکه هیچ کسی شرعا حق چنین اقدامی مبنی بر "اهانت و تخریب اماکن مقدسه? مساجد? تکایا? مقبره اشخاص و ..." را ندارد.
ابـنا: تخریب وهابیون? تنها در سوریه نیست بلکه مدینه منوره نیز از این حوادث در امان نبوده است. تخریب مراقد جگرگوشه‎های پیامبر(ص) در بقیع چه توجیهی دارد؟
ــ آنها تنها آنجا را تخریب نکردند. آنها هرچه گنبد و بارگاه که به دستشان رسید ـ غیر از بارگاه پیامبر ـ را تخریب کردند. آن‎ها روایت دارند که "لا بناء علی القبر". معتقدند با تخریب گنبد و بارگاه? اهانت به قبر نمی‎شود!
در زمان عثمانی‎ها هم برای شهدای بدر و هم در مدینه گنبد و بارگاه هایی درست کردند. اما وقتی این وهابیون روی کار آمدند? ساخت و سازها را تخریب کردند. پس از تخریب مراقد از سوی وهابیون? شمار زیادی از علمای اسلام خصوصا عثمانی‎ها که گنبدها را ساخته بودند معترض شدند و سر و صدای بسیاری در جهان اسلام به راه افتاد. اما آنان بی‎توجه بودند و چون قدرت در دست‎شان بود? تخریب کردند.
ما این اقدام را جایز نمی‎دانیم. آثار باید ماندگار باشد و نباید تخریب کرد. آثاری که مشخص می‏کند قبر متعلق به فلان است باید بماند. قبور با آثار و کتیبه‎هایی که به جا می‏ماند شناخته می‎شود. این کارها درست نیست.
ابـنا: رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کردند حضرت علی بن ابی‏طالب(ع) چون مورد قبول هر دو طایفه شیعه و سنی هستند می‎تواند محور وحدت قرار بگیرند. نظر حضرتعالی در این رابطه چیست؟
ــ سخن مقام معظم رهبری سخن بسیار به جایی است. اگر اینگونه شود بسیاری از اختلافات میان مسلمین از بین می‏رود. ما اهل سنت? هم حضرت علی و هم تمام اهل بیت را جزء مقدسات خود می‎دانیم.
البته ما انتظار داریم همانطور که حضرت علی ـ رضی الله تعالی عنه ـ با خلفای ثلاثه تعامل داشتند? پیروان ایشان که هم ما اهل تسنن هستیم و هم شما برادران اهل تشیع? همان تعامل را با هم داشته باشند. اگر این تعامل صورت گیرد? اختلافات میان شیعه و سنی حتی اگر تماماً از بین نرود ولی تا حد بسیار زیادی کاسته می‌‎شود و فضا برای وحدت? هماهنگی و انسجام آماده می‎شود.
ابـنا: گفتگو با شما به دلیل صراحت، انعطاف پذیری و منطقی بودن بسیار لذت بخش بود.
ــ نظر لطف شما است. من چهار ترم در دانشگاه ادیان قم تدریس کردم؛ فضای وحدتی به وجود آمد که اصلا باور کردنی نبود. حتی یکی از دانشجویان گفت: در قم برخی محافل بود که اگر اسم عمر را می بردی شما را می زدند اما شما فضایی ایجاد کردید که اتحاد و انسجام به وجود آمد که فکر نمی‎کنم در هیچ کلاسی در ایران به این شکل بوجود آمده باشد.
ابـنا: از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید متشکریم.

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

     


بی-خیال \مـنـچ بازی\! فعلا همون گل یا پوچ براتون بهتره! ...



 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید

  بسم الله الرحمن الرحیم

  خبرگزاری ایسنا در مطلب طنزی می نویسد:
http://s3.picofile.com/file/7928809993/MENCH_B8ZY_1.jpegبه نظر می‌رسد کشورها موضوع سوریه را الکی بزرگ کرده‌اند و قضیه آن‌قدر پیچیده نیست و خیلی ساده است. خیلی‌ها فکر می‌کنند در صورت حمله‌ی آمریکا به سوریه، منطقه درگیر جنگ می‌شود، جنگی که ممکن است تا سال‌ها ادامه داشته باشد و اصلا باعث جنگ‌ جهانی سوم بشود. اما آن‌ها انگار خیلی فیلم جنگی نگاه می‌کنند و سخت می‌گیرند. قضیه ساده‌تر از این حرف‌هاست! اصلا بگذارید بخشی از گفت‌وگوی روزنامه‌ی «قانون» را با آقای جعفر شجونی برای‌تان بیاورم تا بدانید در صورت حمله آمریکا به سوریه چه اتفاقی خواهد افتاد! ایشان به زبان خیلی ساده یعنی در حد بازی آتاری توضیح داده‌اند و فرموده‌اند:
«...بد‌مان نمی‌آید‌ که آمریکا این اشتباه را انجام د‌هد‌ و نتیجه را هم ببینید‌، چون از یک طرف روسیه عربستان را خواهد‌ زد‌ و از طرف د‌یگر هم حزب‌الله و ایران تل‌آویو را نشانه می‌روند‌ و اسراییل را از روی زمین محو می‌کنیم، آن موقع می‌خواهم ببینم که آمریکا چه‌کار قرار است بکند‌؟ بنابراین د‌ولت ما بد‌ش نمی‌آید‌ که این اتفاق بیافتد‌؛ اگرچه کشور ما هم د‌ر این بین آسیب جد‌ی می‌بیند‌، اما این قضیه با نابود‌ی اسراییل ان‌شاءالله تمام می‌شود‌.»
می‌بینید؟ آمریکا سوریه را می‌زند، روسیه عربستان را می‌زند و ما هم اسراییل را می‌زنیم! مثل شطرنج! یا مثل منچ که مهره‌ها را می‌زنیم، همان‌طوری این کشورها یکدیگر را می‌زنند و بازی تمام می‌شود!
حالا لابد می‌پرسید اگر آمریکا سوریه را زد، ولی روسیه عربستان را نزد، چه؟ یا شاید هم می‌پرسید که چرا روسیه باید عربستان را بزند و آیا اسراییل در مقابل حمله حزب‌الله همان‌طور می‌نشیند و نگاه می‌کند؟ و آیا مثلا در صورت حمله‌ی روسیه به عربستان و یا ایران به اسراییل، ناتو کنار می‌نشیند و تخمه می‌شکند؟ خیلی پرسش‌های دیگری هم مطرح است، اما چیزی که مهم است، همان است که آقای شجونی گفته‌اند و ردخور هم ندارد، آمریکا سوریه را می‌زند، روسیه عربستان را و ایران و حزب‌الله هم اسراییل را! هیچ گزینه‌ی دیگری هم مطرح نیست و کشوری کشور دیگری را نمی‌زند! به نظرم اگر کسی حرف‌های آقای شجونی را ترجمه کند و به اوباما برساند و اوباما بداند که بعد از حمله به سوریه، روسیه هم عربستان را خواهد زد و ایران و حزب‌الله اسراییل را، قطعا به سوریه حمله نمی‌کند! چون آمریکا فکر می‌کند در صورت حمله به سوریه کسی کاری نمی‌کند و به مخلیه‌اش نمی‌رسد روسیه عربستان را بزند!
ایشان در ادامه گفته‌اند: کشور ما هم د‌ر این بین آسیب جد‌ی نمی‌بیند‌! پس باید از ایشان پرسید کشور ما در "کدام بین" آسیب جدی می‌بیند؟ یعنی قرار است زبانم لال کسی هم ما را بزند؟ اگر این‌طوری است، اصلا منچ‌ بازی نکنیم!

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

     


بیمخی که همه کاره شد ...

 

      

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم
عبرت نیوز:
همه چیز از وقتی شروع شد که شعبان بی‌مخ بالخره یعد از 4 سال ، دوره سربازی‌اش تمام شد وَ شبی با هواداران خود به تئاتر رفت.

  تئاتر فردوسی به سرپرستی عبدالحسین نوشین که ظاهرا نمایشنامه – مردم – علیه دربار را به صحنه برده بود. در آنجا شعبان بی‌مخ در یک دعوای خیابانی که بین خودشان پیش آمد همه چیز را به هم ریخت و از این تاریخ دربار او را به عنوان عنصری شرور کشف کرد. خودش در خاطراتش می‌گوید: "بچه‌ها یه روزنامه اطلاعات یا کیهان آوردن. دیدم با خط درشت اون بالا نوشته که شعبان بی‌مخ دیشب تماشاخونه فردوسی رو بهم‌زده، نوشین و عموئی‌ام داشتن اونجا نمایش «مردم» رو می‌دادن. منم اصلاً روحم اطلاع نداشت که این نمایش علیه شاهه... اصلاً نمی‌دونستم شاه چیه، مصدق چیه، داستان چیه..."
در این گیر و دار شعبان بی‌مخ (جعفری) تا 9اسفند سال 1331 سعی کرد خود را هوادار مصدق معرفی کند تا اینکه شنید شاه قصد مسافرت به خارج از کشور را دارد و با تحریکاتی از طرف بعضی از افراد برای جلوگیری از سفر شاه، سه چهار هزار نفری را جمع کرده و جلوی کاخ رفت تا مانع رفتن شاه بشود اما
به او اهمیتی داده نشد، او از زبان نصیری، شنید اگر می خواهی شاه نرود این را از مصدق بخواه!
شعبان با همان جمعیت روانه خانه مصدق شد، چون چهره‌ای شناخته شده بود مانع از ملاقات وی با مصدق شدند، او با قلدری جیپی که وسیله نقلیه محافظین منزل دکتر مصدق بود را تصاحب کرد و با همان جیپ به در آهنی بزرگ خانه مصدق کوبید، خواهر زاده اش در این حادثه کشته شد و خودش هم تیر خورد. در این بین دکتر مصدق خانه را ترک کرد تا اینکه شعبان بازداشت شد. خودش می گوید در دادگاه به اعدام محکوم شده بود اما روزنامه ها از یک سال حبس او نوشتند، او تا ظهر 28 مرداد 1332 در زندان ماند تا زمانی که ماجرای دیگری برای او پیش آمد که او را سردسته کودتاچیان 28 مرداد پایتخت کرد.
   حوالی ظهر 28 مرداد بود که زنی به نام پروین آژدان قزیه -که یکی از بدنام‌ترین زنان تهران بود- به ملاقات شعبان در زندان رفت و از شعبان دستور جمع‌آوری اراذل و اوباش را گرفت. در این میان سپهبد زاهدی که وزنه طرفین درگیری را مساوی دیده بود، به گروهی احساس نیاز کرد که به هیچ قاعده و قانونی پایبند نباشند و این طور شد که با هماهنگی‌های پروین آژدان اوباش و اراذل جمع شده بودند و در این بین وجود سردسته‌ای برای رهبری این گروه احساس شد و چه کسی بهتر از شعبان جعفری می‌توانست این کار را انجام دهد؟
اینجا بود که او از زندان آزاد شد. او را پس از آزادی یک راست به جمع هوادارانش ملحق کردند، آن هم به همراه یک جیپ ارتشی و شعبان با پرچمی قرمز در دست ماموریت خودش را با 5 الی 6 هزار نفر از اراذل و اوباش در به ثمر رساندن کودتای 28 مرداد آغاز کرد.
آن روزها جامعه-ی افراط و تفریط ها کار خود را کرده بود، مردم خسته از دعواهای جناحی سکوت کرده بودند، آنانی که عضو حزب و دسته ای بودند نظاره گر اوضاع شدند و اینطور میدان به دست شعبان بی‌مخ افتاد، شعبان برای اینکه اکثریت خاموش وارد میدان نشوند تمامی شب را با دسته خود در تهران پرسه زد، رادیو تسخیر شد و هواداران مصدق و سران دولت بازداشت شدند.
در این میان نقش اصلی و اساسی انگلستان و آمریکا در راه اندازی این کودتا نه تنها کم رنگ؛ بلکه بیشتر از آنچه که تصور می شد رنگین بود،
تا جایی که با اقدامات و برنامه ریزی های خود در ایران آن اتحاد 30 تیر را ظرف 12 ماه به چنان جدایی مبدل کرد که نتیجه آن، این بود که احزاب را مرعوب و مردم را خانه نشین کرد و مراجع قدرت را با کم ترین هزینه تحویل دربار دهد.
دولت دکتر مصدق، در دوره دوم حکومت سیزده ماهه‌اش از سی تیر 1331 با انواع توطئه‌ها، تشنجات و درگیری‌های خیابانی مواجه بود. وقوع کودتای 28 مرداد، به عمر حکومت ملی مصدق پایان داد و سوای زیان مالی و اقتصادی، خسران دموکراسی و لطمه‌ای که در نتیجه کودتا به فرایند جامعه مدنی ایران وارد آمد، برای 25 سال استبداد و خفقان را بر فضای کشور استوار کرد.
نام اصلی‌اش شعبان جعفری بود و
خودش می‌گفت: "معلم که می‌اومد و بچه‌ها می‌خواستن برن دستشویی، اینجوری می‌کردن ‍‍‏‏‏‏(انگشت سبابه را به نشان اجازه ‌گرفتن بالا می‌برد‏‏) آن وقت معلم می‌گفت: «برو!» من این کارو نمی کردم، هر وقت می‌خواستم راهمو می‌کشیدم می‌رفتم بیرون. اون وقت معلمه با انگشت می‌زد به شقیقه‌ش و به بچه‌ها می‌گفت: «مخش خرابه! مخ نداره!» از همون جا اینا اسم ما رو گذاشتن: «بی‌مخ».
شعبان جعفری به گفته خودش در روز اول فروردین 1300 در محله سنگلج به دنیا آمد او را به مدرسه فرستادند، چهار سالی بیشتر دوام نیاورد. 12 ساله بود که پدرش فوت کرد و از زمان ترک مدرسه تا 15 سالگی که برای اولین‌بار به خاطر کتک‌کاری به زندان افتاد، به کارهای مختلف از شاگرد بقالی مغازه پدرش گرفته تا شاگرد ریخته‌گری و آهنگری و سپس سوهان‌کاری در اداره قورخانه تهران پرداخت.
هر چند او سر دسته چاقو کشان شهر تهران شد اما در خاطراتش اصرار داشت که هیچ‌گاه دست به چاقو نبرده است، حتی در ماجرای حمله به مرحوم حسین فاطمی یکی از اعضای جبهه ملی که تقریبا همه از چاقو زدن او یاد می کنند او اصرار دارد که "...بله می گم به جون بچم تا حالا من دست به چاقو نکردم، من چاقوکش نیستم، این که خدمت شما عرض می کنم، فاطمی را دولت محکوم کرد."
در ماجرای 28مردادماه 1332شاه که در این مدت در خارج از کشور و در شهر رم به سر می برد بعد از 3 روزی که طول کشید به تهران آمد و شعبان بی‌مخ معروف به چاقو کش تهران،
مردی که تا ظهر 28 مرداد در زندان بود، بالای پلکان هواپیما تاج گلی گردن شاه انداخت و اینجا بود که معروف به لقب شعبان تاج بخش شد.
منبع : مجله مهر 1392/5/27

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

     


کدوم اشتباه؟ کدوم مقصر؟ کدوم حق النّاس!

 

 

 

  http://s4.picofile.com/file/7825361505/AHMADY_ZARQ8MY_QAHQAHE_01.jpg

 

          

کدوم اشتباه؟ کدوم مقصر؟ کدوم حق النّاس!

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید


  بسم الله الرحمن الرحیم
 سید جمال الدین رجایی* - در کشوری زندگی می کنیم که سالهاست داعیه عدالت از آن به گوش می رسد ولی در عمل لااقل برای سران و دولتمردان خبری از عدالت نیست،هر از گاه به واسطه درز خبری از رسانه ای یا در ایام انتخابات مطالبی برای عامه مردم آشکار می شود که تا چند روز بهت و ناباوری را در پی دارد و پس از آن به گرد فراموشی سپرده میشود،از طرفی ما ایرانیان همیشه "در شرایط حساس کنونی"زندگی می کنیم و پیگیری و موشکافی این اخبار به مصلحت نیست.
در مناظرات انتخاباتی سال 88 مطالبی بیان شد که حداقل من یک نفر هنوز نفهمیدم آن مطالب واقعیت داشت یا نه؟ اگر واقع بود پس چرا افرادی که در مناظرات به ده ها جرم متهم شدند محاکمه نشدند؟مگر نه اینکه پنهان کردن جرم نیز جرم محسوب میگردد پس اگر واقعیت داشت چرا افرادی که آ گو نیستند؟و اگر واقعیت نداشت چرا هیچکس از آنها نپرسید چرا با آبروی افراد و احساسات مردم بازی می کنید؟
آیا مطالبی که در جریان استیضاح وزیر کار بیان شد قابل پیگیری قضایی نبود و آیا مردم حق ندارند بدانند کدام طرف دعوا راستگوست؟آیا بیان این مطالب در صحن مجلس جهت اطلاع رسانی به مردم و آگاه کردن آنها از حقایق بوده یا فقط یک گروکشی سیاسی؟
در جریان همین مناظرات انتخاباتی اخیر آقایان ولایتی،روحانی و رضایی ثابت کردند که در مذاکرات هسته ای ایران با سایر کشورها هر جا که کار به خوبی پیش رفته است افرادی از داخل کشور کارشکنی کرده و تحریم ها و فشارهای زیادی را به مردم تحمیل کرده اند، جالب آنجاست که این عزیزان از گفتن این حقایق ابا دارند و آن را به صلاح نمی دانند و حال سوال این است که برادران کدام مصلحت؟ آیا هزینه اطلاع رسانی صحیح به مردم بیشتر از هزینه ای است که اقدامات نسنجیده دولتمردان بر مردم تحمیل می کند؟ آیا مردم فقط در ایام انتخابات آن هم به واسطه دعوای سیاسی جناحها حق دارند از مسائل درون مملکتشان خبردار شوند؟ واقعا چه کسی می خواهد در این دنیا جوابگوی فشارهایی که بر مردم وارد می شود باشد و او چه کسی است که حاضر است به بهانه مصلحت کشور در آن دنیا پاسخگوی حق الناس هفتاد میلیون انسان باشد؟
از تمام کسانی که ادعا دارند درون سینه شان پر از اسراری است که به صلاح نیست فاش شود می پرسم: این صلاح را چه کسی تعیین کرده است؟ آیا به خدا هم می توانند اینگونه پاسخ دهند؟ آیا معرفی افرادی که در امور کشور اخلال ایجاد می کنند، نه به مردم، لااقل به دستگاه های ذیصلاح هم به صلاح مملکت نیست؟
این سوال همیشه در ذهن من و سایر مردم می ماند که اشتباهات بزرگان را چه کسی باید رسیدگی کند؟ آیا عدالت و مجازات فقط مخصوص طبقات پایین جامعه است؟ دولتمردان در پایان دولتشان و در قبال تصمیماتشان به چه کسی پاسخگو هستند؟ آیا دولتهای گذشته هیچ اشتباهی که در سرنوشت مردم موثر باشد مرتکب نشده اند؟ اینها سوالاتی است که جوابش را بزرگان کشور می دانند ولی از آنجا که به صلاح نیست هیچ وقت پاسخی برایشان داده نمی شود.
باید باور کنیم که بعضی از ضرب المثلها کارکرد خود را از دست داده اند و در این دوران "مردم صلاح مملکت خویش را بهتر می دانند".
منبع: الف

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی