سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

\خان-دایی-جون\ دوره-ات به سَر اومده ...

 "خان-دایی-جون" دوره-ات به سَر اومده ...

برای مرجع روی عنوان کلیک کنید


   در روزگاری که رفتن به جنگ ملت ها و یا از نگاهی دیگر دفاع ملت ها دیگر کمتر با توپ و تانک است و نبرد خلاصه می شود در فعالیت های سایبری و رسانه ای و صد البته فضای نبرد هم از خاکریز جبهه ها و سنگربندی ها منتقل شده است به روی پشت بام ها و دیش ها و آنتن های گیرنده و سیگنال های تلویزیونی ، این یک تراژدی خواهد بود اگر یک ملت از سلاح و زمین نبرد کم بیاورد و ضعفش آنچنان عیان شود که با چند حرکت تاکتیکی بی آنکه بفهمد یا خوب درک کند آنچنان مقهور فرهنگ و حتی بی فرهنگی ملل متخاصم شود که خیلی راحت و زود بتوان بر شیپور پایان کارزار البته به سود دشمن دمید .

زیاده سیاه نمایی نکرده ایم ! اگر بگوییم آنچه آمد شرحی است بر حال زار این روزهای ما.

ژنرال های رسانه ای ما یا همچنان در فضای دهه 60 و 70 سیر می کنند و یا هنوز به این باور نرسیده اند که حالا آنان در صف نخست نبردند.

حالا که شب ها فارسی وان و من و تو و بی بی سی برایمان در باکس های متعدد خوراک تهیه می کنند یکی آکادمی موسیقی آن خواننده کاباره های قبل از انقلاب راه انداخته و یا زنان و مردان غریبه را به خانه یکدیگر به شب نشینی می فرستد یا آن بنگاه سخن پراکنی آنقدر خبرهایش را به صورت حرفه ای تکرار می کند که دیگر باورمان می شود که اسد دیکتاتور است و اوباما فرستاده نجات از سوی خداوند متعال یا آن دیگری که آنقدر خیانت های زن و شوهری را به رخمان می کشد که کم کم یادمان می رود که اینجا ایران است و ما مسلمان! رسانه ملی ما اما هنوز در دهه 60 و 70 سیر می کند و همچنان بر این اندیشه استوار که با "نصر الله رادش و سعید آقاخانی "ساعت خوش راه بیاندازد" و با خان دایی جون خان دایی جون مردم را میخکوب مانیتور تلویزیون کند.

هنوز فکر می کنند با این سریال هایی که نام طنز دارند و ما البته هر چه گشتیم چیزی جز حرف های بی ربط و شوخی هایی که صدها بار در فیلم ها و سریال های دهه هفتاد دستمالی شده اند چیزی ندیدم می توانند به نبرد آن رسانه ها بروند.

یا سریال هایی می سازند که عالم و آدم را از هرچه هست و نیست سیر می کنند و هر شب مردم دستمال به دست را به پاک کردن گوشه چشمانشان مشغول می سازند و دست آخر آنچنان شور ماجرا در می آید که 30 قسمت پایانی را قیچی می کنند و با ماستمالی سرو ته برنامه را هم می آورند و یا اینکه مثلا طنز می سازند و عالم هنر را درباره مفهوم طنز و طنازی به شکی عظیم فرو می برند.

در این میان البته تمام انتقادها هم روی یخ نگاشته می شوند و هیچ وقت و هیچ کجایی توفیقی از جنس توجه نمی یابند که لابد همه سیاه نمایی می کنند و مقصودشان سیاسی است.

حالا این چه انتظاری است که می خواهند مردم به آن برنامه های باکس بندی شده بر روی حساب و کتاب ،توجه نکنند و سریال های 3 ریالی وطنی را ببینند خود یک طنزی است که اگر طنازان رسانه ملی بر اساس آن برنامه بسازند بی شک مخاطبانی بیش از حد تصور و یا لااقل بیش از 2 سریال مثلا طنز شب های اخیر خواهد داشت.

شاید هم اگر بخواهیم خوش بین باشیم ذهنشان فارغ از این تفکر است که اگر برنامه ها برنامه های خوبی باشد و بر اساس متون فاخر و حرفه ای دیگر نیازی به برادران محترم ناجا نیست که خطر به جان بخرند و با راپل دیش ها را از پشت بام ها جمع کنند که اگر آنچنان که نوشتیم شود و رویایمان محقق گردد خود مردم دیش ها را از پشت بام ها پرت خواهند کرد.

ناگفته پیداست که این سریالها اگر چه لقب و صفت 3 ریالی یافته اند اما بودجه های صدها میلیونی را به خود اختصاص داده اند.
نکته آخر اینکه می دانیم این نقد نیز چون سایر نقدها بر روی یخ نوشته شده است اما گفتیم که گفته باشیم.همین!

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی