سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

اینگونه سلب امنیت وَ اعتماد، یک جنگ حساب شده است یا ...

 

برای مرجع روی عنوان کلیک کنید


 یک ماه قبل دختری جوان به پلیس مراجعه کرد و گفت سه پسر او را مورد آزار قرار داده‌اند. این دختر گفت: روز حادثه من در آرایشگاه بودم و برای بازگشت به خانه آژانس خبر کردم. وقتی ماشین آمد و سوار شدم یکدفعه سه جوان به خودرو حمله کردند.

راننده خواست از دست آنها فرار کند اما نتوانست. آنها شیشه ماشین را خرد کردند و گاز اشک‌آور هم زدند بعد مرا از داخل ماشین بیرون کشیدند و سوار خودرو خودشان کردند و با خود بردند. این دختر در حالی‌که به شدت گریه می‌کرد، گفت: سه پسر من را به بیابانی بردند و مورد آزار قرار دادند.

التماس‌های من و فریادهایم باعث نشد آنها دل‌شان بسوزد و اذیتم کردند. این دختر مدعی شد پسران را می‌شناسد. او مشخصات متهمان را در اختیار پلیس قرار داد. شکایت این دختر در حالی بود که راننده آژانس هم توضیح داد چطور دختر جوان را از داخل خودرو او دزدیدند.

ماموران در تحقیقات بعدی خود موفق شد سه جوان را شناسایی و بازداشت کنند. دو نفر از این سه جوان در بازجویی‌های اولیه به آزار جنسی دختر جوان اعتراف کردند و گفتند برای گرفتن انتقام از او این کار را کردند اما یکی از آنها گفت که هیچ‌ کاری با آن دختر نداشت و او را آزار نداده است.

او گفت: الف یکی از دوستان‌مان به این دختر علاقه داشت و می‌خواست با او دوست شود. الف می‌گفت هیچ ‌دختری نیست که در برابر او مقاومت کند. او شماره تلفن دختر جوان را به دست آورده و چندباری هم توانسته بود با او صحبت کند اما ظاهرا این دختر به او بی‌اعتنایی کرده بود.

بالاخره وی تصمیم گرفت او را ادب کند. از ما هم خواست کمکش کنیم. روز حادثه با توجه به اینکه می‌دانستیم به آرایشگاه رفته ‌است جلو در کمین کردیم. او چندباری با او تماس گرفت اما دختر جوان جواب نداد به همین دلیل هم او تصمیم گرفت او را بدزدد.

ما فکر نمی‌کردیم این دختر بخواهد با آژانس برود اما او ماشین خبر کرده ‌بود. وقتی خواست سوار ماشین شود ما حمله کردیم و با شکستن شیشه ماشین و پرتاب گاز اشک‌آور دخترک را دزدیدیم. او ادامه‌ داد: وقتی دختر را به بیابانی بردیم الف و دیگر همدست‌مان در حالی‌که شاکی به شدت گریه و التماس می‌کرد که به او تجاوز نکنند اما آن دو این کار را کردند ولی من دلم برایش سوخت و تصمیم گرفتم کاری با او نداشته‌ باشم.

گفته‌‌های این جوان مورد تایید دختر شاکی هم قرار گرفت و تایید کرد فقط دو نفر به او تجاوز کرده‌اند. او در مورد آشنایی‌اش با الف گفت: من هیچ ‌رابطه خاصی با او نداشتم حتی دوستی هم با هم نداشتیم. اما او اصرار داشت با من رابطه داشته‌ باشد.

چند باری با او تلفنی صحبت کردم و متوجه شدم او به دنبال سوءاستفاده از من است. بعد از آن رابطه‌ام را قطع کردم و از او خواستم دیگر با من تماس نگیرد و هر بار که زنگ می‌زد جوابش را نمی‌دادم تا اینکه آن روز آمد و این‌طور از من انتقام گرفت.

در ادامه پرونده به شعبه 77 دادگاه کیفری‌استان تهران و نزد قاضی اکبر ساعی فرستاده شد و سه متهم در برابر هیات قضات هم توضیح دادند که چه کرده‌اند و چه اتفاقی افتاده ‌است. متهم اصلی پرونده گفت: فکر می‌کردم این دختر با احساس من بازی کرده و باید او را تنبیه کنم.

البته نمی‌خواستم تا این حد اذیتش کنم اما آن دختر خیلی گستاخی می‌کرد و باعث شده ‌بود من جلو دوستانم خجالت بکشم. بنا بر این گزارش در حال حاضر متهمان در بازداشت هستند و تحقیقات از آنها ادامه‌ دارد.

 شرق

 تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی