سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

اسلام فقط همین را کم داشت!؟

 اسلام فقط همین را کم داشت!؟

برای متن کامل روی عنوان کلیک کنید

  تغییر نام شرکت ایران ناسیونال به ایران خودرو که در آن زمان فقط پیکان تولید می‌کرد با حاشیه‌های جالبی همراه بوده است. ماجرای این تغییر نام به طرح سوال یکی از نمایندگان از وزیر صنایع سنگین در جلسه 19 مهر 1362 می‌انجامد.
محمد نوروزی نماینده‌ای که وزیر صنایع سنگین را احضار کرده بوده از تریبون مجلس چنین می‌گوید:
...در تاریخ شنبه 27 دی ماه 61 از طرف شرکت ایران ناسیونال در روزنامه‌ها آگهی نظرخواهی از مردم داده شد که شرکت ایران ناسیونال نام خود را می‌خواهد عوض بکند‌، هرکس نام مناسبی را به این شرکت بفرستد فلان جایزه را می‌دهیم.(این آگهی چندباردیگر هم منتشر می‌شود) ...یکی از این برادران نامی را بنام ایران خودرو به شرکت پیشنهاد می‌کند و بعد شرکت ایران ناسیونال در یکی از روزنامه‌ها می‌نویسد که شما شناسنامه خودتان را با این مدارک به شرکت ارائه بدهید تا یک دستگاه پیکان خارج از نوبت به شما بدهیم در شماره‌های بعدی روزنامه نوشته شده که یک دستگاه پیکان کار لوکس به‌طور رایگان به برادر عنبری‌پور که پیشنهاد‌دهنده این نام است داده شد. ...جناب وزیر جواب بدهند که در یک وزارتخانه به این معظمی این همه مهندسین و دکترها و کسانی دیگر که در آنجا حقوق می‌گیرند آیا قادر نبودند اسم بدهند؟... این نام زیاد مهمی نبوده که در قبالش یک دستگاه پیکان به او داده شود و آن‌طوری که من حساب کردم حدود 47هزار تومان هم از پول شرکت حق تبلیغات آگهی و این طور چیزها داده شده...
وزیر صنایع سنگین در پاسخ به این نماینده می‌گوید:...
تعویض نام شرکت‌ها و واحدهای تحت پوشش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مطرح بوده‌. خودتان می‌دانید که نام ایران یا ناسیونال چیزی نبوده که بعد از انقلاب مدیران و یا مسئولین کشور قبولش داشته باشند. دنبال تغییرنام بودند مدت‌های طولانی روی این مسأله بحث و گفت‌وگو شده بود. اسماء زیادی مطرح شده بود هرکسی به یک کدامش ایراد گرفته بودند و موضوع در هیئت عامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران مطرح شده بود ... آخرین راهی که به نظر رسید این بود که آگهی کنند بهترین نام را هرکس معرفی کند به او جایزه‌ای هم بدهند .
..برادران الان می‌گویند نام ایران خودرو که چیزی نیست خیلی ساده است همه می‌توانستند این نام را بگذارند طبیعی است وقتی که نامی انتخاب شد و گذاشته شد و از بین ده‌ها هزار اسم، این را انتخاب کرد طبیعی است الان خیلی ساده می‌شود ... کسی هم که انتخاب شده من مشخصاتش را برای‌تان می‌خوانم که ببینید خیلی مستغنی نبوده از این چهل و خرده‌ای نفر تازه به قید قرعه انتخاب شده‌. چهل و یک‌نفر نام ایران خودرو را پیشنهاد کردند و ایشان به قید قرعه از بین آن 41 نفر انتخاب شده است. دانشجوی سال چهار و پنج رشته پزشکی مجتمع پزشکی وزارت بهداری است. هم در یک درمانگاه در جاده شهریار در اکیپ‌های سیار پزشکی روستایی کار می‌کند و هم در یک درمانگاه در جاده قدیم کرج و هم در درمانگاه دانشجویان میدان خراسان خیابان لرزاده . یعنی آدمی است که من خودم اگر امکان داشتم یک ماشین هم به او می‌دادم .... جای آخر که این برادر برنده کار می‌کند ضلع شرقی ترمینال جنوب مرکز نگهداری معلولین شهید مخبر است و از چهار مرکز بالا فقط از یک جا حقوق دریافت می‌کند. بقیه را هم افتخاری و مجانی کار می‌کند‌. حقوق دریافتی‌اش هم ماهانه /5500 تومان است‌. متأهل بدون فرزند هم هست‌. منزل شخصی هم ندارد. ... مردم فعال برخورد کنند اسم خوب و مناسب پیشنهاد کنند. ما حدود 50-60 کارخانه داریم اسامی بدی دارد و این اسامی باید تغییر بکند هر اسمی هم که مطرح می‌شود نمی‌شود گذاشت مثلاً اولین نامی که برای ایران خودرو مطرح شد اتومبیل‌سازی هفتم تیر بود‌. اسم خیلی خوبی هم هست ولی ارتباطش بایک مؤسسه اتومبیل‌سازی چی هست؟ مثلاً کلمه رخش مطرح شد اسامی خیلی زیادی بود ... برای اینکه اسم خوب برای مؤسسات پیداکنیم ما مجبوریم از این روش استفاده کنیم اگر مجلس موافق نیست بگوید و اعلام کنید که شما از این روش دیگر استفاده نکنید ما هم استفاده نمی‌کنیم. در پایان بحث، حجت‌الاسلام شجونی که در جلسه علنی مجلس حضور داشته می‌گوید: نام ایران‌‌خودرو ملی‌گرائی است‌. من نام اسلام خودرو پیشنهاد می‌کنم که اسلامی است.
شجونی سپس می‌گوید:
یک پیکان هم (به عنوان جایزه)به من بدهید. جمله مطایبه‌آمیز باخنده نمایندگان روبه‌رو می‌شود و به دنبال آن آیت‌الله محمد یزدی نایب رئیس مجلس که ریاست جلسه 19 مهر1362 را برعهده داشته به شوخی خطاب به شجونی می‌گوید: ولی فقط در نوبت اول قرار بوده جایزه بدهند، در نوبت دوم دیگر حاضر نیستند.

برای متن کامل روی عنوان کلیک کنید

 آقای احمدی نژاد و دولت اش در چند سال گذشته وعده هایی دادند که امروز وقتی منتقدان دولت از طیف های مختلف می خواهند آن را نقد کنند صریح و یک صدا می گویند این وعده ها به نتیجه ننشسته ... اما موضوع عملی نشدن وعده های یک دولت موضوع تازه ای نیست ... در دولت های پیشین نیز این موضوع مسبوق به سابقه بوده است. شاید بررسی شعار ها و وعده های دولت های پیشین نیز نشان بدهد که آنها هم نتوانسته اند چندان به وعده های خود عمل کنند اما در مورد دولت آقای احمدی نژاد گویا ویژگی های خاصی هست که موضوع را پر رنگ تر کرده است .
حال یا تعدد وعده بوده یا اینکه این دولت خیلی دولت های قبلی را زیر سوال برد و نقد کرد سبب شد که دست کم در توده مردم این توقع بوجود بیاید که قرار است اتفاق متفاوتی بیفتد ... نگاه شما به حجم گسترده وعده های دولت چگونه است؟ آیا باید این وعده گرایی را یک رویکرد توده گرایانه از پیش فکر شده دانست یا می توانیم بگوییم دولتمردان و مشاوران شان که اغلب تا پیش از قرار گرفتن در جایگاه بالای مسئولیت چندان شناخته شده نبودند هیجان زده عمل کرده اند و آرمان گرایانه سخن گفته اند...
ببینید اصل حرف شما درست است. واقعیت این است که همه دولت ها وعده می دهند. بخصوص دولت های کشور های جهان سوم به ویژه آنهایی که برای خودشان یک رسالت ایدئولوژیک هم قائل اند و مبلغ یک مکتب یا مرام و مشربی هستند. این دست دولت ها طبیعتا در مورد خودشان و مرامشان تبلیغ می کنند که ما اینچنین می کنیم و آنچنان. این دولت ها وعده و وعید های زیادی می دهند.
از این منظر دولت آقای احمدی نژاد هم استثنایی بر این قاعده و روند کلی نبوده است. منتها سوال این است که آیا حد و حدود وعده گرایی دولت آقای احمدی نژاد را باید در حدود روالی که در دولت های دیگر هم بوده است در نظر بگیریم یا اینکه می توانیم بگوییم ذات وعده گرایی که در این دولت دیده می شود تا حدودی با روش کلی که در دیگر دولت ها نیز وجود داشته ، متفاوت است ؟ پاسخ من مبتنی بر همین شق دوم است. یعنی درست است که همه دولت ها و همه نظام ها وعده می دهند و از این بابت نمی توان دولت آقای احمدی نژاد را استثنا دانست اما تا حدودی وضعیت دولت ایشان متفاوت است.
این درست است که دولت های قبلی هم به مردم وعده هایی می دادند اما واقعا نیت شان این بود که آن وعده ها را بر آورده کنند. یعنی وقتی دولت آقای خاتمی وعده اصلاحات و توسعه سیاسی می داد ، وقتی وعده جامعه مدنی، پاسخ گو بودن حاکمیت ، قانون گرایی، آزادی مطبوعات ، انتخابات آزاد و .... می داد این طور نبود که این ها را صرفا برای تبلیغ و به دست آوردن محبوبیت میان مردم و ایجاد فضای جدید در اطراف دولت بگوید.
بلکه ایشان و دولت مردانش واقعا قصد و نیت شان این بود که به آنچه که می گفتند عمل کنند و به این اهداف تحقق ببخشند. اما خوب نتوانستند و نشد.
یا وقتی آقای هاشمی رفسنجانی وعده تغییر ساختار اقتصادی کشور و تغییر اقتصاد فاسد و ناکار آمد دولتی به یک اقتصاد آزاد آدام اسمیتی می داد، هدفش فقط شعار و وعده نبود. آقای هاشمی واقعا به این موضوع اعتقاد داشت . یا این اعتقاد که کشور به سازندگی بیش از نان شب احتیاج دارد یک اعتقاد واقعی بود . ایشان به آزاد سازی و خصوصی سازی اقتصاد واقعا اعتقاد داشت. بنابر این اگر بعد از هشت سال ریاست جمهوری ایشان ، اقتصاد ایران همچنان دولتی ، فاسد و ناکار آمد باقی ماند و خیلی از آرمان های اقتصادی ایشان تحقق پیدا نکرد مشکل در جای دیگری بود.
من البته نمی خواهم دولت های پیشین را توجیه کنم . نه می خواهم بگویم که آنچه آنها در سر داشتند درست بود و صد در صد برای ایران مناسب بود و نه می خواهم بگویم که قصور فقط از ناحیه مخالفان آنها بوده است . بلکه حرفم این است که اگر آنها وعده می دادند صرفا برای اینکه ایجاد محبوبیت کنند یا برای خودشان فضای تبلیغاتی ایجاد کنند؛ نبود. بلکه وعده هایی که می دادند با تمام وجود به آن وعده ها اعتقاد داشتند. و با تمام وجود امیدوار بودند که آن وعده ها را از قوه به فعل در آورند. اما خوب نشد و وعده ها یشان تحقق پیدا نکرد. اما در مورد دولت آقای احمدی نژاد من خیلی مطمئن نیستم که این وعده ها صادقانه بوده اند و ایشان به آن وعده ها و امکان تحققشان باور داشتند.
چه متر و معیاری برای این مقایسه وجود دارد ؟ شاید برخی هم به همین نحو در نیت دولتمردان پیشین تشکیک کنند....
 در مورد آقای احمدی نژاد چیزی که بیشتر احساس می شود این است که ایشان اصرار دارند که وعده بدهند و فضا ایجاد کنند و موج به راه بیاندازند و خیلی برایشان مهم نیست که آیا امکان تحقق این وعده ها وجود دارد یا نه ؟ آیا اساسا آن اقدامات یا آن وعده ها به خیر و صلاح مملکت هست یا نه ؟ بگذارید این طور بگویم ؛ اگر کسی به آقای هاشمی رفسنجانی می گفت، آقای هاشمی ! نمی شود اقتصاد ایران را آزاد کنیم و نمی شود کار هایی را که در ترکیه ، هند و مالزی و اندونزی انجام دادند در ایران پیاده کنیم ؛ آقای هاشمی به او می‌گفت که نخیر اینطور نیست و ما این کار را خواهیم کرد. ما هم باید اقتصاد آزاد داشته باشیم. اگر شما به آقای خاتمی می گفتید که مگر می گذارند شما آزادی سیاسی و آزادی مطبوعات را پیگیری کنید ،ایشان به شما می گفت که بله ما باید تلاش خودمان را بکنیم که این کار را بکنیم . اما اگر شما به آقای احمدی نژاد بگویید که مگر می شود که هر نفر هزار متر ویلا داشته باشد؟ مگر می شود هر ایرانی تا آخر عمر ماهی چهل پنجاه هزار تومان یارانه بگیرد؟ مگر می شود که ما در آمد نفت را ببریم سر سفره هفتاد میلیون ایرانی تقسیم کنیم ؟ ایشان پاسخ می دهد که مهم نیست که می شود یا نمی شود ، مهم این است که ما باید این حرف ها را بزنیم و باید این فضا را ایجاد کنیم.
ما که نمی توانیم برای 70 نفر یک دبیرستان درست کنیم. یا روستای دیگری که قول داده اید برای شان آب آشامیدنی لوله کشی کنید فقط 50 نفر سکنه دارد . آخر ما برای 50 نفر چطور ده ها کیلومتر لوله بکشیم، با چه هزینه ای؟ مگر چقدر می توانیم از این مردم پول بگیریم ؟ اگر شما این حرف ها را به ایشان بگویید ، ایشان خیلی از حرف های شما خوششان نمی آید و اگر شما یکی از وزرا و مسئولین ایشان باشید احتمالا در فرودگاه مهر آباد کنار گذاشته میشوید. همه حرف بنده این است که آقای احمدی نژاد خیلی به عقبه وعده هایی که میدهندکاری ندارند. به این کاری ندارند که شدنی است یا نشدنی، درست است یا غلط ، توجیه اقتصادی دارد یا نه ؟ کاری ندارند به این که ما برای این کار بودجه داریم یا نداریم. چیزی که برای آقای احمدی نژاد و دنیای ایشان مهم است این است که در تلویزیون گفته بشود 5 هزار طرح امروز در سیستان و بلوچستان رقم خورد. 2 هزار طرح در فلان جا تصویب شد. به مردم پاکدشت وعده مترو داده شد . به فلان جا وعده فرودگاه داده شد.
   اینها تمام حرکت ها و منش های پوپولیستی است . حرکت هایی که برای یک قشری از مردم جامعه مطلوب است. ایشان در انتخابات سال 88 هم مجددا این استراتژی را بکار گرفت و در آن مناظره معروف با میر حسین موسوی رفت به سروقت همان رویکرد یا استراتژی. باز رفتند به سروقت همان ادبیات که اینها همان هایی هستند که خوردند و بردند و ... و من هم همان قهرمانی هستم که حالا آمده ام جلوی خوردن ها و بردن ها ، و جلوی چپاول و غارت بیت المال را بگیرم. بنابر این ایشان بیش از آنکه به واقعیت ها و وعده ها توجه داشته باشد به آن تصویری که دارند از خودشان ایجاد می کنند باور و اعتقاد دارند و آن تصویربرایش ملاک هست. حالا اینکه چه مقدار از این وعده ها محقق خواهد شد و آیا اصلا درست است که اینها محقق شود یا نه موضوعاتی هستند که ایشان اصلا به آنها توجه ندارد .
 

تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی