و البته اشک را نیز به آنها دادم ...
و البته اشک را نیز به آنها دادم ...
جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
کودک از مادرش پرسید :چراگریه می کنی؟مادر پاسخ داد:چون مادرم کودک گفت :نمی فهمم. مادر اورادر آغوش کشید، وگفت:هرگز نخواهی فهمید.کودک از پدرش پرسید :که چرا مادر بی هیچ دلیلی گریه می کند؟وتنها جوابی که از پدرش شنید این بود که: همه مادرها همین طور هستند.کودک تصمیم گرفت که این موضوع را از خدا بپرسد، که خدایا ،چرا مادر ها به این راحتی گریه می کنند؟تا اینکه نیمه شب فرشته ای به خواب او آمد که خدا می گوید:پسرم من باید مادران راموجوداتی خاص خلق می کردم .من شانه های آنها را طوری خلق کردم که توان تحمل بار سنگین زندگی را داشته باشند ،ودر عین حال آرام ومهربان باشند.من به مادران نیرویی دادم که توان ادامه دادن راه را حتی هنگامی که نزدیکانشان رهایشان کرده اند داشته باشند .توان مراقبت از خانواده در هنگام بیماری بی هیچ شکایتی. من به آنها عشق ورزیدن به فرزندان را آموختم حتی هنگامی که این فرزندان با انها بسیار بد رفتارکرده اند و البته اشک را نیز به آنها دادم که برای زمانی که به آن نیاز دارند
منبع:هفده داستان کوتاه گزیده وترجمه سارا طهرانیان
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی