سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

پس بیا تا قدر یکدیگر بدانیم! ...

    نظر

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

 

  پس بیا تا قدر یکدیگر بدانیم! ... 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

نتیجه تصویری برای بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

 

تصویر مرتبط

 

نتیجه تصویری برای بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

 

نتیجه تصویری برای بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

 

  خبرآنلاین، وبلاگ غلامرضا فدایی : اولا عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. دشمنی آمریکا با ایران دیگر از سخنان مخفی و پنهانی گذشته و با آمدن ترامپ شمشیرها از رو بسته شده و به‌ جد همه آن‌ها از دمکرات و جمهوری‌خواه به میدان آمده‌اند و از گفتن و اقدام هیچ چیز نه ابا می‌کنند و نه شرم دارند و نه قواعد بین‌المللی برای آن‌ها اهمیت دارد. از 1+5 هم فقط یکی دو تا سکوت کرده‌اند. برجام را برای خودشان می‌خواهند و نه برای ما. ما هم خیلی به آن دل نبندیم. حواسمان جمع باشد.
 آن‌ها جامعه ملل را خودشان می‌دانند و با اتهام و افترا هر چه را بخواهند می‌گویند و انجام می‌دهند. توطئه اخیر به‌خوبی این امر را نشان داد و با آن‌که آن‌ها می‌خواستند نقشه خودشان را اجرا کنند ولی با هوشیاری مردم نقشه‌شان بر آب، و یک بار دیگر در منطقه سیاستشان با شکست مواجه، و سبب شد تا خوش‌خیالی بعضی‌ها در کشور هم به واقعیت تبدیل نشود و دیدند که مذاکره با پلنگ تیز دندان امکان ندارد. این توطئه و شکست آن توفیقی برای ملت ایران به حساب می‌آید که در آستانه چهلمین سال انقلاب بار دیگر تجدید قوا کنند و دشمن واقعی خود را بشناسند.
 این تحرکات دو خاصیت داشت. اول این‌که توطئه دشمن را که ظاهرا قرار بود سال آینده اجرا شود را جلو انداخت و چهره آنان را عریان و عیان به ما و جهانیان نمود. این برای ما و ملت هشداری بود که باید قدر آن را بدانیم و از خدا سپاسگزار باشیم. این برنامه چیزی ار 28 مرداد 32 کم نداشت و اگر چه نوعی دیگر بود ولی عریان بودن آن مشخصه بارز آن بود.
 فایده دوم این بود که به مسئولان ما فهماند که چه بسا دشمن اصلی خود ما هستیم. باید درکارهایمان به جد تجدیدنظر کنیم. و بدانیم که دشمن هرآن منتظر فرصت است تا انتقام بگیرد و اگر مسئولان از خواب خرگوشی بیدار نشوند بالاخره روزی همین حمایت مردم را هم از دست خواهند داد. اینکه بگویند صدای ملت را شنیدند و خواست آنها را به حق بدانند کافی نیست. این گام اول و یا شاید مقدمه ای بر گام اول باشد. اعتراف بر اینکه مشکل مردم را ما درک کردیم دردی را دوا نمی کند. آیا مسئولان خود با مشکلات مردم آشنا هستند، تا چه رسد به آنکه آن را لمس کنند؟ آنهایی که حقوق آن‌چنانی دارند و یا ثروتشان از چندین هزار میلیارد متجاوز است و احیانا بعضی هاشان هنوز یارانه هم به قصد قربت دریافت می کنند می توانند برای این کشور برنامه ریز خوبی باشند؟ و به قول معروف «کجا دانند حال ما سبکباران محمل‌ها».
 ثانیا این که رئیس جمهور و بعضی دیگر این واقعه را فرصت و نه تهدید تلقی کردند امری بسیار مبارکی است ولیکن به شرطها و شروطها. باید مردم آثار آن را به جد در تصمیم گیری ها ببینند و بدانند که دولت نه تنها خدمتگزار است که سعادت و کرامت مردم را طلب می کند. دولت نمی خواهد مردم را سر سفره پُر و پیمان از طریق واردات بی حساب و کتاب بنشاند، ولی از آن طرف هم برای کشور قرض بالا بیاورد و هم یک مشت جوان بیکار تحویل آینده بدهد.
مردم از گرانی اگر چه ناراحت اند؛ ولی از تبعیض به مراتب بیشتر ناراحت اند. آنها می گویند اگر گرانی هست برای همه باید باشد و بلا اگر همگانی شود قابل تحمل است ولی اگر فقط قشر ضعیف و زحمتکش و از جمله کارگر و معلم باید جور آن را بکشند هرگز قابل قبول نیست. توزیع ناعادلانه و لاپوشانی آن از مردم غیر قابل تحمل است..
 بنابراین دشمن سبب شد تا مسئولان ما را از خواب غفلت بیدار کند و امیدوارم بیدار شده باشند که دل بستن به غرب و شرق و امید سرمایه گذاری آنها دراین کشور اگر چه ممکن است فوائدی داشته باشد اما در واقع ضررش بیش از نفعش است. به آنان هشدار داد که قدر این ملت را بیشتر بشناسند و برای این ملت از مال و جان دریغ نکنند.
به آنان فهماند که اگر پشتیبانی ملت را داشته باشند همه چیز را دارند و اگر از پشتیبانی ملت محروم باشند هیچ کاری نمی توانند بکنند. پس باید برای ارتقای سطح فکری، علمی، مهارتی مردم از جان و دل بکوشند. ملت نشان داد که اگر رفاه می خواهد عزت هم می خواهد و از تبعیض ها ناراحت و نگران است. ملت نشان داد که هم قدر مسئولان را می داند و هم می داند که اگر وضع معیشتی مسئولان با توده مردم بسیار متفاوت باشد نمی تواند این دلسوزی را باور کند. مردم از واردات که کمر اقتصاد را شکسته است می پرسند.
 مردم می پرسند اگر به قول معاون اول فساد نهادینه شده چرا با آن برخورد نمی شود و این فسادگران کیانند و کجایند.
مردم می پرسند اگر حرف های دادستان کل کشور مبنی بر عدم رسیدگی به قاچاق و دست داشتن مسئولان و فرزندان آن ها در آن اگر درست است که قطعا هست چرا با آن برخورد جدی نمی شود.
مردم می پرسند رئیس دفترهای اغلب مقامات از عالی و دانی حقائق را به مدیران خود نمی گویند و اصلا حکومت دست آنها است و همانها هستند که ممکن است کارهایی بکنند که دیگر علاج نداشته باشد.
 مردم می پرسند چگونه دولتیان می خواهند اشتغال درست کنند چه نوع مشاغلی و با چه پشتوانه ای؟ مردم می پرسند اگر با سرمایه¬گذاری خارجی احیانا اشتغال درست می کنید، چه سودی و سهمی برای جوانان ما دارد؟
پس چرا با کارشکنی‌ها به اصطلاح کارشناسان! ادارات و ناهماهنگی آنان کارخانجات تولیدی را می خوابانند و اشتغال موجود را نابود می کنند و جان تولیدکننده را به لب می آورند. مردم می خواهند که کارکنان دولت از چوب لای چرخ گذاشتن کارها دست بردارند و اینقدر با پرونده ها بازی نکنند.
 مردم می‌پرسند چه کسانی مجوز به صندوقهای اعتباری می دهند که هر کسی تقصیر را به گردن دیگری می اندازد، که اعتبار مردم و دولت را می برند و تلاش سه قوه را برای حل آن طلب می‌کنند.
مردم اگر رفاه می خواهند عدالت هم می خواهند و اشتغال موثر و شرافتمندانه هم می خواهند، کرامت انسانی را هم طالب اند. افزایش قدرت خرید و پول ملی را هم می خواهند وسربلندی بین ملت های جهان هم خواست آنان است و ...

مردم می خواهند صدای آنها شنیده شود ولی پاسخ ها متناسب با سوالات باشد و نه اینکه سوال منحرف شود و پاسخ به چیز دیگر داده شود و یا در هاله ای از دعواهای جناحی محو شود. از امریکا یاد بگیرند که با آنهمه اختلافاتی که با هم دارند وقتی مسئله منافع به اصطلاح ملیشان مطرح می شود دو جناح به هم می پیوندند و با هم هم‌صدا می شوند.
مردم با این درجه ازخلوص سزاوارند که مسئولان آنها همچون شهید رجائی و شهید بهشتی و امثال آنها از جان گذشته باشند زیرا ملت هم از جان گذشته است. آنها می خواهند که مسئولانشان به آنها راست بگویند وآنها قبله آمالشان کشور های بیگانه نباشد و منافع ملی بر همه چیز رجحان داشته باشد.
 ملت می خواهد که دولت همچون پدری مهربان همه همت خودش را در ارتقای سطح علمی و فکر و مهارتی مردم بگذارد و هر قراردادی با دیگران می بندد پای اصلیش حضور جوانان ایرانی برای کسب مهارت و تخصص و دریافت فناوری باشد. سر مردم را بند نکنید آنها را به واقع محترم بدانید برای آنها اشتغال پایدار درست کنید. قدر آنها را بدانید که علیرغم این همه مشکلاتی که بعضا از ناحیه سوء مدیریت است باز همچنان وفادارند.
 پس بیایید از فرصت که ممکن است دیگر پیش نیاید و یا کمتر پیش آید حد اکثر استفاده را بکنیم و این نخواهد شد مگر که مسئولان از هر رده ای از خود شروع کنند و نشان دهند چگونه حاضرند از مال و حتی آبروی خود بگذرند تا انقلاب بماند و الا شهامت داشته باشند و کنار بکشند. هشیاری ملت و دولت باید چندین برابر شود و هرگز لحظه ای غفلت نکنند. پس بیا تا قدر یکدیگر بدانیم!
 

  تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی