• وبلاگ : در دوران بـــرزخي ...
  • يادداشت : با وجود اين همه مدرک مشکلي حل ميشود؟ ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاطمه 
    سلام پدر گلم. روزت خيلي خيلي مبارک باشه. اميدوارم هميشه سايه سبزت بالاي سرمون باشه و هر روز برات بهتر از روز قبل باشه. تلگرامتون رو چک کنيد جناب عيد عاصي. ما مراتب ارادت رو امروز صبح به عرضتون رسونديم ولي ديده نشده. خيلي دوستت دارم باباي گلم ??
    پاسخ

    سلام جان ِ شيرينم ... براي اين باغبون پير، بهترين ايام دوراني-ست که ميوه-هاي دلش رو کنار خودش ببينه، عطرشونو بو کنه وَ انگيزه-ي حياتش بيشتر وُ بيشتر بشه ...
    سلام - معلوم است وقت گذاشتي تا سايتت را درست کني و اين خيلي خوبه مطالب شما قابل ستايش است مرسي از اينکه اين مطالب خوب را براي ما ارسال ميکنيد من واقعا از سايتتون لذت ميبرم عاليه ممنون از شما
    پاسخ

    خيلي ممنون ...
    خدايا
    اگر بناست بسوزيم طاقتمان ده
    و اگر بناست بسازيم قدرتمان ده

    پاسخ

    سلام ... اين حرف شما منو ياد دوستي انداخت که در تهران زندگي ميکرد وَ فاميل خودش و همسرش در شهر ملاير ... اواسط جنگ تحميلي، خانمش وَ دو فرزندش براي ديدار بستگان نزديکشان به ملاير رقته بودند ؛ رفتن-شان همزمان با اوج حملات هوايي وَ موشکي صدام ملعون بود. يکوز خبر رسيد که دشمن شهر ملاير را بمباران کرده. دوستم فوراٌ به ملاير ميرود ، وَ انجا با خانه-ي مادر زنش مواجه ميشود که با خاک يکسان شده بود. خودش ميگفت : «با ديدن آن صحنه به خدا گفتم : "خدايا هر چه به آدم ميدهي ، لياقت وُ ظرفيتش را هم بده، وَ هر آنچه از آدم ميگيري، صبر وُ طاقت از دست دادنش را عنايت فرما"» ... ميگفت بعد از طلب اين حاجت ، قوت قلب عجيبي را در خود حس کردم وَ توانستم با اجساد عزيزانم که شهيد شده بودند روبرو شوم. بعدا هم من هرگز آثار روان-پريشي وَ شکايتي را در او نه ديدم وَ نه شنيدم ؛ توکل کامل ...