سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

امام رضا، حاکمان امروز، وَ آرزوی جوانان ...

 

 

 

 

 

 

امام رضا، حاکمان امروز، وَ آرزوی جوانان ...

 

 

آیا برای جوانان این مرز و بوم داشتن این آرزو که امیران و حاکمانشان تواضع بورزند و از سر تواضع با توده ها همراه باشند و در اداره امور انتقاد دیگران را بشنوند و عند اللزوم به مشورت بنشینند و پیران با تجربه را حرمت نهند و دست از تکبر و خودخواهی و غرور بردارند و از گذشتگان عبرت گیرند، عیب است؟
 

آیا برای جوانان این مرز و بوم داشتن این آرزو که امیران و حاکمانشان تواضع بورزند و از سر تواضع با توده ها همراه باشند و در اداره امور انتقاد دیگران را بشنوند و عند اللزوم به مشورت بنشینند و پیران با تجربه را حرمت نهند و دست از تکبر و خودخواهی و غرور بردارند و از گذشتگان عبرت گیرند، عیب است؟
 

ادامـــه مـطـب

  تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


مبارک، هواپیمایت آماده-ی پرواز است

 

 

مبارک، هواپیمایت آماده-ی پرواز است

Mubarak, Your Flight is Boarding

این مطلب را در مورخه-ی 31 ژانویه 2011  خانم «لزلی هازلتون ارسال کرده-اند

Posted on January 31, 2011 by Lesley Hazleton

عکس فوق با نرم افزار فوتوشاپ تهیه شده وَ عکس فوق العاده-ی-ست

It’s a photoshop job, of course, but a perfect one.

 

ادامـــه مـطـب

تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


امام از مردم فرانسه تشکر کرد

    نظر

 

 

 

 

 

امام از مهمان‌نوازی و آزادی‌خواهی

 

مردم و دولت فرانسه تشکر کرد
 

 

 

آیت‌الله در بیانیه کوتاه خود قبل از ترک نوفل لوشاتو خطاب به مردم فرانسه گفته است: «کشور شما را ترک می‌کنم تا برای خدمت به کشور خود بروم. مهمان‌نوازی دولت فرانسه و حس آزادی‌خواهی آن را فراموش نخواهم کرد.»
 

آفتاب: روزنامه‌های تهران روز پنجشنه 12 بهمن 57 در سلسله گزارش‌های خود از روند ترک دهکده نوفل‌لوشاتو توسط امام خمینی و همراهان‌شان و حرکت به سوی ایران نوشتند:
 

ادامـــه مـطـب

   تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


شکلات

    نظر

 

 

 

 

شکلات

با یه شکلات شروع شد
من یه شکلات گذاشتم تو دستش اونم گذاشت تو دست من.
من بچه بودم اونم بچه بود.
سرمو بالا کردم سرشو بالا کرد ، دید که منو می شناسه ، خندیدم
گفت دوستیم؟
گفتم: دوست دوست
گفت تا کجا؟

 

ادامـــه مـطـب

 

   تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


اول قرآن بالای نیزه رفت ، بعد سر امام حسین (ع)

    نظر

 

 

 

 

  اول قرآن بالای نیزه رفت،

 

 بعد سر امام حسین (ع)


 

 در تاریخ می‌بینیم که معاویه جنگ با پیشوای عدالت و قهرمان توحید و وصی پیامبر، امیر‌مؤمنان را، که با اصرار و بیعت مردم قدرت را درد دست گرفته بود، با تمسک به قرآن آغاز می‌کند. ابتدا پیراهن و قرآن خونین و انگشتان قطع شده همسر خلیفه را بر فراز منبر مسجد شام به نمایش می‌گذارد و بعد با تمسک به قرآن، خود را خونخواه خلیفه مقتول و مستحق دستیابی به قدرت معرفی می‌کند و عجیب این است که از خود نمی‌پرسند بر کجای پیراهن نوشته شده است که قاتل خلیفه مقتول، امام علی(ع) است و دسیسه‌های دیگران نیست .... 

 

ادامـــه مـطـب

« تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی »

 


تو به پیغمبر چه می-مانی بگو!

    نظر

 

 

 

تو به پیغمبر چه می-مانی بگو!


 
   امروز وفردا سالروز ارتحال رسول گرامی اسلام (ص) و شهادت سبط بزرگ او حسن بن علی (ع) وپاره تن او امام رضا (ع) است.

همین مناسبتها فرصت خوبی هستند تا ما برای ادامه زندگی دنیایی مان که هیچکس بدرستی نمی داند چقدرازآن باقی مانده درخود واکاوی کنیم وبا محاسبه دردهای روان خویشتن برای آنها نسخه درمان بیابیم.

ادامـــه مـطـب

« تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی »

 


روزگاری که دین-تان پول ، قبله گاهتان ...

    نظر

 

 

 

رسول اکرم :

 

روزگاری که دین-تان پول، قبله گاهتان

 

زنان و کاسبان-تان رباخوار می شوند

 

غربت چیست؟ پیامبر فرمود" اسلام در غریب ظهور کرد و در آخرالزمان نیز غریب خواهد شد. چه بسیارند مسلمانان که از اسلام جز پوسته ای وارونه بر خویش ندارند."

 از علی (ع) پرسیده شد:" آن زمان چه زمانی است" پاسخ گفته شد:" زمانی است که پست فطرتان همه جا را پر می کنند، بزرگواران کمیاب می شوند، روزگاری است که پادشاهان چون درندگان، تهیدستان طعمه آنان، راستی غارت می شود و دروغ فراوان می گردد. مردمانشان با زبان تظاهر به دوستی دارند اما در دل دشمن هستند. گناه همه جا را فرا می گیرد و علنی به گناه افتخار می کنند و اسلام را چون پوستینی واژگونه می پوشند"( نهج البلاغه . خطبه 108)

احادیثی بی شمار از پیامبر اکرم حضرت محمد رسول الله(ع) در بحارالانوار جلد 22ص453و کنزالاعمال درباره روزگار غریبی اسلام در آخرالزمان از شیعه و اهل سنت نقل شده که در اینجا به انها اشاره می کنیم :
ادامـــه مـطـب

« تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی »

 


حسن سیرتان وارث آدمند

 

 

 

 

 

 

حسن سیرتان وارث آدمند

 



اگر یک تبسم، حسن می شدیم

مرید خصال حسن (ع) می شدیم



دل روشنش را ورق می زدیم

و با نور او هم سخن می شدیم



ز بوی کرامات او چون بهار

شکوفا و گل پیرهن می شدیم



به باغ جمالش، قدم می زدیم

شبی بلبل آن چمن می شدیم



برای پراکندن عطراو

جهانگرد، چون نسترن می شدیم



چو گیسوی عرفان، به دست حسن (ع)

شکن، درشکن، در شکن،می شدیم
 

 

برای تماشای صبر خدا

به گرد حسن (ع)، انجمن می شدیم



ز اومی گرفتیم ، ما مشق نور

به تعلیم او، شب شکن می شدیم



چو او، بر هوش بانگ "لا" می زدیم

"بلی" گوی عشق کهن می شدیم



حسن (ع)، فصل پیوند دل های ماست

بدون حسن (ع) ، " ما " و " من " می شدیم



نبودیم اگربسته مهر او

به مولا قسم ، ریشه کن می شدیم



حسن سیرتان وارث آدمند

چه خوب است ماهم ، حسن می شدیم


  مـــرجـــع  

 

   تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی

 


وداع با رسول کرامت وُ رحمت

 

 

 

 

وداع با رسول کرامت وُ رحمت

 

 

ماجرای بی-‏کسی زهرا علیهاالسلام از جایی شروع شد که پلک‏های تو بر هم آمد. تو، رها و سبکبال از ادای رسالت، آرام، سر بر دامان مهربانی خداوند گذاشتی؛ در ازدحام سلام و تحیت فرشتگان، در هوای معطر جبرئیل، در ترنم صلوات فرشتگان، در احاطه غم و اندوه توامان، در جاودانگی اشک و ماتم من.

مرا به دست قومی می‏سپاری که بزرگی تو را پاس نداشتند.

به کوچه-‏هایی که روزی عبورت را سنگ می‏زدند.

به خانه‏-هایی که دهان به ریشخند و زخم زبان گشودند؛ آنها که روزی رسالت آسمانی‏ات را به سخره گرفتند. جهل مردمان این شهر، قداست خانه‏ام را نشانه گرفته است؛ همان خانه که تو بارها کلون درگاهش را نواختی.

داستان بی‏-کسی زهرا علیهاالسلام از جایی شروع شد که تو پلک بر هم نهادی، هنوز کوچه‏-های مدینه، از عطر نفس‏هایت معطر بود که... آه، بگذار چیزی نگویم!

داستان بی‏-کسی زهرا علیهاالسلام از جایی شروع شد که تو پلک بر هم نهادی تا شاهد روزگار سخت بعد از خود نباشی. از همان لحظه که شهر، صدایت را نشنید.

از همان لحظه که روزگار، نگاه مهربانت را ندید، روزگار رنج و ملال اهل بیت علیه-‏السلام آغاز شد.

کجاست آن روزگاران خوش با تو بودن؟ برخیز و دوباره قرآن بخوان!

خداحافظ، ای رحمت فراگیر در پهنه خاک! خداحافظ، سپیده تا همیشه جاری! خداحافظ، نور محض!

خداحافظ، عطر لحظه‏-های بهاری.

خداحافظ، ای مهربانی-‏ات تا همیشه جاری!
 
خدیجه پنجی

 

   تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی