تا زندهایم از یکدگر بیگانهایم ...
بسم الله الرحمن الرحیم
بیخبر از همدگر آسوده خوابیدن چه سود / بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود
زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید / ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
گر نرفتی سوی او تو در زمان بودنش / خانه صاحبعزا تا صبح خوابیدن چه سود
زنده را زنده است اکنون قدرش را بدان / ورنه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود
زنده را در زندگی باید به درد او رسید / ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود
با محبت دست پیران را عزیز من ببوس / ورنه بر روی مزارش تاج گل چیدن چه سود
یک شبی با زندهها غمخوار باش / ورنه بر روی مزارش زار نالیدن چه سود
تا زمانی زندهایم از هم، همه بیگانهایم / در عزاها روی همدیگر ببوسیدن چه سود
گر توانی زندهای را یک دمی تو شاد کن / در عزا عطر و گلاب ناب پاشیدن چه سود
از برای سالمندان یک گل خوشبو ببر / تاج گلها در کنار همدیگر چیدن چه سود
گر نپرسی حال او تا زنده است / گریه و زاری و نالیدن برای او چه سود
سالها عید آمد و رفت و نکردی یاد من / جای خالی مرا در خانهام دیدن چه سود
گر نکـردی یاد من تــا زنـدهام / سنگ مرمر روی قبر من تو را چیدن چه سود
گر نپرسی حال و احوال همه فامیل خود / بعد مرگش اشک باریدن و کاهیدن چه سود
بهر دور افکندن کینه، تو حرکت کن کنون / فصل صلح و جشن و آیین است، جنگیدن چه سود
حق همدیگر به جا آریم و با هم به شویم / نرم و نیکو گفتگو سازیم، غریدن چه سود
وقت بگذاریم بـهر کودک و فرزند خویش / گر نهال الوار شد، بیهوده پیچیدن چه سود
دست و دامان پدر مادر ببوییم همچو گل / گر کُنی پژمرده گلها را، بوییدن چه سود
اختیار مال و اموالت کنون در دست توست / بعد مُردن آب در هاون کوبیدن چه سود
برگ سبزی را کنون خود تحـفه درویش کن / لیک از فرزند و وارث چشم پاییدن، چه سود
تهیه وَ تدوین : عـبـــد عـا صـی