سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در دوران بـــرزخی ...

انشاالله که این وبلاگ بتواند وسیله-ای خدا-پسند برای اطلاع-رسانی صحیح وَ در جهت تحکیم انقلاب اسلامی وَ جمهوری اسلامی باشد ؛ والسلام علیکم من تبع الهدی ...

یـــاد اون قـــدیـــم ندیما بـخـیـــر ...

    نظر

 

 

  بسم الله الرحمن الرحیم  

   یـــاد اون قـــدیـــم ندیما بـخـیـــر ... 

 

 

  جهت مراجعه به مرجع متن، یا عنوان اصلی، به پیوند فوق اشاره کنید 

http://s8.picofile.com/file/8305542442/Y8DESH_BEXEYR_QAD3MAA_1.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8305542618/Y8DESH_BEXEYR_QAD3MAA_2.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8305542950/Y8DESH_BEXEYR_QAD3MAA_4.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8305543368/Y8DESH_BEXEYR_QAD3MAA_8.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8305543718/Y8DESH_BEXEYR_QAD3MAA_5.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8305544050/Y8DESH_BEXEYR_QAD3MAA_6.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8305544268/Y8DESH_BEXEYR_QAD3MAA_7.jpg

 

http://s9.picofile.com/file/8305544492/Y8DESH_BEXEYR_QAD3MAA_3.jpg

 

http://s8.picofile.com/file/8305544768/Y8DESH_BEXEYR_QAD3MAA_9.jpg

 

    قدیما حریم خصوصی نبود حتی حمامش عمومی بود،ولی چشم هیچکس هرزه نبود. اون روزا پای کسی جلو کسی دراز نبود، ولی پشت پا زدن هم نبود. اون روزا حرفی توی دلها نبود که هیچ، حرفی هم پشت سر کسی نبود. اون روزا برگر و چنجه و بختیاری نبود،ژله و پای سیب نداشت، نون و پنیر بود. اوج ک?سش توی سبزی و انواع ترشی و آش بود.
 اون روزا رنگ سال نبود، مانتوهای رنگانگنبود، پیرهن شیک و بی خط و یقه نبود هر چی بود توی بقچه بود. اون روزا پیرهن من وُ داداش نداشت هرچی بود برای چند سال وُ برای همه بود، آرزوی یه بچه پوشیدن لباس عید پارسال داداش بود.
 اون روزا پولی نبود، ولی دلها خوش بود. خوش به حال اون روزآ ...
ولی ا?ن شاید همه مون پول داریم، شاید خونه داریم، ماشین داریم، هر چی بخوایم میخریم، ولی باز فکر میکنیم یه چیزی کم داریم، که اون روزا رو نداریم. «افسوس که دیگه دل خوش نداریم» ...
کاش اون روزا خریدنی بود،کاش میشد، این روزا رو مثه اون روزا کرد. باز هم قدیمیا مثه همیشه درست گفتن که خوش به حال اون روزا ...
قدیما شبا بالا پشت بوم میخوابیدیم و ستاره ها رو می شمردیم و دلمون به وسعت یه آسمون بود ... این روزها چشم میندازیم به سقف محقر اتاقمون و گرفتاری هامونو می شمریم ...
 قدیما یه تلویزیون سیاه و سفید داشتیم و یه دنیای رنگی ... این روزا تلویزیونای رنگی و سه بعدی و یه دنیای خاکستری ...
 قدیما اگه نون وُ تخم مرغ تموم میشد ، راحت می پریدیم وُ زنگ همسایه رو هر ساعتی از شبانه روز می زدیم وُ کلی باهاش می خندیدیم ...  این روز ها اگه همزمان ، درب واحد اونا باز شه بر میگردیم تا که مجبور نشیم باهاش سلام علیک کنیم ...
قدیما از هر فرصتی استفاده می کردیم که با دوستان و فامیل ارتباط داشته باشیم چه با نامه چه کارت پستال و چه حضوری ...
این روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم ، ارتباط با هم نداریم ... قدیما تو یه محله جدید هم که می رفتیم با دقت و اشتیاق به همه جا نگاه می کردیم ... این روزها دنیا را از پشت دوربینای عکاسی و فیلمبرداری می بینیم ...
 قدیما یه پنجشنبه جمعه بود و یه خونه پدر بزرگه با فک و فامیل ... این روزا پر از تعطیلی ، ولی کو پدربزرگه؟ کو اون فامیل؟ کو اون خونه؟ قدیما توی قدیما موند ...

  عکس، تهیه وَ تدوین: عـبـــد عـا صـی